
به گزارش راهبرد معاصر؛ «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه روز جمعه ۱۸ مهرماه و پس از اجراییشدن آتشبس در غزه گفت:
"ما از اینکه ساکنان غزه به این مرحله رسیدهاند و شادی به چهرههای فلسطینیها بازگشته است خوشحال هستیم. ما نهایت تلاشمان را برای رسیدن به این مرحله و تحقق آتش بس در غزه انجام دادیم."
" تمام تلاش خود را برای اجرای تمام بندهای توافق غزه و ورود کمکهای بشردوستانه انجام میدهیم. امیدواریم که اسرائیل مجددا مرتکب اشتباهات نشود. ما در برابر عدم پایبندی اسرائیل به توافق غزه میایستیم و تمام تلاش خود را برای بازسازی غزه انجام میدهیم."
" من به تمام اعضای مقاومت فلسطین به ویژه در غزه درود میفرستم. همه باید به مسئولیتهای خود برای ادامه آتش بس در غزه عمل کنند. بازگشت به فضای کشتار جمعی در غزه بهای بسیار سنگینی خواهد داشت."
نکتهی بسیار مهم در این اظهارات(از منظر این مقال) در همین جمله آخر است: این «بهای سنگین» را چه کسی قرار است بپردازد؟ اگر منظور اردوغان، رژیم صهیونیستی است و این جمله را بتوان یک «تهدید» علیه تلآویو در نظر گرفت، نقش ترکیه در ایجاد چنین تهدیدی چه بوده است و چه خواهد بود؟ آیا دولت اردوغان، تاکنون، اصولا «هزینه»ای بر رژیم صهیونیستی تحمیل کرده است؟
روابط سیاسی ترکیه و اسرائیل در دوران اردوغان شاهد دورههای متناوب تنش ظاهری و تلاش برای عادیسازی بوده است.
اردوغان بهکرات در مجامع بینالمللی و سخنرانیهای داخلی، اسرائیل را به "نسلکشی" در غزه متهم کرده، آن را "دولت تروریست" خوانسته و از حماس به عنوان "جنگجویان آزادیبخش" یاد میکند.
او حتی هشدار داده که اسرائیل قصد دارد پس از غزه و لبنان، "سراغ استانبول برود."
با وجود این سخنان «تهاجمی»، اقدامات عملی آنکارا برای قطع کامل رابطه، غالباً محدود و نمادین بوده است. برای مثال، پس از جنگ غزه در ۲۰۲۳، اردوغان علیرغم محکومیتهای شدید، از اعلام هرگونه تحریم جامع یا قطع کامل روابط دیپلماتیک خودداری کرد.
تحلیلگران داخلی ترکیه اینگونه اظهارات را اغلب دارای "مصرف داخلی" و برای جلب نظر افکار عمومی مسلمان، به ویژه پایگاه رای اصلی اردوغان در درون ترکیه، دانستهاند.
در مقابل دورههای تنش، روند عادیسازی روابط با تلآویو نیز همواره در جریان بوده است. به عنوان مثال، در سال ۲۰۲۲ سفیران دو دولت پس از سالها بحران در سطح سفیر، منصوب شدند و دیدارهای دیپلماتیک افزایش یافت
حتی در اوج تنشها، ترکیه خود را برای میانجیگری بین اسرائیل و لبنان یا سوریه آماده نشان می داد.
روابط امنیتی و نظامی: همکاری عمقی در سایه تنش سطحی
همکاریهای امنیتی، یکی از باثباتترین و در عین حال محرمانهترین بخشهای رابطه آنکارا و تلآویو است. اگرچه جزئیات این همکاریها به طور کامل افشا نمیشود، اما گزارشها حاکی از تداوم هماهنگی در حوزههای حساس حتی در دوره تنش سیاسی است. این همکاریها عمدتاً حول محور تبادل اطلاعات و مقابله با تهدیدات مشترک میچرخد.
روابط اقتصادی: موتور محرک پراگماتیسم
اقتصاد، کانون اصلی سیاست به اصطلاح «پراگماتیک»(عملگرایانه) ترکیه در قبال اسرائیل است. دادهها نشان میدهد که برای دولت ترکیه منافع اقتصادی تجاری و انرژی، بر شعارهای سیاسی اولویت دارد.
