به گزارش «راهبرد معاصر»؛ «طوفان الاقصی» یکی از رخدادهای مهم منطقه غرب آسیا در قرن ۲۱ بود. گرچه ضربه جدی به رژیم صهیونیستی وارد کرد، اما تلآویو از آن به عنوان فرصتی برای ضربه زدن به محور مقاومت و ایجاد نظم موردنظر خود بهره گرفت. طی دو سال گذشته، تغییرات مهمی در سطوح منطقهای و جهانی بر اثر نسلکشی رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه به وجود آمد.
کشورهای منطقه نسبت به آمریکا بیاعتماد شدهاند. در واقع، بیاعتمادی به آمریکا افزایش یافته است
در منطقه غرب آسیا علاوه بر موقعیت جدید محور مقاومت، تحولات مهم دیگری رخ داد که برخی از مهمترین این تغییرات عبارتند از:
الف: بازگشت فلسطین به اولویت سیاست خارجی کشورهای عربی
یکی از تحولات مهم اینکه موضوع فلسطین بار دیگر به اولویت سیاست خارجی کشورهای عربی تبدیل شد. پیش از «طوفان الاقصی»، فلسطین جایگاه خود را در سیاست خارجی این کشورها از دست داده بود، اما اکنون بار دیگر کشورهای عربی بر لزوم تشکیل کشور مستقل فلسطینی تأکید دارند و آنرا شرط هر گونه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی قرار میدهند.
ب: افزایش نگرانی نسبت به تمایلات و اهداف رژیم صهیونیستی
پیش از «طوفان الاقصی»، کمتر کشور عربی از نیات و اهداف واقعی رژیم صهیونیستی آگاهی داشت. در همین حال، کمتر کشوری از رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگری ناامنساز و آشوبساز یاد میکرد. دو سال پس از «طوفان الاقصی» کشورهای عربی از یک سو از نیت رژیم صهیونیستی برای تشکیل «رژیم صهیونیستی بزرگ» آگاهی و از سوی دیگر، باور دارند که این رژیم اصلیترین بازیگر آشوبساز منطقه غرب آسیا و محیط منطقه را ناامن ساخته است. امروز کشورهای منطقه غرب آسیا به شدت نگران سیاستها و رفتارهای رژیم صهیونیستی هستند.
ج: بیاعتمادی کشورهای منطقه به آمریکا
یکی دیگر از تغییرات مهمی که طی دو سال گذشته در منطقه غرب آسیا رخ داد، اینکه کشورهای منطقه نسبت به آمریکا بیاعتماد شدهاند. در واقع، بیاعتمادی به آمریکا افزایش یافته است. حمایت همهجانبه آمریکا از جنایات رژیم صهیونیستی، کشورهای منطقه به خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس را به این جمعبندی رسانده که در صورت بروز هر گونه تنش میان این کشورها و رژیم صهیونیستی، آمریکا جانب این رژیم را خواهد گرفت.
این کشورها بیم دارند، اگر رژیم صهیونیستی بخواهد پا را فراتر بگذارد، ایالات متحده جلویش را نگیرد. نگرانی امنیتی کشورهای عربی بهویژه بعد از حمله رژیم صهیونیستی به خاک قطر، چندین برابر شد و واکنش این کشورها به این تجاوز رژیم صهیونیستی و میزان همبستگی آنها با دوحه نشان میدهد که اعراب شروع به درک بزرگیِ تهدید ایجاد شده به وسیله رژیم صهیونیستی کردهاند؛ جایی که این رژیم به آسانی و با اطمینان از مصونیت در برابر هرگونه مجازات و پاسخگویی، به هر یک از کشورهای عربی که میخواهد تجاوز میکند.
این نگرانیها و افزایش بیاعتمادی به آمریکا عامل مهمی است که سبب شده عربستان سعودی با پاکستان پیمان دفاعی امضا کند. بنابراین، کشورهایی که پیشتر اطمینان بالایی به حمایت واشنگتن داشتند، اعتمادشان کمتر شده و به دنبال گزینههای جایگزین هستند.
دو سال نسلکشی رژیم صهیونیستی علیه غزه، تغییراتی را نیز در بعد جهانی ایجاد کرده که برخی از این تغییرات عبارتند از:
الف: هنجارها و حقوق بینالملل بیاعتبار شدهاند
پیش از این «طوفان الاقصی» هم هنجارها و حقوق بینالملل مورد استفاده گزینشی قرار میگرفتند، اما طی دو سال گذشته، اعتبار خود را از دست دادهاند. رژیم صهیونیستی مرتکب نسلکشی، جنایت علیه بشریت، جنایت علیه صلح و جنایت جنگی در غزه شده و حتی از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی علیه کودکان غزه بهره گرفته است، اما هنجارها و ارزشهای مشترک جهانی آشکارا نادیده گرفته شده و حقوق بینالملل هیچ کارآمدی برای متوقف کردن رژیم صهیونیستی نداشته است.
