توطئه نتانیاهو در آمریکا

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ تحلیل فضای سیاسی حاکم بر آمریکا نشاندهنده دوقطبی شدید و راهبردی درباره نحوه مواجهه با ایران است که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا را در آستانه انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ میلادی در موقعیت پیچیدهای قرار داده است. از سویی پایگاه رأیدهندگان وفادار ترامپ و جریان موسوم به «اول آمریکا» با نمایندگی چهرههای رسانهای بانفوذی همچون تاکر کارلسن و استیو بنن به شدت با مداخلات نظامی خارجی مخالف هستند و رویکرد رژیم صهیونیستی برای دریافت حمایتهای نظامی بیپایان را نوعی «رابطه زیانده» تفسیر میکنند. این گروه معتقدند اولویت واشنگتن باید حل بحرانهای اقتصادی داخلی و پرهیز از درگیریهای پرهزینه در غرب آسیا باشد.
سفر نتانیاهو به فلوریدا برای دیدار با ترامپ، برخلاف تصور رایج تنها محدود به پرونده ایران نیست
در قطب مقابل، ساختار سنتی حزب جمهوریخواه در کنگره با چهرههایی نظیر مارکو روبیو و لیندزی گراهام، همسو با ابرسرمایهگذاران حامی رژیم صهیونیستی مانند میریام ادلسون، فشار سنگینی برای افزایش تنش و مداخله مستقیم نظامی آمریکا وارد میکنند.
تحلیلگران بر این باورند ترامپ برای حفظ قدرت در انتخابات آتی کنگره، با چالشی بزرگ روبروست. وی از طرفی به آرای بدنه اجتماعی ضد جنگ نیاز دارد و از طرف دیگر برای تأمین هزینههای انتخاباتی، ناچار به راضی نگه داشتن حامیان مالی است که بقای خود و امنیت رژیم صهیونیستی را در جنگافروزی علیه ایران و محور مقاومت میجویند.
در شرایطی که ترامپ مدعی حلوفصل پرونده هستهای ایران پس از جنگ تحمیلی 12 روزه علیه ایران است، بنیامین نتانیاهو برای مشروعیتبخشی به طرحهای تهاجمی خود و جلوگیری از کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه، راهبرد «جابهجایی خطوط قرمز» را با تمرکز بر بزرگنمایی خطر موشکی ایران در پیش گرفته است. تلآویو با همکاری لابیهایی نظیر آیپک و سناتورهای تندرو، با ادعای باقی ماندن یک هزار و 500 موشک بالستیک در زرادخانه ایران و توانایی آنها در عبور از سامانه گنبد آهنین در تلاش است تا «هیولایی تازه» خلق و مداخله فوری نظامی را توجیه کند. کارشناسان معتقدند، این تغییر مرحله از «تهدید هستهای» به «تهدید موشکی»، تلاشی ساختاری از سوی تلآویو برای تبدیل تقابل با تهران به جنگ بیپایان و دورهای است.
نتانیاهو با القای این ترس که ایران به سرعت در حال بازیابی توان تهاجمی خود است، میکوشد تا برخلاف راهبرد اعلام شده ترامپ مبنی بر ثبات و کاهش مداخله، کاخ سفید را متقاعد کند امنیت منطقه تنها با حملات پیشدستانه و مداوم تضمین میشود؛ رویکردی که هدف نهایی اش نه صرفاً دفع تهدید، بلکه تثبیت هژمونی نظامی رژیم صهیونیستی و کشاندن آمریکا به درگیری ای است که منافع ملی آمریکا را قربانی جاهطلبیهای تلآویو میکند.
