عروسک گردان جناب خان: تیزی انتقاد از زبان عروسک کندتر می‌شود/ زمان مرگ عروسک ها فرارسیده است/ در واقعیت هم جناب خان، مالک باشگاه پاری‌سن‌ژرمن است!-راهبرد معاصر

عروسک گردان جناب خان: تیزی انتقاد از زبان عروسک کندتر می‌شود/ زمان مرگ عروسک ها فرارسیده است/ در واقعیت هم جناب خان، مالک باشگاه پاری‌سن‌ژرمن است!

محمد بحرانی در گفتگویی تفصیلی به اظهار داشت: اینکه یک عروسک می‌تواند کمی راحت‌تر از آدم‌ها حرف بزند و انتقاد کند، در سابقه تاریخی نمایش عروسکی ما هم هست. انگار تیزی انتقاد از زبان عروسک کمی کندتر می‌شود.
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۵ - ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - 2019 October 06
کد خبر: ۲۴۰۲۷

به گزارش راهبرد معاصر؛ جناب خان شخصیتی عروسکی است که ابتدا در مجموعه نمایش خانگی کوچه مروارید در نقش لبو فروش جنوبی و سپس در سری دوم مجموعه خندوانه به عنوان یک استندآپ کمدین ظاهر شد. صدا پیشگی این عروسک به عهدهٔ محمد بحرانی و عروسک گردانی بر عهدهٔ مهدی برقعی و حامد ذبیحی می‌باشد.

 

او علاقه زیادی به خواندن ترانه‌های محلی جنوب ایران دارد. ترانه‌هایی نظیر اشکله جونم، سلام ای ناخدا و... او لبو فروشی را از کودکی آغاز کرد.

 

نمایش‌های عروسکی از نوستالژیک‌ترین برنامه‌هایی‌ هستند که از گذشته تاکنون در خاطر ما باقی مانده‌اند. «خانه مادر بزرگه»، «مدرسه موش‌ها»، «کلاه قرمزی»، «زی‌زی‌گولو» و «مجید دلبندم» با تکیه بر عروسک نه تنها مورد استقبال کودکان قرار گرفتند، بلکه توسط بزرگسالان نیز دنبال می‌شدند و اکنون هم با گذشت چند دهه، عروسک‌های آن دوران، همچنان مورد توجه مخاطبان امروز است.

 

با این وجود می‌توان دهه هشتاد را دوران بی‌توجهی تلویزیون به عروسک‌ها دانست. در همین سالها بود که بسیاری از کارشناسان اعلام کردند، زمان مرگ عروسک‌ها فرارسیده است اما برپایی دوباره برنامه کلاه قرمزی و ظهور عروسک‌هایی همچون جناب‌خان، بسیاری از ذهنیت‌ها نسبت به عروسک را تغییر داد. برای بررسی نمایش‌های عروسکی در شرایط فعلی با محمد بحرانی که گویندگی عروسک‌های مختلفی همچون جناب‌خان، ببئی، آقای همسایه و بسیاری دیگر را برعهده داشته، به گفتگو پرداختیم.

 

نمی‌توان گفت زمان مرگ عروسک فرارسیده

عروسک‌های نوستالژیک تمام زندگی سازندگانشان بودند

 

به گزارش ایلنا، چندی پیش برخی از کارشناسان رسانه اعلام کردند که زمان مرگ عروسک‌ها فرا رسیده اما در این چند سال ما شاهد ظهور عروسک جناب خان بودیم که با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد. از سوی دیگر وقتی به تاریخ نمایش‌های عروسکی ایران در تلویزیون نگاه می‌کنیم، در هر دهه نوستالژی‌هایی بسیاری را به خاطر می‌آوریم که همچنان مردم با آنها ارتباط برقرار می‌کنند. خانه مادر بزرگه در دهه ۶۰ و مدرسه موش‌ها در دهه ۷۰ از جمله همین موارد هستند. چه اتفاقی رخ می‌دهد که حتی با گذشت چهار دهه هنوز مردم با عروسک‌های این مجموعه‌ها ارتباط برقرار می‌کنند؟

