به گزارش راهبرد معاصر؛ انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده است؛ انتخاباتی که برخلاف دورههای قبل متاثر از فضای کلان سیاسی نیست، بلکه از خرده جریانهای اجتماعی تاثیر گرفته است. طی سه ماه گذشته شاهد حوادثی همچون اغتشاشات آبانماه، شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی و سقوط هواپیمای اکراینی توسط پدافند موشکی سپاه بودیم که جامعه را به شدت ملتهب کرد. در نتیجه میتوان گفت انتخابات امسال بیشتر واکنش اجتماعی مردم است تا درگیر شدن در فضای سیاسی!
در این گزارش سعی داریم سناریوهای شکست و پیروزی دو جریان عمده سیاسی کشور یعنی اصولگرایی و اصلاحات را بررسی کنیم.
فرض کنید روز شنبه اعلام شود که اکثریت مجلس توسط نامزدهای اصلاحطلب تصاحب شده است. این به معنای ادامه سریال شکست اصولگرایی طی یک دهه اخیر خواهد بود. با این فرض باید گفت که اصولگرایی برای همیشه از عرصه سیاسی و با اندکی فاصله از ادبیات سیاسی رایج حذف خواهد شد.
از سال 92 بدین سو خردهجریانهای انقلابی به محوریت موضوع «عدالت» و توسط جوانان شکل گرفت که هسته آن را میتوان تلاش برای گذر از جناح سنتی حاکم بر این جریان دانست. از سوی دیگر لیست وحدت را میتوان آخرین فرصت این جناح برای حفظ جایگاه پدری در جریان انقلابی دانست.
بنابراین اگر لیست وحدت در تهران و اصولگرایی در کشور با شکست مواجه شود، ادعای خردهجریانها مبنی بر عبور جامعه از این افراد و ضرورت بازنگری اساسی در جبهه انقلاب بدون حضور جناح سنتی پررنگ خواهد شد و باید گفت که در این صورت ناقوس مرگ اصولگرایی نواخته خواهد شد.
همانطور که گفته شد لیست وحدت آخرین تلاش جناح سنتی جریان انقلاب برای مانایی در عرصه سیاسی کشور است، اما اگر برعکس شود و این جناح پیروز انتخابات باشد، میتوان از تولدی ققنوسوار سخن گفت. پیروزی این جناح یعنی تسلط روش «وحدت» بر متدولوژی اصولگرایی و در نتیجه تمایل بیشتر اصولگرایان برای استفاده از آن در سایر انتخابات.
اگرجناح سنتی بتواند پیروزی قاطع و حتی نسبی کسب کند، خردهجریانهای انقلابی ناچار هستند برای مانایی خود در عرصه سیاسی خود را به این جناح نزدیک کنند. همچنین با توجه به شعار اصلی این جناح یعنی کنترل و در ادامه تغییر رفتار دولت روحانی، باید گفت در صورت موفقیت این شعار، جناح سنتی خواهد بود که برای انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 مرکز تصمیمگیری در جریان انقلابی قلمداد خواهد شد.
برای بررسی این سناریو محتمل، بهتر است به راهبرد معرفی شده از سوی سعید حجاریان یعنی «خشونت اصلاحطلبانه» تکیه کنیم. اگر اصلاحطلبان نتوانند مدیریت مجلس یازدهم را در دست بگیرند، دولت از برنامههایش عقبنشینی خواهد گرفت. از سوی دیگر به گفته سعید حجاریان، اصلاحطلبان در میانه افکار عمومی همسو با خود و شرایط عینی مجبور به انتخاب خواهد شد که هرکدام بعاتی سهمگینی برای آنها خواهد داشت.
به تعبیری دیگر، شکست اصلاحات سبب خواهد شد ا بخشی از شبکه حامیان اصلاحات از گفتمان محوری این جریان عبور کنند و این امر به لاغر شدن بدنه اصلاحطلبی خواهد انجامید. از سوی دیگر، دولتی که از حمایت نسبی اصلاحطلبان برخوردار است، رو به زوال رفته و بخش زیادی از سوخت خود را در منازعه با «قدرت»ها از دست خواهد داد. بنابراین اصلاحات هم از پایین و هم از بالا، در چرخهای از تنش رفتاری و راهبردی درگیر خواهد شد.
اما مهمترین اثر شکست اصلاحطلبان را باید گرایش آنها به «خشونت اصلاحطلبانه» دانست. خشونت اصلاحطلبانه یعنی اینکه اصلاحات مجبور است در تقابل با خشونت عریان طبقه فرودست(تعبیر شخص سعید حجاریان)، خشونت طبقه متوسط را نمایندگی کند؛ یعنی تلاش کند حاکمیت را مجبور به تغییر رفتار کند.
این راهبرد چهار گام اصلی دارد که شامل تشکیل شورای عقلا برای تغییر قواعد بازی و به پیش بردن راهکاری ملی برای نجات کشور، مذاکره مؤثر با طیفی از نیروهای مسلح در خصوص حوزههای اقتصاد و اطلاعات و نیز فعالیتهای نظامی، اقدام جدی در راستای ترغیب دولت به مذاکره با کشورهای اروپایی حول طرح رئیسجمهور فرانسه و در نهایت بازسازی سرمایه خاتمی میشود.
در واقع باید گفت که اصلاحات اگر نتواند از گردنه مجلس یازدهم عبور کند، سعی خواهد کرد برنامههای خود را با استفاده از خشونت طبقه متوسط به دولت تحمیل کند. بنابراین میتوان گفت شکست آنها برابر تغییر ماهیت عملکردی آنها در آینده خواهد بود.
پیروزی اصلاحطلبان در مجلس آینده را باید یک معجزه دانست. چسبندگی به شخص روحانی، کارنامه منفی طی چهار سال گذشته و از همه مهمتر نادیده گرفتن مسئولیت خود در قبال وضعیت موجود از جمله عواملی است که باعث شده تا پیروزی آنها شبیه معجزه باشد.
اگر این سناریو محقق شود، باید گفت دولت روحانی برنده اصلی آن خواهد بود. شکلگیری مجلسی همسو با دولت سبب خواهد شد تا روحانی تمام برنامههای ناتمام خود در موضوعات داخلی و خارجی را تکمیل کند. از جمله این برنامهها تلاش برای قانونیسازی کنوانسیونهایی از جمله FATF، توافقنامه پاریس و احیای مذاکره با آمریکا است.
به بیان دیگر پیروزی اصلاحطلبان عامل مهمی در تحکیم روند رفتاری دولت دوازدهم است. در وضعیت فعلی دولت نگران است که مجلسی غیرهمسو با آنها شکل گیرد و به عنوان یک سد مهمی در برابر برنامههایش قرار گیرد، بنابراین آروزی آنها تکرار مجلس دهم است!
در جمعبندی باید گفت که شکست هریک از ین دو جریان اصلی کشور سبب محو آنها از عرصه سیاسی کشور خواهد شد. در مورد اصولگرایان باعث رشد خردهجریانهای انقلابی و در مورد اصلاحطلبان زمینهساز تغییر راهبردی رفتار آنها در قبال حاکمیت.
در صورت پیروزی اصولگرایان، جناح سنتی دوباره قدرت برتر این جریان خواهد شد و جوانان تا چند سال باید سایه این قدرت را پذیرا باشند و در مورد اصلاحطلبان باعث خواهد شد تا روحانی از این موفقیت بهرهبرداری کرده و در مقابل سرعت رویگردانی افکار عمومی از جبهه اصلاحات تشدید شود.