
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در دورانی که سیاست خارجی با واکنشها و صفبندیهای آنی هدایت میشود، به نظر میآید حافظه دیپلماتیک لبنان برای نخستین بار در حال گذراندن آزمون سختی برای سنجش تمایلش به کنار گذاشتن تاریخ و واقعیتهای خود است. بحران اخیر در روابط لبنان و جمهوری اسلامی ایران و خودداری از پذیرش استوارنامه سفیر جدید ایران را نمیتوان صرفاً موضوعی پروتکلی یا اختلاف اداری محدود درنظر گرفت.
ایران در هر بحران اقتصادی فلجکننده، از کمبود سوخت گرفته تا بحران برق و دارو پیشنهادهای واضحی برای کمک ارائه داد
ایران برای دههها یکی از برجستهترین حامیان لبنان در تاریکترین دورانش بوده، نه صرفاً برای منافع سیاسی محدود، بلکه بر مبنای این درک که مقاومت لبنان بخش جداییناپذیر مقاومت منطقه در برابر تجاوزات مکرر رژیم صهیونیستی و فضای خفقان بینالمللی است. این حمایت هرگز پنهان نبوده و به هیچ گروه، فرقه یا حزبی محدود نشده است. این حمایت ابعاد اقتصادی، انسانی و اخلاقی آشکاری را دربر گرفته است که مردم لبنان در جنوب، دره بقاع، حومه جنوبی بیروت و خود بیروت و همچنین بیمارستانها، سازمانهای امدادی و بخشهای حیاتی شاهدش بودهاند.
در هر تجاوز رژیم صهیونیستی، ایران جزو نخستین کشورهایی بود که همبستگی سیاسی کامل خود را با لبنان اعلام کرد و یکی از معدود کشورهایی بود که حرفش را با عمل اثبات کرد. این کشور داوطلبانه کمکهای پزشکی فوری ارائه داد، درهای خود را برای پذیرش مجروحان گشود و در زمینههای مختلف پشتیبانی لجستیکی ارائه داد، ضمن اینکه در مجامع بینالمللی نیز مواضع سیاسی روشنی اتخاذ کرد.
ایران در هر بحران اقتصادی فلجکننده، از کمبود سوخت گرفته تا بحران برق و دارو پیشنهادهای واضحی برای کمک ارائه داد، چه به وسیله تأمین فرآوردههای نفتی لبنان، چه به وسیله توافقنامههای همکاری اقتصادی و چه به وسیله ابتکارات مردمی مستقیم، شفاف و نامحسوس.
در زمینه ارتش لبنان، نهادی که ضرورت و نقش ملی آن به طور جهانی به وسیله مردم این کشور پذیرفته شده است، تهران سالها بارها و بدون هیچ شرط سیاسی اعلام شدهای، با هدف تقویت توانایی آن در حفاظت از حاکمیت لبنان، پیشنهاد تسلیح و تجهیز داده است. این پیشنهادها که اغلب به بهانه «حساسیتهای بینالمللی» و «توازنهای منطقهای» با بیتوجهی یا مخالفت مواجه میشدند، هرگز علیه دولت لبنان نبودند. برعکس، هدف آنها تقویت نهادهای آن در مواجهه با تهدیدات مداوم رژیم صهیونیستی بود.
در حالی که برخی تلاش میکنند رابطه ایران و لبنان را محدود به فرقه یا حزبی خاص نشان دهند، واقعیتها به وضوح این ادعا را رد میکنند. ایران با بخشهای مختلف جامعه لبنان ازجمله سنیها، شیعیان، دروزیها و مسیحیان پیوندهای سیاسی، فرهنگی و مذهبی برقرار کرده است. علاوه بر این، علمای دینی، روشنفکران و دانشگاهیان لبنانی با پیشینههای متنوع در کنفرانسهای علمی و فرهنگی برگزار شده در ایران شرکت کردهاند، در حالی که هیئتهای مختلف رسمی و مردمی لبنانی در آنجا پذیرفته شدهاند که نشان دهنده رویکردی باز است که لبنان را به هویتی واحد تقلیل نمیدهد.
از نظر دیپلماتیک، این رابطه هرگز حاشیهای یا فرعی نبود. کافی است به یاد بیاوریم عدنان منصور، سفیر سابق لبنان در تهران (۱۹۹۵_۲۰۰۷) بعداً سمت وزیر امور خارجه و مهاجران را برعهده گرفت (۲۰۱۱_۲۰۱۴). این به خودی خود نشان دهنده اهمیت این سفارت و رابطه با ایران در مراحل اولیه سیاست لبنان است. آیا آن رابطه در آن زمان باری بر دوش لبنان بود یا با خرد، دوراندیشی و رویکردی محتاطانه مدیریت میشد؟
در بُعد بشردوستانه، نمیتوان رنج و مجروح شدن مجتبی امانی، سفیر سابق ایران در بیروت را نادیده گرفت. وی در حادثه پیجرها مجروح شد و با وجود جراحات شدید از ناحیه دست و چشم، قبل از بازگشت به لبنان در ایران تحت درمان قرار گرفت. این حادثه، صرف نظر از جزئیاتش، جوهره حضور ایران در لبنان را دربر میگیرد؛ حضوری در قلب خطرات، نه صرفاً در حاشیه بیانیهها.
در بُعد بشردوستانه، نمیتوان رنج و مجروح شدن مجتبی امانی، سفیر سابق ایران در بیروت را نادیده گرفت. وی در حادثه پیجرها مجروح شد
آنچه امروز واقعاً نگرانکننده است، صرفاً سردی دیپلماتیک گذرا نیست، بلکه لفاظیهای همراه آن است که به وضوح نشان میدهد برخی مقام های لبنانی روابط بینالملل را به عنوان موضوعی داخلی که در معرض مانورهای سیاسی بیارزش قرار دارد یا به عنوان اعتباری خارجی که باید به یک طرف یا طرف دیگر ارائه شود، حتی اگر بهایش تحریف کل تاریخ روابط و فداکاریها باشد، تلقی میکنند. یوسف رجی، وزیر امور خارجه لبنان (یا هر نام و سمتی که دارد)، نه متولی تاریخ است و نه پاسدار حافظه مردم لبنان. وی مأموری سیاسی است که برای دوره ای محدود خدمت میکند و خواهد رفت، اما حقایق باقی خواهند ماند.
بسیاری از وزیران تغییر کردهاند، دولتها عوض شدهاند و شرطبندیها رنگ باخته، اما آنچه ثابت مانده این است که روابط بین ملتها را نمیتوان به وسیله قطع روابط مدیریت کرد و نمیتوان با تصمیم اداری یا هوس سیاسی زودگذر از بین برد. ایران همچنان قدرت منطقهای تأثیرگذار خواهد بود و لبنان همچنان به دوستان واقعی نیاز خواهد داشت که در مواقع محاصره و تجاوز آن را رها نکنند.
امکان دارد برخی در مسدود کردن روابط، به تأخیر انداختن اعتبارنامه سفرا یا ارسال سیگنالهای منفی به اینجا و آنجا موفق شوند، با این تصور که این کار پایتختهای تصمیمگیرنده را راضی میکند یا درها را به روی لطف خارجی میگشاید. اما آنها قادر نخواهند بود خاطره مردمی ستمدیده را که رنج میبرند اما به خوبی میدانند چه کسی در کنارشان ایستاد، وقتی تنها ماندند و چه کسی در نخستین آزمون آنها را رها کرد، پاک کنند.
مردم گذرا و موقعیتها موقتی هستند، اما فقط روابطی که در مواقع سختی ساخته میشوند، پایدار میمانند.