سفر نتانیاهو به فلوریدا برای دیدار با ترامپ، برخلاف تصور رایج تنها محدود به پرونده ایران نیست، بلکه تلاشی حیاتی برای مدیریت بحران در دو جبهه ملتهب غزه و لبنان است که آینده سیاسی و امنیتی منطقه را تهدید میکند. بر اساس گزارشهای موجود، تمرکز اصلی نتانیاهو بر متقاعد کردن ترامپ برای اتخاذ مواضعی سختگیرانهتر در قبال غزه است؛ جایی که تلآویو بیم دارد رئیسجمهور آمریکا در راستای طرح صلح ۲۰ مادهای خود، نخستوزیر رژیم صهیونیستی را که تحت تعقیب دیوان کیفری بینالملل است، مجبور به بازگشایی گذرگاه رفح و عقبنشینی از «خط زرد» کند.
نتانیاهو در پی آن است با امنیتیسازی مجدد فضای منطقه، راهبرد اعلام شده ترامپ را مبنی بر ثباتسازی خنثی و واشنگتن در تله تعهد گرفتار کند
همزمان پرونده لبنان به نقطه جوش رسیده است؛ با وجود آتشبسی که از نوامبر ۲۰۲۴ میلادی اجرایی شده و کمیتهای بینالمللی بر آن نظارت دارد، رژیم صهیونیستی با ثبت بیش از 4 هزار و 500 مورد نقض آتشبس و اشغال پنج تپه، به دنبال دریافت «چراغ سبز» از واشنگتن برای آغاز عملیاتی گسترده علیه حزبالله است، مشروط بر اینکه خلع سلاح این گروه تا پایان سال جاری میلادی محقق نشود. علاوه بر این، خشم واشنگتن از اقدامات رژیم صهیونیستی در سوریه که مانع تلاشهای جولانی، رئیس دولت موقت برای ثباتسازی است، نشان میدهد این سفر، تلاشی پیچیده برای ایجاد موازنه بین جاهطلبیهای نظامی نتانیاهو و رویکرد صلحطلبانه ادعایی ترامپ در پروندههای عربی است.
بهره سخن
واکاوی مختصات سیاسی حاکم بر آمریکا از شکلگیری «بنبست راهبردی» در تعامل با تلآویو حکایت دارد که در آن اولویتهای ملیگرایانه جریان حاکم بر کاخ سفید با دکترین جنگطلبانه نتانیاهو وارد مرحله چالشی شده است. ترامپ در آستانه انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ میلادی در کانون شکاف داخلی فرساینده گرفتار شده است، جایی که فشار ساختاری پایگاه اجتماعی انزواطلب و جریان «اول آمریکا» برای خروج از درگیریهای غرب آسیا با اهرمهای فشار مالی جریان نومحافظهکار و لابیهای حامی رژیم صهیونیستی که بقای خود را در افزایش تنش میبینند، اصطکاک دارد.
در این میان نتانیاهو با درک دقیق این آسیبپذیری و تغییر هوشمندانه «نوع تهدید» از پرونده هستهای به «خطر موشکی» و همزمان بحرانسازی عامدانه در جبهههای غزه و لبنان جهت عبور از خطوط قرمز مدنظر آمریکا، در پی آن است با «امنیتیسازی» مجدد فضای منطقه، راهبرد اعلام شده ترامپ را مبنی بر ثباتسازی خنثی و واشنگتن را در «تله تعهد» گرفتار کند. بنابراین آنچه در جریان است، نه همگرایی راهبردی، بلکه تلاشی ساختاری از سوی تلآویو برای گروگانگیری سیاست خارجی آمریکا و برونسپاری هزینههای امنیتی رژیم صهیونیستی به مالیاتدهندگان آمریکایی است.
این فرایند می خواهد ترامپ را بر سر دوراهی سرنوشتساز انتخاب میان «وفاداری به شعارهای انتخاباتی و بدنه اجتماعی» یا «جلب رضایت شبکه حامیان مالی جنگطلب» قرار میدهد؛ انتخابی که خروجی آن یا هزینههای سنگین سیاسی برای کاخ سفید یا فرورفتن منطقه در گرداب جنگی بیپایان صرفاً برای تضمین هژمونی منطقهای رژیم صهیونیستی خواهد بود.