پیوستن مهاجم ۱۸ ساله به استقلال/پدیده جوان فوتبال اهواز کیست؟ مریم آزمون سرمربی تیم فوتبال زنان پرسپولیس شد پایان روز نخست بسکتبال کاپ آسیا با برد چین تایپه + نتایج رقابت‌ها بیش از ۲.۶ میلیون نفر در سامانه سماح ثبت نام کردند وزیر راه: کاهش تراز آب خزر معیشت ساحل‌نشینان و کشتیرانی را تهدید می‌کند سردار رادان: دشمن دنبال براندازی بود، اما در تحقق هدفش ناکام ماند طرح جدید فرانسه و انگلیس برای مقابله با هجوم مهاجران شیخ نعیم قاسم: اگر سلاحمان را تحویل دهیم، تجاوز متوقف نخواهد شد تصادف مرگبار در محور دهلران با ۳ فوتی و ۵ مجروح نواف سلام: ارتش به تدوین طرحی برای انحصار سلاح مکلف شده است سرکنسول ایران در هرات: راه برای ورود قانونی اتباع افغانستان بسته نیست سخنگوی سپاه: معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی به‌نفع ایران تغییر کرده‌اند استقلال دست روی لژیونر معروف گذاشت اسپانیا: الحاق غزه و کرانه باختری را هرگز به‌رسمیت نمی‌شناسیم قرعه‌کشی لیگ یک فوتبال انجام شد + جزئیات نتایج تغذیه‌ای که احتمال ابتلا به بیماری‌ها را در سالمندی کاهش می‌دهد

گلایه‌های مرد ۵۵ ساله از فرزند جوانش/ می‌گویم به زندگی ات سروسامان بدهم، اما مایل به ازدواج سفید است

آن قدر از رفتار‌های زشت و زننده پسر جوانم به تنگ آمده ام که روزگارم سیاه شده است. در روز‌های پیری که فکر می‌کردم فرزندانم عصای دستم باشند من باید هزینه خوشگذرانی آن‌ها را پرداخت کنم و این گونه آخرتم را نیز به دنیای هوسرانی آن‌ها بفروشم چرا که...
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۲۱ دی ۱۳۹۸ - 2020 January 11
کد خبر: ۳۳۲۲۳

به گزارش راهبرد معاصر، این‌ها بخشی از اظهارات مرد ۵۵ ساله‌ای است که برای شکایت از پسر جوانش به اتهام تخریب و توهین پا به کلانتری گذاشته بود.


او در حالی که بیان می‌کرد تاکنون از هیچ کسی شاکی نشده است، اما برای اصلاح رفتار‌های زننده فرزندش چاره‌ای جز متوسل شدن به قانون ندارد درباره ماجرای این شکایت به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: ۳۰ سال قبل ازدواج کردم و «شایان» اولین فرزندم بود که پا به این دنیا گذاشت و بعد هم پسر و دختر دیگرم به دنیا آمدند، اما روزگار من و خانواده ام از روزی به تیرگی گذاشت که شایان به سن نوجوانی رسید و با دوستان ناباب معاشرت کرد.


اولین اشتباه ما از همین جا آغاز شد که برای ناراحت نشدن فرزندمان اجازه دادیم او با همان دوستانش رفت و آمد کند. در واقع با یک احساس عاطفی غلط نگذاشتیم فرزندمان برای رهایی از یک بیماری خطرناک درد آمپول را حس کند. از سوی دیگر هم هیچ وقت مربیان و مدیران فرهنگی درباره رفتار‌های زشت پسرم و حتی سیگار کشیدن او با دوستانش تذکری به ما ندادند به طوری که آرام آرام او وارد رابطه با جنس مخالف شد و دوست دختر‌های زیادی پیدا کرد.


بعد از پایان تحصیلات دوران دبیرستان نیز دیگر ادامه تحصیل نداد و عازم خدمت سربازی شد با وجود این به خاطر عادت به خلافکاری هایش چند بار هم از خدمت سربازی فرار کرد که به ناچار هر بار او را با وعده و وعید‌های مالی به ادامه خدمت سربازی ترغیب می‌کردیم تا این که بالاخره دوران سربازی اش به پایان رسید و خانه نشین شد، اما همچنان به معاشرت با دوستان خلافکارش ادامه داد.


در این میان اشتباهات بزرگ‌تر من در حالی رخ داد که سعی می‌کردم برای دور ماندن او از دوستان خلافکارش خواسته‌های دیگر او از قبیل خرید ماهواره را برآورده کنم، اما این اشتباه من او را به دره بدبختی افکند. از آن روز به بعد شایان روز‌ها می‌خوابید و شب‌ها پای فیلم‌ها و سریال‌های شبکه‌های ماهواره‌ای می‌نشست یا با تلفن همراهش در شبکه‌های اجتماعی به جست وجو می‌پرداخت.


وقتی نصیحتش می‌کردم که به دنبال شغلی مناسب باشد و برای آینده اش برنامه ریزی کند، پاسخ می‌داد همه تحصیل کرده‌ها بیکارند چگونه انتظار دارید من کاری پیدا کنم؟! او می‌گفت سرمایه‌ای به من بدهید تا برای خودم کار و کاسبی راه بیندازم! ولی با شرایطی که او دارد می‌ترسم همین سرمایه اندکم که دسترنج سال‌ها تلاش و قناعت من و همسرم است، نیز از دست برود. از طرف دیگر هم مدتی است در فضای مجازی با زن مطلقه‌ای وارد رابطه شده که ۱۰ سال از خودش بزرگ‌تر است! وقتی نصیحت‌های ما فایده‌ای نداشت پیشنهاد کردم اگر با دختر مناسبی ازدواج کند همه امکانات رفاهی را در حد توان برایش فراهم می‌کنم، اما او ماجرای «ازدواج‌های سفید» را پیش می‌کشد و مدعی است وقتی این گونه ازدواج‌ها وجود دارد خودم را درگیر مشکلات ازدواج واقعی نمی‌کنم! او دیگر نماز نمی‌خواند، روزه نمی‌گیرد و بسیاری از اعتقادات خود را فراموش کرده است.


پسرم اکنون فقط در مهمانی‌ها و پارتی‌های شبانه شرکت می‌کند و با زنان متعدد رابطه خیابانی دارد. در این شرایط نیز ولخرجی می‌کند و توقع دارد ما هزینه‌های خوشگذرانی او را بپردازیم در غیر این صورت چاقو می‌کشد و با توهین و فحاشی آبرویمان را می‌برد. همسرم نیز ساعت‌ها در گوشه منزل گریه می‌کند.


شایان ذکر است به دستور سرگرد امارلو (جانشین کلانتری شفا) مرد ۵۵ ساله و فرزندش پس از انجام مشاوره‌های کارشناسی به مرکز مشاوره‌ای پلیس معرفی شدند.


منبع: خراسان

ارسال نظر