 

شخصا با این جمله که زمان مرگ عروسک‌ها فرا رسیده موافق نیستم و همین عروسک‌هایی که در دو سه سال اخیر مخاطبان دوستشان داشتند، مثال نقضی بر این موضوع است چراکه با وجود اینکه مجموعه کلاه‌ قرمزی، جناب‌خان و کارهای عروسکی دیگر تلویزیون از تلویزیون پخش نمی‌شوند، همچنان مردم آنها را دوست داشته و ویدیوی این برنامه‌ها در فضای مجازی دست به دست شده و بازدید به شدت بالایی دارند. علاوه بر این، همین الان عروسک لقمه که حتی هیچ‌وقت در تلویزیون نبوده و از امکان مخاطب میلیونی آن هم استفاده نکرده، به واسطه تخصص محمد لقمانیان و تیمش و ایده تازه‌ای که داشتند، مورد استقبال قرار گرفته و مردم به آن خیلی علاقمند هستند. در نهایت نمی‌توان گفت زمان مرگ عروسک‌ها فرا رسیده است.

 

اما در مورد اینکه چه می‌شود که یکسری عروسک ماندگار می‌شوند؛ به نظرم خیلی بحث گسترده‌ای است. به عنوان مثال چند جمله از آقای طهماسب در این باره ذکر می‌کنم. اولا اینکه این موضوع خیلی جادویی ندارد و رمز و رازی در کار نیست. به نوعی هر چقدر پول بدهید، آش می‌خورید. یعنی تا وقتی که روی چیزی خون دل، زمان و تمام وجود خود را نگذارید، نمی‌توان از آن توقع یک کار خیلی ماندگار را داشت. کارهای عروسکی که در آن سال‌ها ساخته شده‌اند؛ مثل خانه مادربزرگه، کلاه قرمزی و مدرسه موش‌ها، تمام زندگی سازندگانشان بودند. من اول مخاطب این دوستان بودم و بعدها همکارشان شدم و این را به عینه دیده‌ام و از آنها یاد گرفته‌ام که چطور تمام زندگی‌شان را روی این موضوع معطوف می‌کنند. برای مثال خود آقای طهماسب در آن چند سالی که کلاه قرمزی را تولید کردیم، واقعا در تمام زمانی که مشغول تولید نبودیم هم، در حال فکر کردن به کار و ایده‌پردازی‌های جدید بود.

 

همچنین فکر کردن به آیتم‌ها، داستان، عروسک جدید و آماده کردن بچه‌ها برای زمان ضبط، ایشان را درگیر می‌کرد. یعنی کل ۱۲ ماه سال با مجموعه همراه بود و مدام می‌خواند و برایش فکر می‌کرد. در نتیجه کاری مثل کلاه قرمزی تولید می‌شود. یک حرفی که گاهی اوقات آقای طهماسب می‌زد، این بود که وقتی سراغ مفاهیم ابدی ازلی می‌رویم؛ یعنی چیزهایی که در فطرت آدم‌ها هستند، خیلی دیگر زماندار نیست و چیزهایی نیست که وابسته به طبقه اجتماعی خاصی باشد. درواقع یک خانواده خیلی ثروتمند در خیابان فرشته و یک خانواده معمولی به لحاظ مالی و حتی کم‌بضاعت در نقطه مرزی کشور هم آن را می‌فهمند. چراکه درخت، آب، هوا، خستگی، درد و مواردی از این دست برای همه آنها قابل درک است. وقتی یک کاراکتر درست پرداخته شود و راجع به این موارد حرف بزند، به نظرم کماکان مردم آن را دوست خواهند داشت.

