به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در سالهای اخیر جهتگیری سیاست خارجی ایران در «نگاه به شرق» بوده و تجارب و عوامل مختلف مقام های ایران را به تثبیت این رویکرد متقاعد کرده است. با خروج یکجانبه دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام یا توافق هستهای) در سال ۲۰۱۸، اعتماد به غرب از بین رفت. همچنین، استفاده غرب از ابزار تحریمها همکاری تهران را با شرکای آسیایی و جنوب جهانی مستحکم کرد.
تحولات اخیر در عرصه بینالمللی، جمهوری اسلامی را برآن داشت به بازیگری فعال تبدیل شود و موقعیت راهبردی خود را در نظم نوین جهانی حفظ کند.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا با اعلام خروج واشنگتن از توافق هستهای، ثابت کرد اظهارات رهبر ایران به حق بود و این موضوع رویکرد روحانی را در حوزه سیاست خارجی تضعیف کرد
سپتامبر ۲۰۱۳ نخستین تماس مستقیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میان رئیس جمهور وقت ایران و همتای آمریکایی اش برقرار شد. رئیس جمهور سابق ایران که سال ۲۰۱۳ روی کار آمد، بهعنوان فردی به اصطلاح میانهرو، نماینده جناحی بود که به امکان حل اختلافات با آمریکا به وسیله دیپلماسی و گفت و گو معتقد است.
حامیان رویکرد غربیمحور، توافق هستهای سال ۲۰۱۵ میان تهران و واشنگتن را تأییدی بر راهبرد خود میدانستند. در آن زمان، رئیس جمهور سابق ایران از این توافق به عنوان پیروزی سیاسی استقبال و تأکید کرد، تهران دیگر از سوی واشنگتن و متحدانش منزوی نخواهد شد.
با وجود این، آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر انقلاب اسلامی ایران در نخستین سخنرانی خود پس از توافق با نگاه تردیدآمیزی به موضوع پرداختند و تأکید کردند، مسئولان به طرف مقابل اعتماد نکنند، فریب لبخندشان را نخورند و به وعدههایشان اعتماد نکنند.
تقریباً سه سال بعد، دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا با اعلام خروج واشنگتن از توافق هستهای، ثابت کرد اظهارات رهبر ایران به حق بود و این موضوع رویکرد روحانی را در حوزه سیاست خارجی تضعیف کرد.
البته، پس از روی کار آمدن آیت الله سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور فقید از جناح اصولگرا در سال ۲۰۲۱ این باور که نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد، بیش از گذشته تقویت شد. از آن زمان تاکنون جمهوری اسلامی با این پیشفرض عمل کرد که غرب، با وجود اظهارات آمریکا مبنی بر بازگشت به توافق هستهای، هیچ اقدام متقابل سودمندی به نفع تهران نخواهد داشت.
بر مبنای اجماع شکل گرفته، نظم جهانی در حال دگرگونی است. آمریکاییها ادعا میکنند در نقطه عطف قرار دارند و سیاستهای امروز دولتها، مواضع آنها را در نظم جدید تعیین میکند.
در دوره آیت الله رئیسی، ایران مانند دیگر قدرتهای منطقه نفوذ و جایگاه خود را در صحنه جهانی گسترش داد. درک این نکته ضروری است، تصمیمات ایران صرفاً به رئیس جمهور مربوط نمیشود، بلکه ریشه در متغیرهای گستردهتر نظام بینالملل دارد که همگان بر آن واقف هستند.
با شتاب گیری تغییرات از شرق اروپا به غرب آسیا و آفریقا، تهران در حال رقابت برای کسب موقعیتی پیشرفته در نظم پس از دوران تک قطبی است. ایران نخستین کشور غرب آسیا بود که سال ۲۰۲۳ به سازمان همکاری شانگهای ملحق شد و همکاریهای گستردهای با کشورهایی مانند روسیه، چین و 6 کشور دیگر آسیایی با موقعیت راهبردی برقرار کرد. علاوه بر این، ایران سال گذشته به بریکس ملحق شد و به دنبال ایفای نقش مهم در شکلدهی ساختارها و سازوکارهای چندجانبه است. با گنجاندن چهار عضو جدید دیگر شامل مصر، اتیوپی، عربستان و امارات، بریکس+ 5 اکنون ۴۶ درصد جمعیت جهان و ۳۰ درصد تولید اقتصادی را دراختیار دارد.
با افزایش تعداد اعضا، سهم بریکس از تولید جهانی نفت از ۱۸ به ۴۰ درصد و سهم آن از مصرف نفت از ۲۷ به ۳۶ درصد افزایش خواهد یافت. به همین ترتیب، سهم این گروه در تجارت جهانی کالا از ۲۰ به ۲۵ درصد و سهم آن از تجارت خدمات جهانی از ۱۲ به ۱۵ درصد افزایش خواهد یافت.
جالب اینکه بریکس حدود ۴۵ درصد ذخایر ارزی جهانی را در اختیار خواهد داشت. این موضوع اهمیت طولانی مدت حضور ایران را در چنین ساختاری نشان میدهد. یکی از اهداف اصلی تهران از پیوستن به این گروهها، مقابله با سیاستهای آتلانتیکیست یک جانبه است، زیرا عضویت در بریکس توانایی ایران را برای دور زدن اقدامات تحمیلی غرب افزایش میدهد.
تهران علاوه بر حضور فزاینده در اتحادهای شرق، برای تقویت روابط خود با قدرتهای بزرگ اوراسیا، یعنی چین و روسیه تلاش کرده است. با وجود فشار سنگین تحریمهای غرب، جمهوری اسلامی تلاشها برای امضای توافق نامههای بزرگ با پکن و مسکو را تقویت کرد.
این اقدامات با امضای توافقنامه همکاری راهبردی ۲۵ ساله با چین در سال ۲۰۲۱ به ثمر نشست و همکاریهای اقتصادی، نظامی و امنیتی را دربر میگرفت که اوایل سال ۲۰۲۲ در دولت آیت الله رئیسی اجرا شد.
تأثیر این توافق به سرعت آشکار شد و تجارت ایران و چین میان سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ به طور قابل توجهی افزایش یافت. تا سال ۲۰۲۲ حجم کل تجارت دو کشور تقریباً به ۱۶ میلیارد دلار رسید که نشان دهنده افزایش هفت درصدی نسبت به سال گذشته است. این افزایش عمدتاً ناشی از واردات نفت ایران به وسیله چین بود که با وجود تحریمهای مستمر آمریکا بر توانایی ایران برای تجارت با سایر کشورها تأثیر گذاشته است.
علاوه بر این، جنگ اوکراین باور روسیه را در زمینه گسترش همکاری با کشورهای ضدغربی به ویژه ایران تقویت کرده که مذاکره برای توافقنامه همکاری راهبردی دو کشور در این راستاست.
تهران علاوه بر حضور فزاینده در اتحادهای شرق، برای تقویت روابط خود با قدرتهای بزرگ اوراسیا، یعنی چین و روسیه تلاش کرده است
فعالسازی کریدور شمال-جنوب که از مسیر ایران، روسیه و هند را به هم وصل میکند، به دلیل اهمیت اقتصادی بینالمللی موفقیت بیشتری برای کشورهای ترانزیتی به ارمغان میآورد. روسیه نخستین محموله خود را از این کریدور جولای ۲۰۲۲ صادر کرد.
تحریمهای غرب علیه مسکو عامل اصلی کرملین برای توسعه همکاریهای اقتصادی با تهران بود. در نتیجه، با تمایل فزاینده مسکو به همکاری، جمهوری اسلامی این فرصت را دارد در راستای دیدگاه خود برای ایفای نقش پررنگ در نظم نوین جهانی، روابطش را تقویت کند.
همکاریهای دفاعی میان پکن، مسکو و تهران در چند سال گذشته سرعت گرفته است. این سه کشور از سال ۲۰۱۹ پنج رزمایش مشترک انجام دادهاند که بالاترین میزان فعالیت نظامی مشترک آنها در تاریخ است.
مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه فقید ایالات متحده در کتاب خود بر اهمیت نهادها و قوانین هر کشور برای حفظ ثبات داخلی و اثربخشی در سیاست خارجی تأکید و استدلال میکند، این نهادها و قوانین چارچوبی فراهم میکنند که قدرت را محدود و تداوم و موفقیت بلندمدت سیاست خارجی دولت را بدون توجه به تغییر در رهبری تضمین کند. این اصل به طور قابل توجهی مربوط به ایران است که نهادینه شدن سیاست خارجی به آن اجازه میدهد در برابر شوکهایی مانند درگذشت رئیس دولت و وزیر امور خارجه اش مقاومت کند.
دولتی که سیاست خارجی آن به ثبات نهادها بستگی دارد تا افراد، انعطاف پذیرتر است. زیرا خطوط کلی سیاست خارجی از منافع این نهادها نشئت میگیرد که اساساً مبتنی بر منافع دولت است. با درک این واقعیت، تحلیلگران غربی به این نتیجه دست یافتهاند پس از جان باختن آیت الله رئیسی و امیرعبداللهیان، تغییر چشمگیری در سیاست خارجی ایران ایجاد نخواهد شد.
این موضوع نشان میدهد جهتگیری سیاست خارجی کنونی ایران نه تنها بر مبنای پیشینه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، بلکه بر مبنای منافع عملگرایانه دولت شکل میگیرد که تداوم رویکرد دولت سیزدهم را در ایران ایجاب میکند.