تئوری‌پردازی؛ خلاء بزرگ در جریان اصولگرایی-راهبرد معاصر

تئوری‌پردازی؛ خلاء بزرگ در جریان اصولگرایی

جریان اصولگرایی مدت های مدیدی است از داشتن تئورسین متبحر و مقبول در اردوگاه خویش بی بهره است. این در حالی ست که جریان رقیب از سال 76 به شکل جدی گام در مسیر تئوری پردازی نهاد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۷ - 2018 April 15
کد خبر: ۳۰۹

 

به گزارش "راهبرد معاصر"؛ یکی از مفاهیم اصلی در حوزه اندیشه سیاسی توجه ویژه به مقوله تئوری پردازی و به روز کردن مختصات آن است. این مهم در ساحت سیاست داخلی ما نیز امری ضروری و بدیهی ست، با این حال برخی جریان های سیاسی توجه چندانی به این مهم ندارند و همین عامل سبب می شود در ارائه نسخه های جریان متبوع شان به جامعه با بی تفاوتی و عدم اقبال مردم روبرو شوند. خرد سیاسی حکم می کند برای توفیق در کارزارهای انتخاباتی راهی جز همراه کردن افکارعمومی با شاخصه های مطلوبی که برآیندی از ذائقه و مطالبات مردم است، وجود ندارد.

 

در این میان جریان اصولگرایی مدت های مدیدی است از داشتن تئورسین متبحر و مقبول در اردوگاه خویش بی بهره است. این در حالی ست که جریان رقیب از سال 76 به شکل جدی گام در مسیر تئوری پردازی نهاد و در این بین چهره هایی همچون سعید حجاریان و محمدرضا تاجیک در عرصه سیاست داخلی و سریع القلم در عرصه سیاست خارجی جزو چهره های برجسته ای هستند که بخش اعظمی از موفقیت های جریان اصلاحات را به نام خود کرده اند. جریان اصلاحات موفقیت در گسترش دامنه مفاهیم اصلاح طلبی و همراه کردن بخشی از جامعه را بدون تردید مدیون تئوری پردازان اصلاح طلب خویش است.

 

ارائه تئوری ها از طریق تئوری پردازان، تبدبل آن به نسخه های رسانه ای در بسته بندی های شیک و سپس پمپاژ آن از طریق رسانه های مکتوب و غیرمکتوب آن هم به شکل مکرر تا حدی که در ذهن مخاطب رسوب کند، یکی از افعال سیاسی ثابت در مشق اصلاح طلبی طی دو دهه اخیر بوده است. آسیب شناسی و به روز کردن مختصات اصلاح طلبی، نیاز سنجی دقیق و رفع گره های موجود در انتقال مفاهیم مدنظر به آحاد مردم نیز از جمله گام های موثر در جهت پیشبرد اهداف جریان اصلاحات به حساب می آید.

 

نکته حائز اهمیت اینکه جریان اصولگرایی بر خلاف اصلاح طلبان چندان قائل به حرکت در سپهر سیاست بر اساس شاقول تئوری پردازان نبوده و نیستند که البته این امر دلایل مختلفی دارد.

 

 

خطای استراتژیک اصولگرایان، گره زدن احکام فقهی به قواعد سیاسی

شاید بلاتکلیفی در تعیین راهبردها یکی از ضعف های اصلی در بدنه اصولگرایی باشد. موضوعی که ناصر ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی نیز از آن یاد می کند. او تاکید می کند این موضوع به دلیل گره زدن احکام فقهی به قواعد سیاسی در جریان اصولگرایی است. ایمانی معقتدست :« متاسفانه اصولگرایان اساسا تکلیفی عمل می کنند یک مشکلی که در میان اصولگرایان هست پیوند دادن قواعد فقهی به قواعد سیاسی است. این در حالی است که قواعد سیاسی منطق خودش را دارد»

 

 