 

برای جناب خان سی و چند سال پیش‌تولید رفته بودم

جناب خان نماد یک قدرت و توانایی بی‌حد و حصر است

 

در سال‌های اخیر صدای کاراکترهای عروسکی مختلفی همچون ببئی و آقای همسایه در مجموعه کلاه قرمزی بودید، اما جناب‌خان بیشتر از همه آنها دیده شده و مورد استقبال مردم قرار گرفت. دلیل خاطره‌انگیزتر شدن جناب‌خان به نسبت کاراکترهای دیگری که عهده‌دار بودید چیست؟

 

خیلی بستگی به کاراکترپردازی دارد. مثلا در کلاه قرمزی، فامیل دور یک کاراکتر کاملا چندبعدی است و شما می‌توانید عین یک آدم واقعی، قصه را با آن جلو ببرید چراکه ابعاد مختلفی دارد؛ خانواده و زن و بچه‌ دارد؛ می‌ترسد؛ مدام استرس می‌گیرد و در کل یک جهان گسترده‌ای را کنار خود دارد و به طبع این موضوع قابلیت قصه‌پردازی بیشتری برای آن در دسترس است. علاوه بر این، محمد لقمانیان و بهادر مالکی که پشت آن هستند نیز بی‌نظیر عمل می‌کنند. در نتیجه طبیعتا اتفاق خوبی می‌افتد و به نظر من نقش اول کلاه قرمزی در این سال‌ها؛ فامیل دور بوده است.

 

در این مجموعه کاراکتری مثل ببئی، بیشتر نقش یک گَگ را دارد. یعنی بیشتر به پیش بردن قصه و شوخی‌های حاشیه‌ای و جنبی کمک می‌کند. در آنجا برای هر کس، وظیفه‌ای تعریف شده است. مثلا شخصیت آقای همسایه از اسم آن نیز مشخص بوده که بیشتر همسایه آنها بوده و قرار نیست که اصولا در بطن قصه‌های این افراد باشد. به نوعی روایت خودش را به صورت مونولوگ تعریف می‌کند و می‌رود.

 

اما اینکه شما می‌گویید جناب خان بیشتر از همه اینها دیده شد، نظر شماست و من هم با فرض شما جلو می‌روم و لزوما با این نظر موافق و یا مخالف نیستم. جناب خان وارد برنامه‌ای شد که تا حدی پربیننده بود و یکسری شرایط هم در کنار هم قرار گرفت. یعنی به نوعی شاید شبکه نسیم مقداری آزادی‌های بیشتری داشت که بتوان در آن شوخی‌های بیشتری را مطرح کرد.

 

همچنین اگر اغراق نباشد، انگار سی و چند سال برای جناب خان در من پیش‌تولید اتفاق افتاده بود. یعنی من در جایی به دنیا آمدم و در آنجا با جنگ‌زده‌ها کلی مراوده داشتم و با آنها بزرگ شدم و کلی از ملودی‌هایی که جناب خان می‌خواند را، ۲۰ سال در کوچه و خیابان‌ با بچه‌های خوزستان و بوشهر خواندم و با دایره واژگان آنها آشنا شدم.

 

همچنین بعد از آن وارد خوابگاه دانشگاه شدم که هر کسی از یک جایی از ایران وارد آن شده بود. خب حافظه شنیداری من با شنیدن واژه‌ها و آواهای آنها تقویت شده است. سپس وارد حوزه عروسکی شدم و کار با آقای طهماسب و جبلی، خانم سعادت، محمد اعلمی و بزرگان دیگری را تجربه کردم. اگر رسما به آن نگاه کنیم، انگار یک پیش‌تولید سی و چند ساله شکل می‌گیرد تا در نهایت به جناب خان ختم می‌شود و باز یک شانس دیگر می‌آورد و پارتنری که خیلی خوب با عروسک بازی می‌کند را در کنار خود دارد.

 

باید بگویم رامبد جوان یکی از بهترین بازی‌کنندگان با عروسک است. او خیلی خوب با عروسک ارتباط برقرار می‌کند و فکر می‌کنم همه با این موافق باشند. یعنی آنقدر رابطه رامبد با جناب خان مثل دو آدم زنده است که بقیه هم همین را به رسمیت می‌شناسند. علاوه بر این موارد، دو عروسک‌گردان درجه یک عروسک را نگه می‌دارند و مشاوران عالی در کنار ما هستند. همچنین از فاکتورهای موسیقی جنوب استفاده شده که شاید به لحاظ اقبال عمومی جذابترین موسیقی نواحی ما باشد که هم شاد و هم خیلی غمگین است.

