به گزارش «راهبرد معاصر»؛ یکی از موضوعات غیرعادی در تحولات سیاسی آمریکا، همکاری ناگهانی میان دو رئیس جمهور است وقتی یکی از آنها هنوز دوران ریاست جمهوری اش را به پایان نرسانده و دیگری هنوز وارد کاخ سفید نشده؛ به ویژه اگر سیاست های دو طرف مخالف هم باشد، هیچ دوستی ای میانشان وجود نخواهد داشت.
ترامپ از شرکت در مراسم تحلیف جو بایدن 20 ژانویه 2021 میلادی خودداری و نه تنها وی را به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری متهم، بلکه حامیانش را تحریک کرد به زور به ساختمان کنگره حمله کنند تا به نوعی مخالفتشان را نسبت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اعلام کنند.
جنگ غزه تنها پرونده در دستور کار سیاست خارجی ترامپ در قبال غرب آسیا نخواهد بود، بلکه پروندههای بسیار دیگری، به ویژه برنامه هستهای ایران، سوریه پسا اسد، دولت جدید لبنان، انصارالله یمن که وارد درگیری مسلحانه با رژیم صهیونیستی شده است و پرونده روابط با عراق وجود دارند
حال چنین موقعیت متعارضی در عالم واقع اتفاق افتاده است. ترامپ اواخر هفته گذشته استیو ویتکاف، نماینده ویژه اش در غرب آسیا را برای شرکت در آخرین دور مذاکرات با هدف توقف جنگ غزه به دوحه فرستاد و وی به همراه برت مک گورک، نماینده جو بایدن، رئیس جمهور سابق آمریکا در امور غرب آسیا به طور رسمی نماینده واشنگتن بود. فرستاده ترامپ از آنجا با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی تماس تلفنی برقرار کرد و «بی بی» بر تعلل در برقراری آتش بس اصرار داشت که درنهایت وی را مجبور به عقب نشینی و پذیرش توافقی کرد که نمی خواست با آن موافقت کند.
ترامپ پیش از پا گذاشتن در کاخ سفید علنی درباره توانایی اش برای دستیابی به «دستاوردی بزرگ» رجزخوانی نکرد و مدعی شد بدون وی، جنگی که در غزه جریان داشت 15 ماه طول نمی کشید. با وجود این، اعتراف ترامپ معنایی فراتر از تمایلش برای توطئه علیه بایدن و بدنام کردن دولتش دارد، زیرا به این معنی است، وی علاقه آشکاری به انعقاد توافقی دارد که آن را به خود نسبت دهد و بنابراین تلاش خواهد کرد اطمینان حاصل کند تعهد همه طرف های ذی نفع برای اجرای تمام مراحل آن وجود دارد. این آزمونی است که وی در روند مذاکرات برای مرحله دوم با آن مواجه خواهد شد.
جنگ غزه تنها پرونده در دستور کار سیاست خارجی ترامپ در قبال غرب آسیا نخواهد بود، بلکه پروندههای بسیار دیگری، به ویژه برنامه هستهای ایران، سوریه پسا اسد، دولت جدید لبنان، انصارالله یمن که وارد درگیری مسلحانه با رژیم صهیونیستی شده است و پرونده روابط با عراق وجود دارند.
همه این پرونده ها همپوشانی دارند و پرداختن به هر یک از آنها جدا از دیگری دشوار و این همپوشانی مستلزم وجود دیدگاه واحدی است که امکان معامله هماهنگ میان همه پرونده ها و حذف هرگونه عامل متضاد را امکان پذیر کند. از آنجایی که موضوعات سیاست داخلی در رأس اولویت های دولت دوم ترامپ قرار دارد، انتظار میرود کاخ سفید به پروندههای مختلف سیاست خارجی از منظر تأثیرشان بر «چگونگی برجسته سازی دوباره آمریکا» بپردازد. در این شرایط، بعید نیست شکافهای گستردهای میان منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی در کوتاهمدت و میانمدت ایجاد شود، بهویژه اگر نتانیاهو بتواند بر بحرانهای داخلی غلبه کند و تا پایان سال جاری به نخست وزیری این رژیم ادامه دهد.
رئیس جمهور آمریکا به دوره ای از ثبات و آرامش در غرب آسیا نیاز دارد تا در این مدت بتواند بر چالش های داخلی و پرونده های سیاست خارجی که دولت واشنگتن به طور مستقیم بر آنها تأثیر می گذارد، تمرکز کند؛ بنابراین انتظار میرود در ماههای نخست ریاست جمهوری، پروندههای مهاجرت، اقتصاد و انرژی در بُعد داخلی و پروندههای جنگ اوکراین و پرونده های بازتنظیم روابط با چین و ناتو در بُعد خارجی در اولویت قرار دهد.
