رئیس جمهور بدون دکترین-راهبرد معاصر
یادداشت اختصاصی حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

رئیس جمهور بدون دکترین

برخی تحلیلگران می‌گویند، گذشت زمان برخی اهداف رئیس جمهور آمریکا را تغییر داده است یا حتی آن‌ها را به تازگی ایجاد خواهد کرد و وی اساساً تابعی از دکترین، راهبرد یا حتی مرام سیاسی نیست.
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۶ - ۱۸ دی ۱۴۰۳ - 2025 January 07
کد خبر: ۲۶۷۶۵۶

رئیس جمهور بدون دکترین

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ دونالد ترامپ در حالی 20 ژانویه رسما فعالیت خود را در مسند ریاست جمهوری جدید آمریکا آغاز می کند که در محافل تحلیلی و رسانه ای غرب، فرضیاتی در خصوص دکترین سیاست خارجی وی مطرح می شود. بسیاری از تحلیلگران معتقدند ترامپ در دل آنارشیسم ظاهری و پوپولیسمی که در ادبیات و رفتار وی قابل مشاهده است، به دنبال تحقق راهبردها و اهداف از پیش تعیین شده خود است. علاوه بر این، برخی تحلیلگران می گویند، گذشت زمان برخی اهداف ترامپ را تغییر داده یا حتی آنها را به تازگی ایجاد خواهد کرد و وی اساسا تابعی از یک دکترین، راهبرد یا حتی مرام سیاسی نیست.

ترامپ فرامتن فعالیت خود را "بحران" می داند و در کسوت یک "مرد دیوانه" در قبال پرونده های گوناگون حوزه پیرامونی و فرامنطقه ای آمریکا رفتار می کند.

 

واقعیت این است که ترامپ را نمی توان به سبک و سیاق سیاستمدارانی همچون کارتر، بوش پسر و بایدن فردی پایبند به برخی خطوط قرمز راهبردی در عرصه داخلی و خارجی آمریکا قلمداد کرد. خلق دکترین، متغیری وابسته به وجود برخی پیش فرض ها، اصول و راهبردها در ذهنیت یک سیاستمدار است. اگرچه در عرصه اقتصادی می توان از اصولی مانند حمایت گرایی اقتصادی، گذار از نهادگرایی در عرصه اقتصاد بین الملل و ....به عنوان برخی مولفه های ذهنی وی یاد کرد، اما این گزاره های ذهنی، بیش از آنکه مولود یک اندیشه اقتصادی باشد، معلول رویکرد پراگماتیستی ترامپ در عرصه اقتصاد و تجارت است.

 

فرضیاتی که در خصوص بازگشت ترامپ به دکترین مونروئه مبنی بر تمرکزگرایی آمریکا بر داخل کشور و مداخله حداقلی در نقاط گوناگون دنیا (غیر از آمریکای شمالی و لاتین) صورت می گیرد نیز مبنایی برای تشریح عملکرد احتمالی رئیس جمهور جدید آمریکا در عرصه سیاست خارجی نیست. ترامپ در نخستین دوره حضور خود در مسند قدرت (2017-2020) بارها دکترین مونروئه را به عناوین گوناگون نقض کرد.

 

مداخله گرایی آشکار و پنهان ترامپ در منطقه غرب آسیا ، تشدید منازعات ژئو اکونومیک با پکن و مواردی از این دست، سنخیتی با دکترینی که 200 سال قبل توسط جیمز مونرو، رئیس جمهور وقت آمریکا مطرح کرد، نداشت.

 

فراتر از آن، ترامپ فرامتن فعالیت خود را "بحران" می داند و در کسوت یک "مرد دیوانه" در قبال پرونده های گوناگون حوزه پیرامونی و فرامنطقه ای آمریکا رفتار می کند. حتی نمی توان ترامپ را خالق دکترینی ترکیبی در حوزه سیاست خارجی آمریکا قلمداد کرد، زیرا زمانی که "ثوابت انتزاعی"در کمترین سطح ممکن در ذهن یک سیاستمدار پردازش گردد، منتج به خلق دکترین (حتی از نوع ترکیبی) نخواهد شد.

 

ترکیب رویکردهای پوپولیستی، آنارشیستی، پراگماتیستی و ناسیونالیستی به جای آنکه خالق یک دکترین باشد، مولد نوعی همپوشانی نامتجانس و در مواردی غیرقابل پیش بینی خواهد بود. بنابراین، در تشریح ماهیت دولت ترامپ نباید به دنبال نسبت دولت وی با دکترینهای معمول یا اختصاصی حوزه سیاست خارجی آمریکا در ادوار گوناگون تاریخ روابط بین الملل، از جمله تاریخ معاصر بود.

 

ضمن آنکه مرز دو مقوله "کنشگری"و "واکنش" نیز تا حدودی در رویکرد بین المللی وی مخدوش است، همچنان که در بسیاری از موارد، رئیس جمهور آمریکا بر خلاف ادعای همیشگی خود، قادر به تنظیم هزینه ها و فواید بازی خود در قبال تحولات گوناگون نیست.

 

ارسال نظر