 

در نتیجه مجموعه این موارد دست به دست هم می‌دهد و منتج به کاراکتر جناب خان می‌شود و از بخت ما مردم آن را دوست دارند. در نهایت باید بگویم ما تمام زورمان را زدیم که در واقع جناب خان زاویه دید مردم؛ هم به خود برنامه و هم به اتفاق‌هایی که در کشور می‌افتد، باشد. شخصیت منتقدی باشد اما شکل همه ما هم باشد. یعنی یک جاهایی بی‌جنبه باشد و زود عصبانی شود؛ دل‌نازک باشد ولی با اینکه کودک کار و لبوفروش بوده، آنقدر جسارت داشته که باشگاه پاری‌سن‌ژرمن را هم خریده است. یعنی در واقع جناب خان نماد یک قدرت و توانایی بی‌حد و حصر است.

 

البته در واقعیت که جناب خان، مالک باشگاه پاری‌سن‌ژرمن نیست.

 

به نظر من که مالک باشگاه است. حتی تا مدت‌ها وقتی این موضوع را در ویکی‌پدیا سرچ می‌کردیم، نام مالک باشگاه پاری‌سن‌ژرمن را جناب خان معرفی می‌کرد. حال اگر شما زورتان می‌رسد به جناب خان بگویید که این تیم را نخریده‌ای ولی ما هرچه به او گفتیم، استاد می‌گوید با ناصرالخلیفی شریک است. من که مطمئنم این تیم را خریده، حالا شما می‌توانید نظر خودتان را داشته باشید.

 

بخش عمده‌ای از جناب خان به صورت بداهه اتفاق می‌افتد

یکی از نکات جالب در شمایل شخصیت جناب خان، هماهنگی عروسک‌گردان با صدای شماست. گاها می‌بینیم که به صورت بداهه جناب خان صحبت‌هایی را مطرح می‌کند ولی عروسک‌گردان کماکان به شدت با او هماهنگ است و به نوعی سبب شگفت‌زدگی مخاطبان می‌شود. این موضوع به انطباق فرهنگی بین عروسک‌گردان و شما نیاز دارد. آیا قبلا همکاری‌های زیادی با یکدیگر داشتید یا برای این کاراکتر برنامه خاصی در نظر گرفته شده است؟

 

اگر راستش را بخواهید، این بچه‌ها من را هم شگفت‌زده می‌کنند. یعنی اگر بگویید چطور با یکدیگر هماهنگ می‌شوید، جواب من در یک کلام نمی‌دانم است. فقط می‌توانم بگویم که این بچه‌ها (مهدی برقعی و حامد ذبیحی؛ عروسک گردانان جناب‌خان) تمرکز چندین ساله خود را روی این موضوع معطوف کرده‌اند و چندین سال سابقه کار در حوزه عروسک دارند.

 

درواقع از بخت خوش من، این دو عزیز با من همکار شدند و ما با هم خیلی از فراز و فرودهای جناب خان را کشف کردیم. درواقع بخش عمده‌ای از جناب خان به صورت بداهه اتفاق می‌افتد و انگار اکنون فکرهای ما با یکدیگر یکی شده است. یعنی انگار هم من می‌دانم بچه‌ها در صحنه چه ری‌اکشنی نشان می‌دهند و هم آنها حدس می‌زنند که من راجع به دیالوگ مهمان، عکس رامبد و یا اتفاق‌های دیگر برنامه چه چیزی خواهم گفت.

 

از لحاظ انطباق فرهنگی نیز باید بگویم که حامد ذبیحی زنجانی است، مهدی برقعی قمی و من هم شیرازی هستم و واقعا نمی‌دانم که چه چیزی شده که این اتفاق ایجاد شده است!