از آنجایی که پیش بینی می شود در دوره آتی، دست کم در مدت 6 هفته ای که برای اجرای مرحله نخست توافق آتش بس در غزه طول می کشد، آرامش نسبی در منطقه غرب آسیا حاکم باشد، انتظار می رود ترامپ از این موقعیت بهره برداری کند و به بررسی میزان تمایل کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای همکاری با دولتش بپردازد و در تلاش برای طراحی ایده «معامله اصلاح شده قرن» با هدف ادعایی دستیابی به ثبات در این منطقه حیاتی باشد تا منافع آمریکا حفظ شوند.
ترامپ به زودی با دو مانع مواجه می شود که باید برای رفع آنها از سر راه خود تلاش کند:
نخست، شیوههای تضمین تداوم آتشبس در غزه: در صورت وقوع مجدد جنگ غزه، یافتن افق سیاسی که به دستیابی به ثبات در منطقه منجر شود، غیرممکن خواهد بود. اگر از همان ابتدا وارد جنگ نسل کشی شود که می تواند آسیب بزرگی به دوره ریاست جمهوری ترامپ وارد کند، متضاد این راهبرد است که می خواهد خود را به جای «جنگ طلب»، «صلح ساز» نمایش دهد.
دوم، یافتن راهکار یا فرمولی مناسب برای مهار ایران و جلوگیری از پیشرفت پرونده هستهای و توسعه برنامه موشکی این کشور از سویی و جلوگیری از بازیابی نفوذ منطقهای اش به وسیله احیا و گسترش محور مقاومت.
می توان گفت، ترامپ در کوتاه مدت و میان مدت نیازمند دستیابی به دو هدف اصلی است:
نخست، حصول اطمینان از اجرای توافق آتش بس در غزه در تمام مراحل آن که وی را وادار می کند با جدیت تمام تلاش کند مذاکرات مرحله دوم توافق بدون درگیری با نتانیاهو به موفقیت دست یابد.
دوم، جستوجوی راههایی برای توانمندسازی خود برای ورود به مذاکرات جدی با ایران با هدف شناسایی میزان آمادگی این کشور برای مشارکت مثبت در ترتیبات مربوط به ثبات منطقه، قبل از توسل به گزینههای خشونتآمیز دیگر ازجمله تحریم های فزاینده یا اقدام نظامی.
انتظار میرود نتانیاهو به تلاشهایش برای متقاعد کردن ترامپ مبنی بر اینکه زمان اقدام نظامی که به سرنگونی حکومت ایران منجر شود، ادامه دهد و ادعا کند این کشور اکنون در ضعیفترین حالت خود قرار دارد.
تفاوت اولویتهای دولت ترامپ، بهویژه در آغاز دوره دوم با اولویتهای نتانیاهو که افراطیترین کابینه تاریخ رژیم صهیونیستی را دور خود جمع کرده، این است که ترامپ نمی خواهد در بازه زمانی کوتاه مدت وارد تقابل های منطقه ای شود. ترامپ از نظر ایدئولوژیکی و سیاسی به شدت معتقد است رژیم صهیونیستی تنها متحد واقعی واشنگتن در غرب آسیا و امنیتش بخشی جدایی ناپذیر از امنیت ملی آمریکاست. بنابراین، هر چیزی که منافع رژیم صهیونیستی را حفظ کند، لزوماً به رودخانه منافع آمریکا سرازیر می شود.
تفاوت اولویتهای دولت ترامپ، بهویژه در آغاز دوره دوم با اولویتهای نتانیاهو که افراطیترین کابینه تاریخ رژیم صهیونیستی را دور خود جمع کرده، این است که ترامپ نمی خواهد در بازه زمانی کوتاه مدت وارد تقابل های منطقه ای شود
اما نتانیاهو یک چیز است و رژیم صهیونیستی چیزی دیگر؛ بنابراین، هر چیزی که به نفع نتانیاهوست، لزوماً به نفع رژیم صهیونیستی نیست و این حوزه ای شناختی است که هنوز مورد بررسی قرار نگرفته و ابهاماتش همچنان در ذهن ترامپ وجود دارد. درست است به نظر می آید روابط این دو نفر در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ خوب بود و درست است نتانیاهو و ترامپ تغییری نکرده اند، اما اولویت های آمریکا و رژیم صهیونیستی تغییر کرده، همانطور که جهان و شرایط منطقه ای، به ویژه پس از جنگ های اوکراین و غزه تغییر کرده است.
در هر صورت، لحظهای فرا رسیده است که ترامپ میخواهد «آمریکا را دوباره بزرگ کند» و باید تصمیم بگیرد، آیا رژیم صهیونیستی واقعاً به مانعی بزرگ برای جلوگیری از دستیابی آمریکا به هدف بلندش تبدیل شده است یا خیر؟ بهویژه اینکه سران رژیم صهیونیستی اکنون به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و نسل کشی در دیوان بین المللی دادگستری حضور دارند و نخست وزیر و وزیر امنیت داخلی سابق این رژیم همزمان تحت تعقیب هستند تا در دیوان بین المللی دادگستری حاضر شوند و پاسخگوی جنایت های جنگی خود و جنایت علیه بشریت باشند.