به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اگرچه ماهیت منازعات گذشته، جاری و آتی در حوزه روابط بین الملل تفاوتی با یکدیگر ندارد، اما راهبردهایی که ناظر بر این منازعات تعریف می شده تا حدود زیادی در جهان امروز کارآیی خود را از دست داده است. به عبارت بهتر، برداشت و ادراک بازیگران و دولتها از مفاهیم و مصادیق جنگ و صلح با آنچه در دوران جنگ جهانی دوم و پس از آن مشاهده کردیم، تفاوت پیدا کرده است. همین مسئله، بر روی نظریات سنتی در حوزه امنیت بین الملل نیز تاثیرگذاشته و حتی برخی از آنها را کاملا از صحنه مراودات جهانی محو ساخته است.
اصلی ترین پیش شرط در مواجهه با تهدیدات نوینی که امنیت کشورها یا نظام بین الملل را به چالش می کشد، تمرکز بر اصل "دگردیسی در حوزه امنیت جهانی"است
مفهوم جنگ ترکیبی (هیبریدی) ناظر بر همین تحول اساسی شکل گرفته است. یکی از مصادیق جنگ های نوین، هدف قرار دادن زیرساختها با روشهایی غیر از بمباران یا استفاده از ابزارآلات و تسلیحات نظامی پیشرفته یا غیرپیشرفته است. به عنوان مثال، اخیرا یک کابل برق زیرآبی که فنلاند و استونی را از طریق دریای بالتیک به هم متصل میکند، دچار آسیب و قطع شد. این جدیدترین مورد از سلسله وقایعی است که در آن زیرساختهای حیاتی از جمله کابلهای مخابراتی و خطوط انرژی در دریای بالتیک آسیب دیدهاند. این موضوع در دیگر نقاط جهان نیز به نحوی دیگر و در قبال سایر زیرساختها تبلور یافته و در عین عدم مطابقت با الگوهای جنگ کلاسیک، هزینه هایی فراتر از حد تصور را به دولتها، ارتش ها و بازیگران تحمیل می کند.
همان گونه که اشاره شد، در اینجا باید میان سه مولفه ماهیت، راهبرد و تاکتیک تفکیک و تمایزی هوشمندانه قائل شویم. به عبارتی بهتر، عدم تغییر ماهیت نبردها، به معنای عدم تغییر راهبردها و تاکتیک های تعریف شده در بطن آن نیست. با گذار بشریت به هزاره سوم و افزایش هزینه های میلیتاریسم و مداخله گرایی در کشورهایی سلطه گر مانند آمریکا، آنها به سوی الگوها و روشهایی روی آورده اند که در عین حفظ اهداف وماهیت جنگ، هزینه های میدانی و عملیاتی کمتری داشته باشد.
اصلی ترین پیش شرط در مواجهه با تهدیدات نوینی که امنیت کشورها یا نظام بین الملل را به چالش می کشد، تمرکز بر اصل "دگردیسی در حوزه امنیت جهانی"است. بدون شک غرب تلاش می کند قواعد نبرد نوین و ترکیبی جدید را دیکته کرده و حدود و ثغور نظم نوین جهانی را بر مبنای آنها تعریف و تصدیق کند، اما در دوران جدید اساسا بازیگردانی تئوریک و میدانی غرب با توجه به تبلور حوادث غافلگیرکننده و دامنه گسترده آنها (که بخش مهمی از آنها نشات گرفته از ابتکار بازیگران است)، زیر سوال می رود.
در این برهه باید راهبرد های کلان و نوینی که در عرصه منازعات و دراردوگاه غرب تئوریزه می شود را شناخت اما اسیر آنها نشد. به عبارت بهتر، امروز بازیگران غیرغربی نظم نوین جهانی بیش از قرن بیستم و حتی دو دهه ابتدایی قرن بیست و یکم، قدرت خلق آنتی تزها و حتی تزهای نوین امنیتی -میدانی را دارا هستند. محصول این رصد و خلاقیت، محدود شدن بازی غرب در خلق و تحمیل قواعد جدید منازعه به جهان امروز و فردا خواهد بود.