به گزارش راهبرد معاصر؛ ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ۷۱ سال از سقوط دولت محمد مصدق در جریان یک عملیات مشترک میان آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا و سرویس اطلاعات خارجی انگلیس گذشت. با گذشت این زمان طولانی، اسناد محرمانه زیادی از مسائل پشت پرده این واقعه در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است. آمریکا با انتشار اسناد کودتا در چند مرحله – اولین مرتبه در سال ۲۰۰۰ – به طور رسمی مسئولیت خود در سرنگونی دکتر مصدق را پذیرفت. اما انگلستان همچنان این مسئولیت را نمیپذیرد. اما اسنادی که آمریکاییها در سال ۲۰۱۷ از حالت محرمانه خارج کردند، نقش دولت انگلیس در این کودتا را تائید میکند. البته ذکر این نکته لازم است که بخشهایی از این اسناد همچنان طبقهبندی شده باقی مانده و در نسخههای در دسترس، وجود ندارند.
کودتای ۲۸ مرداد هر چند یک واقعه شناخته شده در تاریخ معاصر ایران است اما به همان اندازه هم سوالات بیپاسخ و زوایای مبهم دارد. آیا مساله ملی شدن نفت تنها دلیل طرحریزی برای سرنگونی مصدق بود؟ آمریکاییها از نزدیکی مصدق به تودهایها و در نهایت افزایش نفوذ کمونیستها در ایران واهمه داشتند؟ منافع آمریکا، انگلیس و شاه از سرنگونی مصدق چه بود؟ اینها تنها بخشی از سوالاتی است که پیدا کردن پاسخ آنها به پژوهش نیاز دارد. درباره اجرای برنامه کودتا زیاد شنیدهایم؛ در این گزارش به پشت پرده و علتهای طراحی آن میپردازیم.
اسناد نشان میدهد که طراحی یک کودتا برای سرنگونی مصدق، از سال ۱۳۳۱ و از سوی انگلیسیها مطرح بوده است. مساله از ۸ اکتبر ۱۹۵۲ (مهر ۱۳۳۱) از سوی سفارت بریتانیا در واشینگتن مطرح میشود و مورد بحث قرار میگیرد. با توجه به این که جنگ سرد در این دوران جریان دارد، انگلیسیها خطر نفوذ کمونیسم را مد نظر قرار میدهند. توده در دوران مصدق توانست پر و بال بگیرد و آنطور که در ادامه میآید، ابزاری در دست مصدق قلمداد میشد.
سند دوم مربوط به ۳ دسامبر ۱۹۵۲ (۱۲ آذر ۱۳۳۱) که از ملاقات ۵ مقام آمریکایی و انگلیسی گزارش میدهد. کریستوفر استیل معاون سفیر و برنارد باروز نمایندگان انگلیس و سه نفر دیگر از مقامات آمریکایی هستند. موضوع این گزارش تحت عنوان «پیشنهاد بریتانیا برای کودتا در ایران» ثبت شده است. انگلستان برای حل مشکل نفت، پیشنهاد طراحی و سازماندهی یک کودتا در ایران را میدهد. جستجو در میان این دو سند و همچنین جزوه داخلی «زندهباد شاه» که از سوی سیا در سال ۱۹۹۸ تهیه و سپس طی دو مرحله از طبقبندی خارج شد، نشان میدهد که نگرانیهایی راجع به قدرت گرفتن کمونیستها نیز در ایران وجود داشته است. تا آنجایی که دوایت آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا در زمان کودتا حدود دو هفته قبل از عملیات، در سیاتل میگوید: «آمریکا نمینشیند و اجازه نمیدهد که ملتهای آسیا پشت پرده آهنین (اصطلاحی که برای توصیف محور شوروی به کار برده میشد) سقوط کنند.» یرواند آبراهامیان استاد شناخته شده تاریخ معتقد است که دلیل طرحریزی این عملیات ترس آمریکا از کمونیسم نبود و آنها نیز مثل انگلیسیها «نگران سرایت ملی شدن صنعت نفت به دیگر کشورها بودند.» (شرق، ۱۴۰۰)
شاپور والیپور، عضو پیشین توده و مسئول این حزب در یزد و اصفهان در سالهای منتهی به ۱۳۳۲ در این باره میگوید: «دکتر مصدق در طول دوران زمامداری خود تا جایی که اطلاع دارم از حزب توده برای منظوری خاص استفاده میکرد. برای آنکه امریکاییها را بیشتر نگران کند استدلال میکرد اگر به دولت من کمک نکنید حزب توده با استفاده از موقعیت، قدرت را در دست میگیرد و با کمک اتحاد شوروی یک حکومت کمونیستی در ایران ایجاد میکند. این استدلال باعث تقویت و رشد حزب توده شد. مصدق هیچوقت حزب توده را جدی نگرفت. بههمین علت هم نمیخواست برای اهداف خود از نیروهای حزب توده استفاده کند. در نتیجه، یک نوع جدایی بین حزب و مصدق پیش آمد. همانطور که گفتم مصدق از حزب توده برای ترساندن امریکاییها استفاده میکرد در صورتی که این کار، مصدق را بهخطر انداخت زیرا امریکاییها تصور میکردند اگر شوروی از طریق حزب توده حکومت ایران را بیشتر تحت فشار قرار دهد مصدق نخواهد توانست در برابر آن اقدامی بکند. البته انگلیسیها این سوءظن را در امریکاییها تشدید کردند. انگلیسیها در همه جا ماجراجویی و فتنهانگیزی میکردند.» (موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۹۳)
مطالعه اسناد نشان میدهد که مساله انگلیس در نهایت نفت است. طرح ملی شدن صنعت نفت در دیماه ۱۳۲۹ کلید خورد و بعد از تحولات سریعی که از موضوع این نوشتار خارج است، ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس سنا نیز تصویب شد. مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخستوزیری رسید و در همین ماه نیز خلع ید از انگلیس در مجلس شورای ملی کلید خورد. از زمان کلید خوردن رسمی طرح ملی شدن نفت ایران، شکایت انگلیس به دادگاه لاهه، شکایت به شورای امنیت، تحریم ایران، خرابکاری در تاسیسات صنعت نفت خوزستان تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ روابط ایران و انگلیس هر روز تیرهتر و نهایتاً در مهر ۱۳۳۱ (۲۲ اکتبر ۱۹۵۲) از سوی ایران قطع شد. در تمام این روند محمد مصدق محور مشکلات انگلیس با ایران است. نگاهی به اسناد نشان میدهد که ۸ اکتبر یعنی دو هفته قبل از قطع روابط برنامه کودتا از سوی انگلیس کلید خورد.
محمد مصدق پس از استعفای حسین علاء از سوی پارلمان به عنوان نخستوزیر منصوب شد و حکم خود را از پادشاه گرفت. رابطه شاه و صدراعظم در مدتی که مصدق اداره کشور را بر عهده داشت، خالی از تنش نبود. جانِ کلام در اختلاف مصدق با شاه این بود که نخستوزیر اعتقاد داشت شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، شاه نیز نمیخواست صرفاً یک مقام تشریفاتی باشد. اختلاف میان شاه و نخستوزیر در تیر ۱۳۳۱ و بر سر موضوع انتخاب وزیر جنگ بالا گرفت. شاه نمیخواست که کنترل ارتش و وزارت جنگ از دست او خارج شود. ۲۵ تیرماه نخستوزیر به دلیل این اختلاف با شاه خطاب به مردم استعفا داد و اعلام کرد که چون گزینه مورد اعتماد او مورد موافقت شاه قرار نگرفته، استعفا خواهد داد. مجلس نیز احمد قوام را به جای او انتخاب کرد. آبراهامیان مینویسد: «برای نخستین بار، یک نخستوزیر آشکارا از شاه به دلیل نقض قانون اساسی انتقاد میکرد.» (ایران بین دو انقلاب، ۳۳۳) جبهه ملی با کمک حزب توده و نیروهای مذهبی به رهبری آیتا... کاشانی اعتصابات و اعتراضات سراسری را ساماندهی کرد و با یک درگیری ۵ روزه و با حمایت آیتالله کاشانی، در نهایت سیام تیرماه ۱۳۳۱ بار دیگر مصدق به عنوان نخستوزیر انتخاب شد.
تشریح مفصل اختلافات شاه و نخستوزیر که بارها و از زوایای مختلف تعریف شده، باعث تکرار مکررات میشود. به طور خلاصه میتوانیم بگوییم که نفر اول و دوم مملکت در قانون اساسی مشروطه، بر سر قدرت و مسئولیت اداره کشور با یکدیگر اختلاف داشتند. به دنبال انحلال مجلس، آنطور که گفته میشود شاه (در جریان طرح اولیه کودتا که ۲۵ مرداد انجام شد) به رامسر رفت، حکم به عزل مصدق داد، سرهنگ نصیری فرمانده گارد پس از تسلیم حکم بازداشت شد و کودتا شکست خورد. شاه نیز به بغداد و سپس ایتالیا رفت. جزئیات آن نیز به طور کامل تشریح شده است.
اشتراک منافع شاه، آمریکا و انگلیس را میتوانیم اینطور تعریف کنیم: شاه سلطنت و حکومتش را میخواست، انگلیس نفت ایران را و آمریکا و انگلیس، جلوگیری از سرایت خواسته ملی شدن نفت و تعلق پیدا کردن آن ثروت به دیگر کشورهای جهان سوم را. جلوگیری از نفوذ کمونیسم را نیز نمیتوانیم از این اشتراک منافع کنار بگذاریم. در گزارش «زندهباد شاه» سازمان سیا میخوانیم: «در اوج جنگ سرد در دهه ۱۹۵۰ (۱۳۳۰) واشینگتن به این موضوع توجه کرد که خاورمیانه به طور کلی و ایران به طور خاص، جایزهای بزرگ در مبارزه ژئوپولتیک و ایدئولوژیک علیه اتحاد جماهیر شوروی است. البته همیشه اینطور نبود؛ برای تقریبا ۱۷۵ سال سیاستگذاران آمریکایی ایران را نادیده گرفتند چون دلیلی برای انجام این کار نداشتند. این نگاه در طول جنگ جهانی دوم و سالهای بعد آن تغییر کرد. در طول جنگ، ایران مسیر مهمی برای کمکهای آمریکا به به ارتش شوروی بود که در یک نبرد مرگ و زندگی با ارتش هیتلر میجنگید.»
اسناد نشان میدهد که آمریکا و انگلیس به طور مشترک این عملیات را طراحی و اجرا کردند؛ چه اقدام شکستخورده ۲۵ مرداد و چه اقدام موفق ۲۸ مرداد به طور مشترک توسط آنان اجرایی شد. سالها این روایت گفته میشد که نقش اصلی برای آمریکاییها بود اما طی چند سال گذشته، نام انگلیس بار دیگر مطرح شده است. «امآی سیکس به ندرت آرشیوهای خود را در دسترس قرار میدهد. تنها شانس افشای منابع جدید بریتانیایی این است که کسی به اسناد و مدارک شخصیِ نورمن داربیشایر دسترسی پیدا کند. داربیشایر عامل اصلی MI۶ در ایران بود و پس از آن که سیا «کل اعتبار» تغییر دولت مصدق را به خاطر «مخاطره موفقیتآمیز» به حساب خود واریز کرد، بسیار عصبانی شده بود، زیرا نقش امآی سیکس - و البته خودش - در این روایت به حداقل رسیده و حتی پاک شده بود.» (آبراهامیان، ۱۴۰۰) اعتبار ساقط کردن دولت مصدق در جهان غرب، هنوز هم برای تئودور روزولت افسر سیا است که روایت او از این ماجرا همچنان غلبه دارد. به ماجرای داربیشر چند سال پیش از سوی تقی امیرانی فیلمساز ایرانی – بریتانیایی در فیلم مستند کودتای ۵۳ مطرح شد. جایی که فیلمساز در جریان پژوهشهای خود و جستجو در میان گفتگوهای متعلق به مجموعه تلویزیونی پایان امپراتوری (End of Empire) به ارجاعات مصاحبهشوندگان به نام این فرد به عنوان طراح کودتا بر میخورد. این جاسوس انگلیسی که از او به عنوان رئیس ایستگاه امآیسیکس در تهران تا پیش از بسته شدن سفارت و دوران انتقال آن به قبرس نام برده میشود، سالها پیش درگذشته است. کودتای ۵۳ نام داربیشر را به صورت عمومیتر مطرح کرد. اما گفته میشود که این نام از سال ۲۰۰۲ در محافل آکادمیک مطرح بوده است.
انگلیس کودتا را مطرح میکند و برنامه مشترک آن با همکاری سازمانهای اطلاعاتی دو کشور، منابع مالی آمریکایی و شبکه مرتبط با لندن و واشینگتن اجرایی شد و مصدق را سرنگون کرد. در نتیجه این کودتا، شاه به سلطنت برگشت و حکومت را نیز در اختیار گرفت. سیدحسین فاطمی که از جمهوریخواهی صحبت کرده بود، اعدام شد. مصدق زندانی شد و بعد تا زمان مرگ در تبعید بود. حزب توده پس از کودتا زیر ضربه رفت و در سال ۱۳۳۳ سازمان افسران آن متلاشی شد و کادر رهبری این تشکیلات از ایران رفت و با انقلاب به کشور بازگشت. گزارشی که گفته میشود به سفارت انگلیس در آمریکا مربوط است و تاریخ آن ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ (دو هفته بعد از کودتا) ذکر شده، نوشته است: «روز ۱۸ آگوست (۲۸ مرداد) صدها نفر از تودهایها در خیابانها تظاهرات کردند و خواستار تاسیس جمهوری دموکراتیک شدند.» در هر صورت، سلطنت شاه نجات پیدا کرد و بسیاری از اهالی تاریخ، حکومت محمدرضا پهلوی را به قبل و بعد از کودتای ۱۳۳۲ تقسیم میکنند. قرارداد نفتی میان ایران و کنسرسیومی از شرکتهای نفتی از جمله شرکت نفت انگلیسی بریتیش پترولیوم نیز در سال ۱۳۳۳ بسته شد. حق ملی بودن نفت ایران به رسمیت شناخته شد و دولت ایران تضمین میکرد که تا ۲۵ سال نفت تولیدی را به شرکتهای عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد. (موزه صنعت نفت، ۱۳۹۹) این قرارداد در سال ۱۳۵۲ لغو و قرارداد جدیدی بسته شد که با وقوع انقلاب، به پایان رسید. /فرارو