یادداشت اختصاصی علی قادری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

«دکترین مونرو ۲»، تمرکز آمریکا بر حوزه کارائیب

سند راهبرد امنیت ملی آمریکا ۲۰۲۵ با فاصله گرفتن از تمرکز بر رقابت قدرت‌های بزرگ، اولویت اصلی خود را بر نیمکره غربی قرار می‌دهد. دکترین مونرو ۲ به دنبال احیای نفوذ تاریخی آمریکا در آمریکای لاتین و کارائیب به وسیله راهبردی تهاجمی است.
علی قادری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - 2025 December 13
کد خبر: ۲۹۶۶۸۵

«دکترین مونرو ۲»، تمرکز آمریکا بر حوزه کارائیب

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ سند راهبرد امنیت ملی 2025 که توسط دولت دونالد ترامپ منتشر شد، نشان‌دهنده چرخش پارادایمی در سیاست خارجی آمریکاست. این سند با فاصله گرفتن از تمرکز بر رقابت قدرت‌های بزرگ که مشخصه دولت‌های پیشین بود، اولویت اصلی خود را بر «نیمکره غربی» قرار می‌دهد.  این رویکرد، که به عنوان «دکترین مونرو 2» توصیف شده است، به دنبال احیای نفوذ تاریخی آمریکا در آمریکای لاتین و کارائیب از طریق یک راهبرد تهاجمی، یک‌جانبه و مبتنی بر معامله است.

«حیاط خلوت» راهبردی آمریکا، خط مقدم دفاعی در برابر تهدیداتی مانند مهاجرت غیرقانونی و قاچاق مواد مخدر تلقی می‌شود

احیای دکترین مونرو؛ چارچوب نوین سیاست آمریکا

هسته اصلی راهبرد 2025، بازگشت صریح به دکترین مونرو است؛ سیاستی که در قرن نوزدهم، نیمکره غربی را حوزه نفوذ انحصاری آمریکا تعریف کرد. با این حال، این سند تفسیری مدرن و تهاجمی‌تر از این دکترین ارائه می‌دهد.

این رویکرد بر سه تهدید اصلی متمرکز است:

  • مهاجرت‌های گسترده 
  • جرائم سازمان‌یافته و کارتل‌های مواد مخدر
  • نفوذ فزاینده چین

 بر خلاف گذشته که آمریکا خود را به عنوان ضامن دموکراسی و توسعه معرفی می‌کرد، دولت ترامپ با صراحت منافع ملی آمریکا را در اولویت قرار داده و از ابزارهای سخت‌افزاری برای تحقق آن‌ها استفاده می‌کند. این سند، آمریکای لاتین را نه به عنوان یک شریک، بلکه به عنوان یک منطقه حائل برای جلوگیری از تهدیدات امنیتی و یک میدان رقابت ژئوپلیتیک با چین می‌بیند .

تحلیل ابعاد مختلف و اهمیت منطقه برای آمریکا

اهمیت آمریکای لاتین و کارائیب برای آمریکا در سند 2025 از چند منظر قابل تحلیل است:

  • ژئوپلیتیک و امنیتی:  این منطقه به عنوان «حیاط خلوت» راهبردی آمریکا، خط مقدم دفاعی در برابر تهدیداتی مانند مهاجرت غیرقانونی و قاچاق مواد مخدر تلقی می‌شود. راهبرد جدید با استقرار نیروهای نظامی و تهدید به مداخله، به دنبال ارسال پیامی روشن به بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای (به‌ویژه چین) است که آمریکا اجازه به چالش کشیده شدن هژمونی خود را نخواهد داد .
  • اقتصادی:  منطقه آمریکای لاتین منبعی غنی از مواد خام راهبردی (مانند لیتیوم، مس و نفت) و یک بازار مهم برای کالاهای آمریکایی است. سیاست فشار اقتصادی از طریق تعرفه‌ها با هدف بازتنظیم روابط تجاری به نفع آمریکا و همچنین مقابله با سرمایه‌گذاری‌های چین در زیرساخت‌های حیاتی مانند بنادر و شبکه‌های ارتباطی طراحی شده است. به نظر می رسد استفاده از تعرفه‌های تجاری به عنوان ابزار فشار برای دستیابی به اهداف غیرتجاری، کاهش شدید کمک‌های خارجی و برنامه‌های توسعه (نرم‌افزاری)، تضمین دسترسی به منابع راهبردی و انرژی منطقه از مهمترین اهداف اقتصادی ترامپ در سند امنیت ملی 2025 است.
  • سیاسی:  در چارچوب تغییر هندسه قدرت، دولت ترامپ به دنبال ایجاد یک بلوک از کشورهای همسو در منطقه است تا از آن به عنوان اهرم فشاری در سازمان‌های بین‌المللی و همچنین برای منزوی کردن دولت‌های مخالف استفاده کند. این رویکرد، دموکراسی و حقوق بشر را قربانی منافع راهبردی کوتاه‌مدت می‌کند. در حوزه سیاسی به نظر می رسد حمایت از دولت‌های همسو و فشار بر رژیم‌های مخالف (مانند ونزوئلا و کوبا) و  کنترل کامل بر مسیرهای مهاجرت و مرزها مهمترین اهداف سیاسی ترامپ است. نظامی و امنیتی