این وضعیت به بیاعتباری حقوق بینالملل منجر شده است. استفان والت، نظریهپرداز رئالیسم تدافعی عنوان میکند: همگی میدانیم که اغلب عاملان اصلی در نهایت بدون مجازات رها خواهند شد. همانطور که یکی از تحلیلگران گفت، از وقتی جنگ غزه شروع شد، دفعه بعد که آمریکا بخواهد از نظم مبتنی بر قانون حرف بزند، مثلاً درباره اوکراین، دیگر کسی گوش نخواهد داد. این وضعیت نگرانکننده است، زیرا اگر حقوق بینالملل و هنجارهای موجود نتوانند رفتار دولتها را مهار کنند، جهان بهسمت بیقانونی بیشتری خواهد رفت.
ب: نظام حقوقی جهانی بیاعتبار شده است
دیوان بینالمللی کیفری حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر و یو آو گالانت، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی را به دلیل ارتکاب جنایت جنگی در غزه صادر کرده است. با این حال، آمریکا کشورهایی را که سعی در اجرایی کردن حکم دیوان داشتند، تهدید کرده که با تحریم مواجه خواهند شد. استفان والت میگوید: وقتی ایالات متحده مقامهای دادگاه کیفری بینالمللی را تهدید به تحریم میکند، در واقع دارد همان نظام حقوقی جهانی را تضعیف میکند که بسیاری از کشورها از آن حمایت میکنند.
ج: آمریکا و اروپا نزد افکار عمومی جهان بیاعتبار شده است
پیش از این «طوفان الاقصی» هم هنجارها و حقوق بینالملل مورد استفاده گزینشی قرار میگرفتند، اما طی دو سال گذشته، اعتبار خود را از دست دادهاند
یکی دیگر از پیامدهای دو سال نسلکشی در غزه، این بود که حمایتهای همهجانبه آمریکا و کشورهای اروپایی از رژیم صهیونیستی و استفاده مکرر از حق وتو در شورای امنیت سبب بیاعتباری آمریکا و اروپا نزد افکار عمومی جهانی شده است. در واقع، نه تنها افکار عمومی در داخل آمریکا و کشورهای اروپایی علیه دولتهای این کشورها بسیج شد، بلکه در بعد جهانی نیز چنین اتفاق کمسابقهای رخ داد. افکار عمومی جهانی خواستار توقف حمایت از رژیم صهیونیستی و محاکمه سران این رژیم شده است. حق وتو نیز مورد نقد افکار عمومی و متفکران قرار گرفت، زیرا استفاده ابزاری از حق وتو سبب شد حقوق بینالملل نادیده گرفته شود.
د: سازمان ملل متحد در آستانه فروپاشی
یکی دیگر از پیامدهای مهم دو سال نسلکشی در غزه این بود که اعتبار سازمان ملل متحد به شدت ریزش داشته، زیرا این سازمان که مهمترین وظیفه آن ایجاد، حفظ و گسترش صلح و ثبات جهانی است و اساساً نیز برای ایجاد جهانی امن و کاهش جنگها تشکیل شد، عملاً نتوانست اقدامی برای متوقف کردن جنایتهای بیسابقه رژیم صهیونیستی و همچنین بیتفاوتی آشکار این رژیم به هنجارهای جهانی انجام دهد. مقامات سازمان ملل متحد بارها اذعان کردند که رژیم صهیونیستی مرتکب جنایت جنگی شده، نسلکشی انجام داده، از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده میکند و ...، اما بر اثر استفاده آمریکا از حق وتو، توان انجام هیچ اقدامی علیه رژیم صهیونیستی و یا دستکم برای متوقف کردن جنایتهای رژیم نداشته است. ناتوانی سازمان ملل متحد تصویری از «جهان بیقانون» ارائه داده است. استفان والت میگوید: خطر اینجاست که جهانی بیقانون بسیار خطرناکتر از جهانی است که نهادهایش ناقص کار میکنند. نظام بینالملل بدون مجموعهای از قواعد قابل اداره نیست. اگر نظم فعلی، از جمله سازمان ملل، به تدریج فرو بپاشد، پرسش این است، چه چیزی جای آن را میگیرد؟ و چه کسانی قوانین جدید را خواهند نوشت؟
دو سال پس از نسلکشی رژیم صهیونیستی علیه غزه، تغییرات مهمی در ابعاد منطقهای و جهانی رخ داده و غرب آسیا امروز متفاوت از دو سال قبل است، چهره واقعی رژیم صهیونیستی برای کشورهای منطقه آشکار شده و کشورها خطرات سلطهجویی این رژیم را درک کردهاند. در بعد جهانی نیز ایدهها، ارزشها و هنجارها ریزش اعتبار داشته و سازمان ملل متحد نیز آشکارا به سازمانی در اختیار قدرتهای غربی تبدیل شده است که توان اجرایی کردن مفاد منشور را ندارد. جهانِ امروز بیش از هر زمان دیگری رئالیستی و منطق قدرت بار دیگر به منطق برتر تبدیل شده است. در صورتی که سازمان ملل متحد نتواند موقعیت خود را احیا کند، میتوان انتظار جهانی بیقانون را در سالهای آینده داشت.