- صادرات روزانه کالاهای استراتژیک مانند فولاد، سیمان و حتی مواد منفجره از ترکیه به اسرائیل در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ .
- تسلط شرکتهای ترکیهای بر بازار فولاد سرزمینهای اشغالی.
-ترکیه به همکاری با رژیم تلآویو در پروژههای انرژی در شرق مدیترانه علاقهمند است
-واردات گاز طبیعی از مصر به ترکیه که بخشی از آن از میادین گازی اسرائیل تأمین میشود
به علاوه ترکیه چهارمین کشور واردکننده بزرگ از اسرائیل محسوب میشود
چرا آنکارا دودوزه بازی می کند؟
سیاست دوگانه اردوغان را میتوان با چند عامل کلیدی توضیح داد:
پراگماتیسم اقتصادی: اردوغان به خوبی آگاه است که قطع کامل روابط با اسرائیل، پیامدهای اقتصادی جدی برای ترکیه دارد و پیوندهای آنکارا با اقتصاد جهانی را تضعیف میکند. از همین رو، ابدا قصد «هزینه»ی واقعی در راه آرمان فلسطین را ندارد. در این میان، نکته بسیار قابلتامل اینجاست که، با همهی امتیازات و انفعالاتی که ترکیه در قبال تجاوزگری و جنایات رژیم اسراییل، در همه این سالها، به خرج داده، اوضاع اقتصادی ترکیه روز به روز خرابتر می شود. بحران کاهش شدید آمار گردشگران، تورم افسارگسیخته به ویژه در مواد غذایی، افت کمّی و کیفی محصولات تولیدشده در ترکیه، مصادیقی از این اوضاع است.
ملاحظات داخلی و منطقهای: اردوغان با شعارهای ضداسرائیلی، تلاش دارد که هم هواداران اسلامگرای خود را در داخل ترکیه مدیریت کند و هم به زعم خود، می خواهد رهبری جهان اسلام را در دست بگیرد. اما در عمل، منافع سیاسی و اقتصادی را فدای این شعارها نمیکند.
بیانیه اردوغان درباره آتشبس غزه/ اظهاراتی با طعم «نفاق» و بوی «فرصتطلبی»
افول اعتبار اخلاقی: این سیاست دوگانه در بلندمدت به "افول اعتبار اخلاقی" اردوغان در جهان اسلام منجر شده است. بسیاری، تناقض بین دفاع از غزه و ادامه تجارت با اسرائیل را نوعی "ریاکاری سیاسی" میدانند که مشروعیت ادعای رهبری او را خدشهدار میکند.
در مجموع، روابط اردوغان با اسرائیل نه بر پایه ایدئولوژی، که بر اساس محاسبات سردِ منفعتمحور شکل گرفته است. این رابطه را میتوان بازی پیچیدهای دانست که در آن شعار و عمل در دو مسیر موازی، اما کاملاً مجزا حرکت میکنند.
برای تحلیل میزان جدیت موضع اردوغان در حمایت از فلسطین، شاید مقایسه اجمالی آن با مواضع و اقدامات جمهوری اسلامی، به اندازه کافی گویا باشد.
به طور خلاصه:
موضع ایران بر پایه یک ایدئولوژی ثابت و غیرقابلمذاکره استوار است که قطع روابط و مخالفت با موجودیت اسرائیل را به عنوان یک اصل میپندارد.
موضع اردوغان بر پایه پراگماتیسم (مصلحتگرایی) و منافع متغیر تعریف میشود و بیشتر یک ابزار سیاسی است تا یک اعتقاد بنیادین.
شاید در تعیین موضع ترکیه نسبت به آرمان فلسطین، بتوان به تسامح، از ترکیب «ملیگرایی اسلامی پراگماتیک» استفاده کرد.؛ ترکیبی از حس مسئولیت تاریخی نسبت به امت اسلامی و محاسبات سود و زیان ملی.
اما مبنای نسبت جمهوری اسلامی ایران با آرمان فلسطین، ایدئولوژی انقلابی ثابتقدم است؛ یعنی مخالفت با صهیونیسم به عنوان یک آرمان و اصل غیرقابل تغییر نظام.
در بهترین حالت، آنکارا، شاید برای همرنگ شدن با جماعت، هدف خود را فشار برای ایجاد یک دولت فلسطینی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ (قدس شرقی به عنوان پایتخت) تعیین کرده است که هیچ صحبتی از نفی «صهیونیزم» در آن دیده نمی شود.