در حوزه نظامی به نظر می رسد مهمترین اهداف این سند نظامی‌سازی «جنگ علیه مواد مخدر» با تعیین کارتل‌ها به عنوان «سازمان‌های تروریستی خارجی» و مشروعیت سازی تجاوزات نظامی به بهانه جنگ علیه ماد مخدر،  افزایش حضور نظامی، از جمله استقرار نیروی دریایی در دریای کارائیب و  تهدید به مداخله نظامی یک‌جانبه برای حفاظت از منافع آمریکا است.

آینده هندسه قدرت در نیمکره غربی به نحوه واکنش کشورهای منطقه به این فشارها و توانایی آن‌ها برای ایجاد یک مسیر مستقل در میان رقابت قدرت‌های بزرگ بستگی خواهد داشت

چشم‌اندازهای آتی و تغییر هندسه قدرت

راهبرد نوین امنیت ملی آمریکا، هرچند ممکن است در کوتاه‌مدت به برخی اهداف دولت ترامپ (مانند کاهش موقت مهاجرت یا کسب امتیازات تجاری) منجر شود، اما در بلندمدت با خطر‌های قابل توجهی همراه است:

  1. بیگانگی متحدان و تقویت چین:  رویکرد یک‌جانبه و قهری آمریکا، کشورهای منطقه را به سمت تنوع‌بخشی به شرکای خود سوق می‌دهد. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین اکنون چین را شریک تجاری قابل اعتمادتری می‌دانند. این امر در بلندمدت می‌تواند نفوذ آمریکا را تضعیف کرده و فضای بیشتری برای مانور چین فراهم کند.
  2. افزایش بی‌ثباتی منطقه‌ای:  کاهش کمک‌های توسعه‌ای و تمرکز بر راه‌حل‌های نظامی برای مشکلات پیچیده‌ای مانند فقر، خشونت و ضعف حاکمیت، می‌تواند به بی‌ثباتی بیشتر در منطقه دامن بزند. نظامی‌سازی مبارزه با کارتل‌ها، بدون پرداختن به ریشه‌های اجتماعی و اقتصادی آن، خطر تشدید خشونت و بحران‌های انسانی را به همراه دارد.
  3. فرسایش قدرت نرم آمریکا : وجهه ساختگی آمریکا به عنوان رهبر جهانی که بر ارزش‌هایی مانند دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون تأکید دارد، در حال فرسایش است. تناقض میان تأکید بر «حاکمیت ملی» و در عین حال مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، اعتبار آمریکا را زیر سؤال می‌برد و احساسات ضدآمریکایی را در منطقه تقویت می‌کند.

نتیجه‌گیری

راهبرد امنیت ملی 2025 دولت ترامپ، یک گسست آشکار از سیاست‌های پیشین و بازگشتی تهاجمی به دکترین مونروست. این راهبرد با اولویت‌بخشی به نیمکره غربی و استفاده از ابزارهای سخت‌افزاری سیاسی، اقتصادی و نظامی، به دنبال تحکیم هژمونی آمریکا و مقابله با تهدیدات نوظهور است.

با این حال، این رویکرد یک‌جانبه‌گرا و تقابلی، با نادیده گرفتن قدرت نرم و پیچیدگی‌های منطقه، خطر بی‌ثبات‌سازی آمریکای لاتین، تضعیف نفوذ بلندمدت آمریکا و واگذاری میدان به رقیب راهبردی خود یعنی چین را به همراه دارد. در نهایت، آینده هندسه قدرت در نیمکره غربی به نحوه واکنش کشورهای منطقه به این فشارها و توانایی آن‌ها برای ایجاد یک مسیر مستقل در میان رقابت قدرت‌های بزرگ بستگی خواهد داشت.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
پرطرفدارترین اخبار