به گزارش «راهبرد معاصر»؛ تحولات عمده ژئوپلیتیکی پس از جنگ اوکراین در اروپا و جهان نظم جهانی را به ویژه در رابطه با اتحادیه اروپا و روابط میان کشورهای اروپایی و ایالات متحده تغییر داده است. سیاستهای برخی کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه و بریتانیا جای دفاع باقی نگذاشته است و هر دو به باورهای منسوخ شدهای که بر واکنشهایشان به تحولات جاری تأثیر میگذارند، پایبند بودهاند.
گفته می شود جنگ ها مردم را محافظه کار می کند، زیرا آنها برای ایده «نجات وطن در معرض تهدید» می جنگند. با وجود این، تراژدی ذاتی آن، حتی در صورت پیروزی، از دگرگونی های غیرمنتظره خبر می دهد.
جنگ تجاری در حال پیشروی، اقتصاد جهانی را به سمت رکود سوق می دهد و نه تنها آینده ناتو بلکه کل مدل سوسیال دموکراتیک اروپا را تهدید می کند
دنیای فوریه 2014، زمانی که سربازان جوان ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه با لباس های سبز در شبهجزیره کریمه ظاهر شدند، اکنون به طور غیر قابل برگشتی ناپدید شده است. گفتمان خلع سلاح اروپا و ارتباط متقابل جهانی بهوسیله روسیه، در حالی که چین تمام این فناوری ها را در اختیار دارد، به پایان فاجعه آمیزی میرسد.
سه سال پس از آن تصمیم سرنوشتساز، 1 میلیون مبارز هنوز در سنگرها میجنگند و هر لحظه بهوسیله پهپادهای مجهز به هوش مصنوعی تعقیب میشوند، در حالی که هژمونی امپراتوری در کاخ مرمر عربستان سعودی مورد مذاکره قرار میگیرد، زیرا اتحاد فراآتلانتیکی در آستانه فروپاشی است.
جنگ تجاری در حال پیشروی، اقتصاد جهانی را به سمت رکود سوق می دهد و نه تنها آینده ناتو بلکه کل مدل سوسیال دموکراتیک اروپا را تهدید می کند. در پشت صحنه در پایتخت های اروپایی، هنوز عامل بازدارنده ناامید کننده از کنار گذاشتن جزمیت های قدیمی وجود دارد. در میان بدترین متخلفان، انگلیسی ها و فرانسوی ها کسانی هستند که میخواهند واکنش اروپا به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را مدیریت کنند.
فراتر از سخنان گرم چند هفته گذشته، لندن و پاریس عمدتاً به راهبردهای ملی خستهکننده نیم قرن گذشته چسبیدهاند، فرانسویها همچنان درباره خودمختاری اروپا صحبت میکنند، اما در واقعیت به دنبال استقلال ملی هستند. انگلیسیها وانمود میکنند «آمریکای مینیاتوری» هستند، اما بیش از هر زمان دیگر کپی بیارزشی از آمریکا شناخته میشوند.
نکته طعنه آمیز اینکه هر قدر امکان دارد اعتراف به هریک از طرفها آسیب بزند، اگر بیشتر شبیه یکدیگر شوند، هر دو قوی تر خواهند شد. همانطور که ژرار آرود، سفیر سابق فرانسه در ایالات متحده بارها عنوان کرد، اصرار گلیستها بر حفظ استقلال ملی از آمریکا دوراندیشانهتر از آن چیزی بود که بریتانیا یا آلمان بخواهند اعتراف کنند.
در حالی که ارتش بریتانیا برای مدت طولانی دستیابی به جدیدترین و پر زرق و برق ترین تجهیزات نظامی آمریکایی را حتی به قیمت وابستگی بیشتر به ایالات متحده در اولویت قرار داده بود، فرانسوی ها حفظ استقلال ملی را حتی به قیمت پرداخت بهای بیشتر در اولویت قرار دادند.
یکی از نمونه های اصرار فرانسه بر سیاست حاکمیتی درباره فضاست. آنها تقریباً سه برابر هزینه ای که بریتانیا برای این برنامه ها خرج می کند، خرج می کنند، اما فرانسوی ها در نهایت محصولی پایین تر از محصولی که بریتانیا به لطف آمریکایی ها به دست می آورد، دراختیار دارند.
نمونه دیگر اپراتور ماهواره فرانسوی Eutelsat است که اکنون می خواهد جایگزین Starlink ایلان ماسک در اوکراین شود تا از خودمختاری اروپا محافظت کند. با وجود این، Eutelsat ماهواره های بسیار کمتری دارد که در ارتفاعات بالا کار و ارتباطات را کند می کند. به عبارت دیگر، استقلال اروپا به معنای پرداخت هزینه بیشتر برای محصول بدتر، دستکم در کوتاه مدت است.