در سوی مقابل، جمهوری اسلامی ایران، مقاومت در برابر «صهیونیزم» جهانی و تجلی اتمّ آن، رژیم اسراییل، و حمایت از "تمامیت فلسطین" را از طریق "مقاومت مسلحانه"، به عنوان راهبرد خود برگزیده است.
در طرف ترکیهای ماجرا، رابطهای دارای نوسان با رژیم اسراییل را می بینیم که البته هرگز کاملاً وارد مرحله تشدید نشده است؛ به بیان دیگر، همیشه زمینه برای عادیسازی و همکاری امنیتی-اقتصادی بین انکارا و تلآویو وجود داشته است.
در طرف ایرانی ماجرا، قطع کامل و دائمی روابط تا زمان آزادی سرزمینهای اشغالی و تحقق حق تعیین سرنوشت مالکان واقعی آن سرزمینها، به صورت ثابت و بدون تنازل سرلوحه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. بر این مبنا، هیچ گونه رابطه دیپلماتیک، اقتصادی یا امنیتی میان تهراغن و تلآویو برقرار نیست.
حمایت «ترکیهای» از آرمان فلسطین، عمدتاً دیپلماتیک و سیاسی، همراه با ارسال کمکهای بشردوستانه است. ما همواره شاهد حمایت از جنبش حماس به عنوان یک بازیگر سیاسی-نظامی، اما نه لزوماً به عنوان یک متحد ایدئولوژیک از سوی آنکارا بوده و هستیم.
از سوی ایران اما، حمایت مالی، نظامی، لجستیکی و آموزشی همهجانبه از گروههای مقاومت (حماس، جهاد اسلامی، حزبالله لبنان) به عنوان اجزای "محور مقاومت"، راهبرد محوری است.
مصرف مخاطب
مخاطب رفتار حمایتگرانه ترکیه نسبت به مقاومت فلسطین، هم داخلی (برای جلب رأی اسلامگرایان) و هم منطقهای (برای کسب رهبری جهان اسلام) است.
پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از آرمان فلسطین هم دووجهی است: هم سویه داخلی (برای زندهنگهداشتن و تحکیم ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی) و هم سویه منطقهای (برای تقویت محور مقاومت).
چرا نمیتوان موضع ترکیه را کاملاً "جدی" یا کاملاً "غیرجدی" دانست؟
۱. عناصر "جدی" و واقعی:
مسئله شخصی و تاریخی: اردوغان به عنوان کسی که چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ سیاسی خود را یک «اسلامگرا» معرفی می کند، به مسئله فلسطین و قدس به عنوان ابزاری برای اثرگذاری در جهان اسلام مینگرد. این موضوع بخشی از هویت سیاسی اوست.
ابزار قدرت نرم و رهبری منطقهای: دفاع از فلسطین، مهمترین ابزار ترکیه برای رقابت با عربستان سعودی، مصر و ایران برای کسب رهبری واقعی و نمادین جهان اسلام است. این یک سرمایه سیاسی بزرگ برای آنکاراست.
نفوذ و اهرمگذاری: ترکیه با حفظ رابطه با حماس و داشتن کانال ارتباطی با اسرائیل، خود را به یک قدرت میانجی ضروری جلوه می دهد. آنکارا قصد دارد با این نقشآفرینی، جایگاه بینالمللی ترکیه را تقویت کند.
۲. عناصر "غیرجدی" و تاکتیکی:
اولویت منافع ملی بر ایدئولوژی: وقتی پای منافع اقتصادی و امنیتی ترکیه در میان باشد، موضع فلسطین به سرعت کمرنگ میشود. مثال بارز آن، تداوم و حتی افزایش تجارت با اسرائیل در جریان فاجعه انسانی رقمزده شده توسط اسراییل در غزه است.
عدم قطعیت رابطه با حماس: حمایت ترکیه از حماس بیشتر یک همکاری استراتژیک و موقعیتی است تا یک اتحاد ایدئولوژیک عمیق مانند ایران. آنکارا از حماس به عنوان یک اهرم برای فشارِ نه چندان تیز و بُرّنده، بر اسرائیل و افزایش نفوذ خود استفاده میکند.