 

تیزی انتقاد از زبان عروسک کندتر می‌شود

تلاش کردیم با جناب خان تا انتهای احساسات بشری پیش برویم

کاراکتر جناب خان به صورتی طراحی شده که هم می‌تواند مردم را بخنداند و هم آنها را به گریه بیندازد. چه اتفاقی می‌افتد که یک کاراکتر عروسکی می‌تواند هم خنده به لبهای مردم بیاورد و هم پای انتقاد گسترده از وضع موجود باشد؟ همچنین در عین حال سانسور کمتری هم در تلویزیون متوجه او شود؟

 

اینکه یک عروسک می‌تواند کمی راحت‌تر از آدم‌ها حرف بزند و انتقاد کند، در سابقه تاریخی نمایش عروسکی ما هم هست. یعنی مبارک هم همین کار را انجام می‌داد. به عنوان مثال در خیمه‌ شب‌بازی‌ها، مبارک انتقادهایی را به وضع حاکم می‌کرد و بعد فلان حاکم می‌گفت که این حرف‌ها چیست و بابای خیمه هم می‌گفت که من نگفتم، مبارک گفته است. انگار تیزی انتقاد از زبان عروسک کمی کندتر می‌شود.

 

راجع به شخصیت جناب خان نیز باید بگویم که حقیقتا تصمیم تیمی که پشت آن است، این بود که ما سعی کنیم با جناب خان تا انتهای احساسات بشری را تست بزنیم. یعنی همان‌قدری که این آدم ممکن است غصه‌دار، عاشق و عصبانی شود، ما هم همگی سعی کنیم که همه راه را با این عروسک برویم.

 

برای این موضوع تلاش کردیم و نتیجه آن را هم دیدیم و اکنون جناب خان می‌تواند حتی بیشتر از یک آدم خشمگین شود و کاملا درباره یک پدیده غم‌انگیز حرف بزند و آدم‌ها هم با او گریه کنند. این در حالی است که اگر شما برای اولین بار چهره عروسک را ببینید، شاید اصلا فکر نکنید که ممکن است، با یک حرف یا عملی از این عروسک به گریه بیفتید. ولی خب فکر کنم قسمت‌های کمی هم نبوده که مخاطبان با جناب خان اشکی هم ریخته‌اند.

 

فعلا قرار نیست سری تازه‌ای از کلاه قرمزی ساخته شود

ساختن برندهایی مثل کلاه‌قرمزی ساده نیست

 

به اینکه جز تیم اصلی مجموعه کلاه‌قرمزی هم هستید، در نهایت این مجموعه به کجا رسید؟ آیا نوروز سال آینده می‌توان شاهد مجموعه جدید کلاه‌قرمزی باشیم؟

 

ما آنجا جز عوامل برنامه هستیم و خیلی از اتفاقاتی که در حوزه تهیه‌کنندگی، مدیریت و کارگردانی می‌افتد، با خبر نیستیم. حتی خیلی اوقات اصلا در جریان موضوعات قرار نمی‌گیریم و اخبار را از خبرنگاران فعال خیلی دیرتر می‌شنویم.

 

من هم عین شما چیزهایی که شنیده‌ام این است که مقداری اختلافات بین مدیران تلویزیون، سازندگان و تهیه‌کنندگان برنامه بوده که همچنان هم انگار حل نشده است چراکه ما دعوت به ادامه کار در برنامه نشده‌ایم و تا آنجایی که من می‌دانم فعلا قرار نیست سری تازه‌ای از این برنامه ساخته شود. ولی اینکه در آینده چه اتفاقی می‌افتد مشخص نیست.

 

من شخصا نظرم این بوده که خیلی خوب است، دوباره ساخته شود. چرا که درواقع ساختن برندهایی از این دست اصلا ساده نیست. چه باید بشود که شرایط مهیا شود و برندی این چنین ساخته شود.

 

اکنون شما هم در عرصه گویندگی نمایش‌های عروسکی فعالید و هم به بازیگری مشغولید. محمد بحرانی را بیشتر می‌توان صداپیشه دانست یا بازیگر؟

 

من نظری روی این موضوع ندارم. کاری که به من پیشنهاد شود و آن را دوست داشته باشم را انجام می‌دهم. تمام زور خودم را هم می‌زنم که بهترین اتفاق را ایجاد کنم. بعضی از آنها خوب می‌شود و بعضی هم نه.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده