راهبرد معاصر؛ با نگاه واقع بینانه به شرایطی که افغانستان در آن قرار دارد می توان گفت از سال ۲۰۱۴ که انتخابات برگزار شد و دو تیم عبداله عبداله و اشرف غنی مدعی پیروزی شدند بن بستی سیاسی بوجود آمد و به نوعی توسط جان کری وزیر امور خارجه پیشین آمریکا این موضوع حل شد که نتیجه آن در انتخابات اخیر مهر ماه دیده می شود. یعنی تا حدی بحران توسط آمریکایی ها کنترل شد ولی همچنان زمینه های بحران باقی ماند و در انتخابات اخیر سر باز کرد.
انتخابات اخیر افغانستان چند نکته دارد. در درجه اول در زمان مناسبی برگزار نشد و مردم در این انتخابات شرکت نکردند و از سی میلیون جمعیت در حدود یک میلیونو نهصد هزار نفر شرکت کردند. بنابراین مشروعیت دولتی که از این طریق بوجود می آید زیر سوال رفته است و این موضوع یک مشکل بحساب می اید. همچنین مشکلی که در سال ۲۰۱۴ بوجود آمده بود مجددا خود را نشان داد که ان هم عبداله عبداله اعلام پیروزی کرد و اشرف غنی نیز پیروزی خود را اعلام می کند.
کمیسیون انتخابات تحت تاثیر مسائل سیاسی است و اعلام کرده، آقای اشرف غنی برنده انتخابات است از طرفی عبداله عبداله اعلام می کند دولتی موازی تشکیل داده و می خواهد دولتی فراگیر تشکیل دهد که از تسلط اشرف غنی جلوگیری کند. پرسش این است؟ چطور می توان در کشوری دو دولت بوجود آورد. دولتی که اشرف غنی دارد و مدعی پیروزی انقلاب است و دولت آقای عبداله که قصد تشکیل آن را دارد. در حقیقت این مشکل و بن بست اصلی است و باید دید چگونه آن را حل کرد.
برداشت من این است، زمینه دخالت مجدد آمریکایی ها فراهم شده است، به این معنا که در دوهه توافقاتی بین آمریکایی ها و طالبان صورت گرفته است و قصد دور زدن انتخابات و نادیده گرفتن ریاست جمهوری عبداله و غنی را دارند تا دولتی موقت بر سر کار بیاید و از ظرفیت حضور طالبان برخوردار باشد. احتمالا از لویی جرگه دعوت شود تا ساختار قانون اساسی افغانستان اصلاح شود و ساختاری فدرالی ایجاد شود که چهار منطقه قومی هر کدام دولت محلی خود را داشته باشند و بر اساس موقعیت خود در دولت مرکزی و در کابل نیز حضور داشته باشند.
این احتمالی است که با توجه به رد انتخابات توسط طالبان بی ارتباط با توافق طالبان و آمریکا نباشد. بحث این است که دو نفر قصد تشکیل دولت را دارند هم رییس جمهور و هم عبداله، ولی سوال این است که عبداله چه اهرمی در اختیار دارد؟ به نظر می رسد دو گزینه پیش روی او قرار دارد. یکی برگزاری تظاهرات بزرگ و فلج کردن دولت اشرف غنی و بعد رییس جمهور شدن عبداله با حمایت مردم که بدون درگیری نظامی و جنگ مسلحانه امکان پذیر نخواهد بود. چون نیروهای امنیتی و پلیس در دست اشرف غنی است و آنها مقاومت خواهند کرد. این گزینه ای خطرناک است و به درگیری بین طرفین می انجامد. نیروهای شمالی مسلح می شوند و شرایط به دورانی برمی گردد که جهاد بود و سپس جنگ داخلی پیش آمد.
گزینه دوم، گذشتن از خیر کابل است و می توانند نیروهای خود را به شمال ببرند و در دره پنجشیر و آن مناطق دولت تشکیل بدهند. اگر این حرکت را انجام بدهند به ارتش و وزارتخانه و تشکیلاتی از این دست نیاز دارند و دو دولت بوجود می آید که یکی در شمال و دیگری در کابل حکومت می کند. معنای این اتفاق چیزی جز تجزیه افغانستان نیست اگر این اتفاق بیفتد قطعا تجزیه افغانستان کلید می خورد. گزینه هایی که آقای عبداله پیش رو دارد از این دو گزینه فراتر نمی رود مگر اینکه آمریکایی ها مجددا دخالت کنند و آنها را به فرمولی برسانند و راه حلی به این دو گروه تحمیل شود چون آنها آزادانه به نفع دیگری کنار نمی رود و بنبستی جدی وجود دارد.
به نظر من، اشرف غنی فرصت طلبی کرد و در زمان خاص اعلام نتایج کرد و ابتکار عمل را به دست گرفت. او می داند که این دولت نمی تواند پنج سال آینده را دوام بیاورد ولی خود را به عنوان طرف اصلی مذاکره با طالبان قرار داد. به نظر می رسد، با اینکه طالبان این نتایج را رد کرده اند ولی فرمولی که آمریکایی ها پیاده می کنند منجر به گفتگوی بین طالبان با دولت افغانستان می شود و میتوان گفت این مذاکره با اشرف غنی بهتر از عبداله عبدالله جواب بدهد. باید چنین فضایی را در نظر گرفت در این فضا اشرف غنی با اینکه می داند رییس جمهور ۵ سال بعد افغانستان نیست اما یکی از طرف های اصلی مذاکره با طالبان و آمریکا خواهد بود.