بیانیه مشترک ایران و کشور‌های عربی و اسلامی درباره سومالی‌لند السودانی: تلاشی مهم را برای دیدار بین ایران و آمریکا در بغداد آغاز کرده‌ایم حضور پوتین با لباس نظامی در قرارگاه فرماندهی ارتش روسیه نفوذ ۱۰ خودروی نظامی اسرائیلی به شمال قنیطره سوریه انتخابات پیش‌رو در رهبری حماس؛ الحیه و مشعل مهم‌ترین گزینه‌های ریاست جنبش سفیر ایران در بغداد: آمریکا در حریم هوایی عراق از ایران جاسوسی می‌کند ریاض به جدایی‌طلبان یمن: صدای عقل را بر ماجراجویی غلبه دهید بازداشت ۷ نفر در ایتالیا به اتهام تامین مالی حماس پیام گروه هکری حنظله خطاب به نتانیاهو در آستانه سفر به آمریکا الحوثی: ارتباط نظام سعودی با تل‌آویو/ نبردهای آتی با اسرائیل حتمی است پای جاسوس ایرانی به اتاق نفتالی بنت رسید زلنسکی: به دیدار ترامپ می‌روم رژیم صهیونیستی در قعر فهرست اعتبار جهانی قرار گرفت غریب آبادی: خصومت دشمنان ناشی از استقلال و پیشرفت‌های ایران است وزیر جنگ اسرائیل: هرگز از غزه خارج نخواهیم شد
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛

راهبرد جدید آمریکا برای ضربه به مقاومت

تحولات در حال وقوع در منطقه مرحله گذار دشواری نشان می‌دهد، زیرا آمریکا با بهره‌گیری از سقوط نظام سوریه و ادغام سوریه جدید در ساختار امنیتی خود، به دنبال تغییر شکل موازنه‌های منطقه‌ای به وسیله ابزارهای غیرمستقیم و ائتلاف‌های کاربردی است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۸ - ۰۷ دی ۱۴۰۴ - 2025 December 28
کد خبر: ۲۹۷۹۰۳

راهبرد جدید آمریکا برای ضربه به مقاومت

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ تحولات سریع سیاسی و امنیتی چند ماه گذشته نشان می‌دهد منطقه در آستانه مرحله جدیدی از بازمهندسی جامع موازنه قدرت است. این مرحله بخشی از منطق مدیریت بحران‌های موقعیتی یا مهار انفجارهای موقت نیست، بلکه نشان دهنده جهت‌گیری راهبردی به سمت بازتوزیع ساختاری نقش‌ها و کارکردهای منطقه‌ای است تا اطمینان حاصل شود منطقه بر مبنای معادلاتی سازگارتر با منافع آمریکا و شبکه گسترده ائتلاف هایش کنترل می‌شود.

راهبرد جدید آمریکا را می‌توان با دنبال کردن بیانیه‌های مکرر تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا در سوریه و لبنان و سفیر آمریکا در ترکیه درک کرد که رویکرد جدیدی را مبتنی بر از بین بردن محیط‌های نفوذ خصمانه علیه آمریکا و متحدانش با استفاده از ابزارهای منطقه‌ای در چارچوبی که هزینه مداخله را کاهش دهد و پیامدهای سیاسی و نظامی آن را محدود ‌کند، آشکار می‌کند.

به نظر می آید لبنان و به طور خاص حزب‌الله در قلب این رویکرد قرار دارند، نه به عنوان هدفی منزوی، بلکه به عنوان گره مرکزی در شبکه منطقه‌ای گسترده‌تر از تعاملات که از تهران تا صنعا امتداد دارد.

دیدگاه آمریکایی، سوریه را به عنوان عرصه‌ای با هدف جدید در چارچوب امنیتی منطقه‌ای جدید در نظر می‌گیرد

سوریه، بستر درگیری

رویکرد آمریکا بر این فرض اصلی استوار است که موازنه قدرت داخلی در لبنان به نفع حزب‌الله استوار خواهد ماند و هیچ نیروی محلی در آینده‌ای قابل پیش‌بینی قادر به به چالش کشیدن زرادخانه آن یا شکستن معادله بازدارندگی ای که دهه‌ها ایجاد شده است، نیست. بر این اساس، عرصه‌های جایگزین و ابزارهای خارجی مورد جست وجو قرار می‌گیرند که امکان فشار و فرسایش را بدون درگیر شدن در رویارویی مستقیم پرهزینه فراهم ‌کنند. 

در اینجا، سوریه پس از جولانی به عنوان گزینه ای عملیاتی ظاهر می‌شود، به ویژه پس از آنکه نوامبر گذشته وارد ائتلاف بین‌المللی به سرکردگی آمریکا شد. در اینجا، تروریسم طبق تعریف آمریکایی، محدود به داعش یا نیروهای سنتی سلفی نیست، بلکه در وهله نخست شامل نیروهای مقاومت می‌شود. باراک این روند را تأیید کرد و ۱۳ نوامبر در حساب کاربری خود در X  نوشت: دمشق به طور فعال به ما در مقابله و از بین بردن بقایای داعش، حماس و حزب‌الله کمک خواهد کرد.

این دیدگاه آمریکایی، سوریه را به عنوان عرصه‌ای با هدف جدید در چارچوب امنیتی منطقه‌ای جدید در نظر می‌گیرد. سناریوهایی در حال بررسی است که شامل استفاده از شبه‌نظامیان سوری، همراه با گروه‌های سلفی لبنان برای تحریک رویارویی با حزب‌الله می‌شود. این رویارویی به صورت سیاسی و رسانه‌ای با عناوین ادعایی مانند «مبارزه با تروریسم» و «حفظ امنیت لبنان» مدیریت خواهد شد، در حالی که در رسانه‌های اجتماعی همسو با جریان اصلی از هر تاکتیک فرقه‌ای و مذهبی برای بسیج عموم مردم علیه مقاومت در لبنان استفاده خواهند کرد.

در این سناریو، فرض بر این است هواپیماهای صهیونیستی عنصر پشتیبانی تعیین‌کننده هستند و فشار نظامی متمرکز را بدون متحمل شدن عواقب اشغال یا جنگ تمام‌عیار امکان‌پذیر، در عین حال حاشیه‌ای از انکار سیاسی را حفظ می‌کنند که به واشنگتن اجازه می‌دهد تنش را مدیریت نه اینکه آن را شعله‌ور کند.

این نتیجه‌گیری با توجه به اظهارات دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا که دو بار تاکنون تأیید کرده «کشورهایی آماده مداخله و نابودی حزب‌الله هستند»، ابعاد بیشتری می‌یابد. این اظهارات را نمی‌توان صرفاً لفاظی‌های دارای مصرف داخلی خطاب به رسانه‌ها تلقی کرد، بلکه نشانه‌ای از دیدگاه آمریکایی برای واگذاری وظیفه رویارویی به طرف‌های منطقه‌ای جایگزین، مطابق با منطق واگذاری نقش‌ها و کاهش دخالت مستقیم است.

تفاهم ترکیه-رژیم صهیونیستی و بازترسیم نقشه‌های نفوذ

این روند را نمی‌توان از بستر منطقه‌ای گسترده‌تر آن، به‌ویژه از تفاهماتی که واشنگتن بین آنکارا و تل‌آویو ایجاد کرده است، جدا کرد. این تفاهمات ظاهراً عمدتاً بر مبنای بده‌بستان‌های عملکردی شکل می‌گیرند. جوهره این بده‌بستان‌ها در خنثی‌سازی سلاح‌های حزب‌الله در لبنان یا دست کم کاهش اثربخشی منطقه‌ای آن، در ازای چشم‌پوشی از نقش رو به رشد ترکیه در سوریه نهفته است که به آنکارا اجازه می‌دهد نقشه‌های نفوذ خود را بازترسیم و حوزه نفوذ را در این کشور کنترل کند.

این فرمول با دیدگاه آمریکایی برای غرب آسیا در دوران پسا جنگ بزرگ سازگار است، زیرا ترامپ الگوی «آرامش مدیریت شده» را به درگیری نظامی مستقیم ترجیح می‌دهد و در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا نیز به صراحت آمده، «دورانی که در آن غرب آسیا بر سیاست خارجی آمریکا تسلط داشت، پایان یافته است».

در این مدل ترکیه، عضو ناتو، نقش قدرت منطقه‌ای را برعهده خواهد گرفت، در حالی که رژیم صهیونیستی به عنوان نیروی نظامی غالب قادر به مداخله هوایی و بازدارندگی راهبردی خواهد بود. آمریکا چارچوب کلی هژمونی را تضمین و در عین حال دستاوردهای حاصل از خنثی سازی عملکرد روسیه را در غرب آسیا حفظ می‌کند، وظیفه‌ای که تا حد زیادی با سقوط نظام اسد تا پایان سال ۲۰۲۴ میلادی محقق شد. همزمان، چین به وسیله گسترش روابط تجاری بین واشنگتن و پایتخت‌های حوزه خلیج فارس از نظر اقتصادی هدف قرار خواهد گرفت.

ترکیه، عضو ناتو، نقش قدرت منطقه‌ای را برعهده خواهد گرفت، در حالی که رژیم صهیونیستی به عنوان نیروی نظامی غالب قادر به مداخله هوایی و بازدارندگی راهبردی خواهد بود

برخی معتقدند، راهبرد جدید آمریکا امکان دارد جایگاه رژیم صهیونیستی را در واشنگتن تضعیف کند، اما واقعیت دقیقاً عکس این را ثابت می‌کند. حفظ امنیت رژیم صهیونیستی همچنان برای هر رئیس جمهور آمریکا، چه ترامپ و چه هر شخص دیگر، موضوعی غیرقابل مذاکره است. آنچه تغییر می‌کند، تنها سازوکارهایی است که آمریکا برای دستیابی به این هدف استفاده می‌کند. طبق دیدگاه آمریکایی، حمایت از برنامه‌های بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای ایجاد آنچه که «رژیم صهیونیستی بزرگ» شناخته می‌شود، ادامه خواهد یافت، ازجمله اجازه دادن به اقدامات توسعه‌طلبانه در کرانه باختری، حفظ سرزمین‌های اشغالی در جنوب سوریه و گسترش توافقات ابراهیم برای دربر گرفتن پایتخت‌های عربی بیشتر که روابط با تل آویو را عادی‌سازی می‌کنند.

تغییر جایگاه حوزه خلیج فارس

صحبت از عقب‌نشینی امارات در چندین عرصه منطقه‌ای (چه به وسیله کاهش بودجه برای رسانه‌های عربی و چه کاهش میزان مشارکت در درگیری‌های آشکار مانند سودان و یمن) به عنوان بخشی از تغییر موضع راهبردی گسترده‌تر و نه صرفاً تصمیم تاکتیکی یا موقعیتی، قابل درک می‌شود. این تغییر نشان دهنده آگاهی امارات از اولویت‌های در حال تغییر واشنگتن و سازوکارهای در حال تحول برای مدیریت درگیری‌ها در منطقه است. راهبرد تکیه بر چندین گروه نیابتی و پذیرش رقابت منطقه‌ای آنها، جای خود را به رویکردهای گزینشی‌تر و کم‌هزینه‌تر از نظر سیاسی، همراه با تعهد آشکار آمریکا به دخالت نکردن در ساختارهای حکومتی کشورهای حوزه خلیج فارس خواهد داد.

درباره عربستان به ولیعهدی محمد بن سلمان، به نظر می آید روزهای آخر خود را به عنوان «کشور پیشرو در نظام عربی» سپری می‌کند، موقعیتی که از نظر تاریخی به دلیل افول نقش مصر پس از شکست ژوئن ۱۹۶۷ میلادی و سپس به طور گسترده‌تر با دهه 70 میلادی شکل گرفت.