عدم اقدام قاطع و یکپارچه: برخلاف ایران که دستگاه دیپلماسی و منابع خود را در مسیر مقابله با اقدامات خبیثانه، توسعهطلبانه و جنگافروزانه اسرائیل بسیج میکند، سیاست ترکیه پر از تناقضهای آشکار (شعارهای تند همراه با مثلا ادامه صادرات فولاد به اسرائیل) است که جدیت آن را زیر سؤال میبرد.
موضع ایران بر پایه یک ایدئولوژی ثابت استوار است که البته دارای انعطاف در تاکتیک است و هزینههای سنگین تحریم و تلاش متحدان اسراییل برای ایزولهسازی خود را هم برای آن میپردازد. از قضاء، تهاجم نظامی رژیم اسراییل(به همراه متحدان غربی-عربی) به جمهوری اسلامی ایران با هدف نهایی تجزیه کشور، نشان داد و ثابت کرد که ما با یک موجودیت بدخیم و سرطانی مواجه هستیم که صرفا زبان زور و مقابله خشن را می فهمد و تلاش همهی این سالها در جمهوری اسلامی برای توانمندسازی در برابر این دشمن وجودی، کاملا به حق، عقلانی و منطبق بر منافع ملی بوده است. در واقع، موضع جمهوری اسلامی مبنی بر این که آزادی فلسطین، کلید آزادی کل منطقه از یوغ استکبار، زورگویی و زیادهخواهی محور عبری-غربی است، با بمباران دوحه در روز روشن و حملات هر روزه به سوریهی تحت کنترل یک رژیم دستنشانده، درستتر و مُحِقتر از همیشه جلوه می کند. این موضع غیرقابلمذاکره و قابلپیشبینی است. حمایت ایران از فلسطین، بخشی از هویت وجودی نظام است.
در نقطهی مقابل، موضع اردوغان یک استراتژی انعطافپذیر است که بسته به شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی تغییر میکند. این موضع قابل مذاکره و غیرقابلپیشبینی است. حمایت او از فلسطین، بیشتر یک ابزار برای پیشبرد اهداف دولت اردوغان است.
میتوان گفت موضع اردوغان در حمایت از فلسطین "ظاهرا جدی اما مشروط" است. این موضع تا جایی جدی است که به منافع ترکیه (اقتصاد، امنیت، رهبری منطقهای) کوچکترین لطمهای نخورد(یعنی آنکارا کمترین هزینهای ندهد). در مقایسه با ایران که موضعش "جدی مطلق و ایدئولوژیک" است، موضع اردوغان یک دعوای تاکتیکی و مدیریت شده است، نه یک "جهاد" ایدئولوژیک. بنابراین، در تحلیل نهایی، نمیتوان آن را به اندازه موضع ایران، ریشهدار و خدشهناپذیر دانست.
عطف به ابتدای مطلب، و صحبت رییسجمهور ترکیه مبنی بر «هزینه سنگین» بازگشت کشتار به غزه، باید گفت، بیلان کلی عملکرد دولت اردوغان در نسبت با رژیم صهیونی و آرمان فلسطین، چیزی جز اهدای پاسهای گل کلیدی به مافیای حاکم بر سرزمینهای اشغالی نبوده است. دولت ترکیه با نقش بنیادینی که در سقوط دولت قانونی سوریه ایفاء کرد، زمینهساز حاکمشدن یک دولت مفلوک و دستنشانده(که در کلیت چیزی جز چند ده هزار تروریست مورد پشتیبانی مالی، لجیستیک و تسلیحاتی آنکارا نیستند) شد. وجود چنین دولتی که منفعل و مطیع محض در برابر تجاوزکاری و افزونطلبی رژیم مافیایی حاکم بر تلآویو است، یک ضربهی سنگین به محور مقاومت و یک عطیهی بزرگ به نتانیاهو و شرکاء بود.
در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونی و شرکاء بینالمللی و منطقهای آن به کشورمان، باز گزارشهای متعددی از نقش آسمان ترکیه و پایگاههایی در خاک این کشور در تعدی به سرزمین ما وجود داشته و دارد.
از همین رو، اظهارات اردوغان در باب برقراری آتشبس در غزه را، باز هم، نمی توان چیزی جز لفاظی عوامفریبانه و تلاش رندانه برای بهرهجویی از وضعیت در نظر گرفت.