جنبه مثبت پافشاری فرانسه بر استقلال ملی اینکه در صورت خروج واقعی آمریکا از ناتو و شاید حتی اتحاد میان روسیه و آمریکا، فرانسویها دستکم مبنایی برای ایجاد ارتش واقعی اروپایی مستقل خواهند داشت. در مقابل، بریتانیا کل راهبردش را بر اصل قابلیت همکاری با ایالات متحده پایهگذاری کرده است و این باعث می شود همه چیز را از ابتدا بازسازی کند.
پیامد طبیعی پافشاری فرانسه بر انعطافپذیری ملی اینکه با وجود تمام لفاظیهایشان درباره خودمختاری اروپا، نمیتوانند خود را مجبور به انجام آنچه برای حرکت واقعی در این مسیر است، کنند؛ زیرا این روند ناگزیر استقلالشان را تضعیف میکند.
بریتانیا کل راهبردش را بر اصل قابلیت همکاری با ایالات متحده پایهگذاری کرده است
بارزترین نمونه تناقض این است، در جنگ اوکراین؛ جنگی که امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه آن را به عنوان آزمونی وجودی برای امنیت اروپا مطرح کرد، پاریس در ارائه تسلیحات مورد نیاز کی یف، با اولویت دادن به منافع ملی فرانسه بر همبستگی اروپایی، از بریتانیا و آلمان بسیار عقب مانده است. همانطور که یکی از تحلیلگران می گوید، فرانسه به طور مؤثرتری ورشکسته به نظر میآيد، حتی در مقایسه با بریتانیا.
در مجموع، بریتانیا حدود 10 میلیارد یورو به اوکراین کمک نظامی کرده، در حالی که تنها 3.5 میلیارد یورو از فرانسه است. بریتانیا همچنین آماده بود تا ذخایر مهمات خود را برای این منظور کاهش دهد، به طوری که یکی از مقامهای انگلیسی گفت: ما همه چیز را رها کردیم.
هزینه های استقلال واقعی اروپا از ایالات متحده بسیار زیاد است و بریتانیا و فرانسه نمی توانند واقعاً از آن بهرهمند شوند. الکس یانگر، رئیس سابق اطلاعات بریتانیا میزان وابستگی اروپا به ایالات متحده را فاش کرد و گفت: هیچ شرایطی وجود ندارد که در آن نیروهای اروپایی بتوانند بدون توافق صلح به اوکراین اعزام شوند و حتی در صورت توافق، این کار بدون حمایت راهبردی ایالات متحده «غیر مسئولانه» خواهد بود.
به گفته یک مشاور ارشد نظامی، اروپا باید حدود 3.5 درصد تولید ناخالص داخلی خود را در دهه آینده صرف کند تا بتواند نیروهای نظامی اش را به طور مستقل از تجاوز روسیه بازدارد. تا آن زمان، قدرت های جمعی در اروپا در برابر نفوذ روسیه به کشورهای بالتیک آسیب پذیر خواهند بود و بدون آمریکایی ها قادر به دفع آن نیستند.
در این سطح از هزینه های دفاعی، اروپا مجبور است زیر چتر هسته ای آمریکا بماند. مشاوران نظامی بر این باورند، بدون آن، اروپا در برابر اجبار هستهای آسیبپذیر باقی میماند؛ بهویژه از آنجایی که این قاره فاقد تسلیحات هستهای تاکتیکی است.
در حالی که استقلال هستهای پیشنهاد بزرگ فرانسه و بریتانیا در سالهای آینده باقی میماند و قاره را تغییر شکل میدهد، به نظر میآید ظرفیت و ارادهای برای دستیابی به آن وجود دارد.
در اوکراین، در حال حاضر سالانه تا 2 میلیون پهپاد تولید می شود که بیشترشان از فناوری هوش مصنوعی بهره می برند. کی یف در حال آموزش سربازانش برای راه اندازی عملیات مشترک با استفاده از انبوهی از پهپادها در خشکی و دریاست؛ در حالی که ارتش متعارف آن به اطلاعات و فناوری پیشرفته آمریکایی متکی و اروپا فاقد آن است.
در مقابل، تولید پهپادهای اوکراینی و نیز قدرت نظامی ایالات متحده به تأمین مواد معدنی حیاتی و کمیاب بستگی دارد که بهوسیله شبکه جهانی بسیار پیچیدهای که باید بهوسیله نیروی نظامی محافظت شود، به دست می آید.
اگر اروپا در زمینه استقلال جدی باشد، نه تنها به ارتش خود، بلکه به منابع معدنی حیاتی، هوش مصنوعی، کارخانه های نیمه هادی و منابع انرژی قابل اعتماد نیاز خواهد داشت. به همه این دلایل، بریتانیا و فرانسه برای استفاده از فرصتی که ترامپ برای استقلال از ایالات متحده فراهم کرده است، عجله ندارند؛ چشماندازی که هیچ کدام نمیتوانند از عهده اش برآیند. مشکل واقعی این است، بریتانیا و فرانسه برای ایفای نقشی که آرزویش را دارند، عقبافتادگی دارند.