اما به نظر می آید نخبگان ریاض هنوز واقعیت جدید منطقه‌ای را درک نکرده‌اند. به عنوان نمونه، حمایت گسترده‌ای از دولت موقت سوریه به ریاست جولانی به بهانه مهار ایران و هدف قرار دادن حزب‌الله انجام می شود، در حالی که این رویکرد در واقع به تقویت نقش نیروهای نیابتی جدید در منطقه، به ویژه محور ترکیه-قطر کمک می‌کند که امکان دارد به بازتولید معادلات قدرتی منجر شود که در آن عربستان به تدریج از مرکز تصمیم‌گیری منطقه‌ای کنار گذاشته می‌شود.

چالش‌های پیش روی ایران و محور مقاومت

دیدگاه آمریکایی-ترکی- صهیونیستی بدون تناقضات ساختاری نیست که می‌تواند به نتیجه ای مغایر با اهداف اعلام شده منجر شود. معرفی گروه‌های سلفی سوری به عرصه لبنان، حتی اگر در پوشش اقدامات امنیتی کنترل‌شده و با حمایت نیروها و احزاب غیرنظامی لبنان انجام شود، خطرات قابل توجهی به همراه دارد.

با توجه به تجربه تاریخی، وجود این نوع تهدید عامل مهمی در ائتلاف مجدد فضای اجتماعی و سیاسی حزب‌الله است و به سلاح‌های آن مشروعیت مضاعف می‌دهد، نه تنها به عنوان ابزاری برای مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی، بلکه به عنوان نیرویی برای حفظ ثبات داخلی در مواجهه با تروریسم سلفی فرامرزی.

علاوه بر این، ایران هرگونه اقدام علیه لبنان از خاک سوریه را تهدیدی مستقیم برای محیط درگیری منطقه‌ای که از سال ۱۹۷۹ میلادی ایجاد کرده است، خواهد دانست. این برداشت می‌تواند در مقطعی تهران را مجبور به درگیری اجباری برای دفاع از موجودیت خود کند و در نتیجه در را برای رویارویی منطقه‌ای گسترده‌تر که فراتر از مرزهای لبنان و سوریه امتداد می‌یابد، باز کند. با وجود این، افزایش تنش همچنان به متغیرهای داخلی بستگی دارد.

با توجه به فشار فزاینده واشنگتن بر نیروهای حشدالشعبی برای وادار کردن آنها به تسلیم سلاح‌هایشان، عراق نیز احتمالاً نقش فعالی در معادله ایفا خواهد کرد (سناریویی که دقیقاً منعکس کننده آنچه در لبنان دنبال می‌شود، است). جناح‌های عراقی هرگونه بحث درباره این روند را رد می‌کنند و هرگونه توافق با دولت را به خروج کامل تمام نیروهای خارجی از کشور، ازجمله نیروهای آمریکایی و ترکیه مرتبط می‌دانند، نکته‌ای که گردان های حزب‌الله در بیانیه اخیر خود تکرار کرد.

ثبات منطقه‌ای یا هرج و مرج؟

تحولات در حال وقوع در منطقه، مرحله گذار دشواری نشان می‌دهد، زیرا آمریکای ترامپ، با بهره‌گیری از سقوط نظام اسد و ادغام سوریه جدید در ساختار امنیتی خود، به دنبال تغییر شکل موازنه‌های منطقه‌ای به وسیله ابزارهای غیرمستقیم و ائتلاف های کاربردی است.

راهبرد یادشده با وجود طراحی دقیق، حاوی تناقضات اساسی است که امکان دارد مسیر کلی را معکوس کند. تحریک اختلافات فرقه‌ای و ورود نیروهای تکفیری به عرصه لبنان می تواند مشروعیت حزب‌الله را افزایش دهد و فضا را متحد و نه تضعیف کند. همچنین امکان دارد ایران را به سمت گزینه‌های نظامی سوق دهد که می‌تواند به رویارویی گسترده‌تر منجر شود.

میان اعراب نیز فرسایش نقش‌های سنتی کشورهایی مانند عربستان و امارات به نفع محور ترکیه-قطر-سوریه با حمایت آمریکا امکان دارد در مراحل پایانی خود با چالش‌های غیرمنتظره‌ای روبرو شود.

ارسال نظر
پرطرفدارترین اخبار
آخرین اخبار