اینکه گاهی اوقات از زبان برخی تاثیرگذاران جریان اصولگرایی شنیده می شود ما تنها به تکلیف عمل می کنیم و نتیجه هر چه می خواهد باشد، یکی از آن معضلاتی ست که مدتهای مدید است دامان این جریان سیاسی را گرفته است. آیا می توان در عرصه ای که پیروزی می تواند بستری برای عملیاتی کردن ایدئولوژی مطلوب یک جریان سیاسی محسوب شود، سخن از بی تفاوتی نسبت به رای مردم بر زبان جاری کنیم؟

 

ناصر ایمانی در این خصوص می گوید: «در بحث سیاست ما حق نداریم رفع تکلیفی حرف بزنیم. در فقه بله، ما رفع تکلیفی حرف می زنیم و باید بزنیم. در خیلی از مسائل این طور است تکلیف مان را ادا می کنیم، اما در بحث سیاست چه؟ این طور است؟ اگر این طور باشد ممکن است از نظر اصولگرایان یک کاندیدی مقبول باشد و شاید امکان رای آوری هم نداشته باشند. ان ها در این شرایط معمولا چه کار می کنند؟ معمولا به مقبولیت کاندیدای معرفی شده توجه چندانی ندارند.»

 

عدم پرورش تئوری پرداز و بستن ورودی ها

حرکت بر مدار سنت صرف و بی توجهی به مبانی اندیشه سیاسی یکی از حفره هایی ست که سال های سال است جریان اصولگرایی با آن دست و پنجه نرم می کند. همان طور که در بالا رفت یکی از ریشه های اصلی آن عدم تئوری پرداز مقبول و کاربلد در این اردوگاه است. اما چرا با گذشت قریب به 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی جریان اصولگرایی نتوانسته پرورش تئوری سازان و تئوری پردازان شاخص را در دستور کار قرار دهد؟

 

بخشی از پاسخ این سوال به وضعیت کرسی های دانشگاهی ما بازمی گردد. بخشی از سیستم به جا مانده از دوران پهلوی در دانشگاه ها کماکان با قوت به کار خود ادامه می دهند و مصداق بارز آن نیز حوزه علوم انسانی است؛ زیرشاخه هایی همچون: جامعه شناسی، مردم شناسی و علوم سیاسی.

 

شوربختانه نسخه های ترجمه شده دست چندم غربی و لیبرالی در مسیر تربیت مدیرانی به همین سبک عمل کرده و می کند. همین عاملی بر تربیت مدیران و تئوری پردازان نزدیک به اندیشه اصلاح طلبی می شود تا اصولگرایان براین اساس خالی از خلاقیت و تحلیل های درست و صحیح از وضعیت جامعه و مردم باشند.

 

البته در این میان نمی توان به چهره های متبحر و خبره در جریان اصولگرایی اشاره نکرد، کسانی که به دلیل فضای بسته و محدود موجود در این اردوگاه البته هرگز جایی در بین چهره هایی که چنددهه ای ست سکاندار اجرایی و مدیریتی این جریان سیاسی بوده و هستند، نیافتند.

 

 

بهره سخن

جریان سیاسی اصولگرا چند صباحی ست که طعم تکراری شکست را می چشد. یکی از دلایل اصلی آن عدم تن دادن به متد و شیوه های صحیح سیاست ورزی بر مبنای خرد سیاسی است. مادامیکه هر جریان سیاسی اصرار بر حرکت بر مدار تنگ نظری و عدم توجه به مطالبات و خواسته های مردم در چارچوب اصول اسلام و اخلاق داشته باشد، نمی تواند رنگ توفیق را در اردوگاه خویش ببیند. 

 

با رشد فضای مجازی و گسترش دامنه آن، دیگر شیوه های یک دهه قبل برای توفیق در کارزارهای انتخاباتی جواب نخواهد داد. باید ضمن بهادادن به آرا و نظرات مردم برای موضوعاتی همچون سبک زندگی و پدیده های اجتماعی متعدد طرح ها و برنامه های مبتکرانه و خلاقانه در انداخت تا بتوان در گام اول اعتماد جامعه را بدست آورد و در گام های بعدی از مردم خواست که به ایدئولوژی مطلوب رای دهند. در غیراینصورت شائبه عطش قدرت در بین اعضا مانعی بزرگ بر سر راه حسن ظن مردم خواهد بود.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده