به گزارش راهبرد معاصر؛ به بن بست رسیدن انتخابات افغانستان منجر به این شد که اشرف غنی و عبداله عبداله هر دو در یک روز سوگند یاد کنند و خود را رییس جمهور این کشور اعلام کنند. آمریکایی ها و برخی از سفرای کشورهای اروپایی در مراسم سوگند اشرف غنی شرکت کردند ولی چنین اتفاقی در مراسم سوگند عبدلله دیده نشد و این مساله بدین معناست که از نظر کشورهای اروپایی و آمریکا و سازمان ملل اشرف غنی رییس جمهور کابل است. کمیسیون انتخابات که برگزار کننده این انتخابات بود در نهایت نتایج را به نفع اشرف غنی اعلام کرد که می تواند به حاکمیت شکل بدهد ولی عبداله عبداله همچنان مدعی ریاست جمهوری است ولی هیچ ابزاری برای اعمال قدرت در اختیار ندارد.
واقعیت این است که اشرف غنی به عنوان رییس جمهور رسمیت پیدا کرده و نسبت به تیم آقای عبداله امکانات دولتی و نظامی بیشتری در اختیار دارد همچنین اعتبارات و بودجه کشور را در اختیار دارد. امروز سه موضع قدرت در افغانستان وجود دارد؛ قدرت اشرف غنی، طالبان و دیگری عبداله است. آمریکایی ها نیز به دنبال جمع کردن این سه تیم در جایی هستند تا بتوانند مثل فرمول جان کری که در سال 2007 به شکل گیری دولت وحدت ملی انجامید این فرمول را پیاده کنند. ولی چگونگی رسیدن به این فرمول و آمادگی مواضع قدرت در افغانستان برای پذیرش این برنامه بحثی دیگری را به دنبال دارد.
اگر از بعد حمایت ایران از عبداله و حمایت آمریکا از اشرف غنی به ماجرا نگاه کنیم باید بگوییم این حمایت مطلق نیست. ولی به نظر می رسد سیاست ایران این است که هر کسی در دولت مرکزی بر سر قدرت باشد جدا از اینکه عبداله عبداله یا اشرف غنی باشد. در نهایت حمایت ایران به سمت دولت مرکزی خواهد بود. با توجه به روابطی که ایران با جهادی های سابق دارد می تواند با این گروهها کار کند و آنها را قانع کند تا از این دو دولت موازی دست بردارند و ادامه پیدا کردن این وضعیت خطراتی جدی به دنبال خواهد داشت. همانطور که ادامه دو دولت موازی خطر آشوب در کابل و یا استقرار دولت دوم در شمال و به دنبال آن خطر تجزیه افغانستان را به همراه دارد.
به نظر من، در نهایت آمریکایی ها می توانند با هر دو نفر ارتباط بگیرند چون با هر دو کار کرده اند ولی ایران می تواند نقش میانجی گری را عهده دار شود. چون عاقلانه نیست ایران به دنبال نقش دیگری برود. وجود یک دولت مرکزی قدرتمند در افغانستان به نفع ایران است و ادامه پیدا کردن این وضعیت به زیان ایران نیز خواهد بود. در نهایت عبدالله عبدالله باید راهی سیاسی برای حضور در قدرت پیدا کند تشکیل دادن دولت موازی به نفع ایران نیست.
مناسبترین سیاست برای ایران این است که عبداله عبداله را قانع کند تا سهم خود از سیاست جدا از اینکه چه وضعیتی پیش می آید به دست بیاورد. منظور من شخص عبداله نیست و به تیم جهادی ها اشاره دارم. این تیم باید سهم خود از قدرت را به دست بیاورند. تحولات افغانستان در آینده به احتمال زیاد به سمت تفاهم فی ما بین اشرف غنی و طالبان می رود و در آینده طالبان شریک قدرت خواهد بود و می تواند از طریق انتخابات به موقعیت های اجرایی در دولت برسد. امروز طالبان نسبت به دولت مرکزی موقعیتی قوی تر دارد.
بنابراین ایران باید محاسباتی در این شرایط داشته باشد که طالبان در مرحله شراکت در قدرت افغانستان است و ساختار قدرت تغییر پیدا می کند و احتمال تحقق ایده عمارت اسلامی نیز وجود دارد. مناطق مرزی ایران در آستانه حضور قدرت طالبان قرار می گیرد. با رسیدن افغانستان به سیستم قدرت فدرالی و استقرار دولت های محلی و قومی کار ایران را در رسیدن به منافع خود مشکل می کند. ایران نمی تواند منافع خود را فقط با حمایت از یک بخش از جریاناتی مثل جهادی ها تامین کند بلکه باید دولت مرکزی قدرتمندی وجود داشته باشد.
از جنوب خراسان تا سیستان و بلوچستان با طالبان همسایه هستیم به همین دلیل نگاه ایران در خصوص تحولات افغانستان نباید نگاهی بخشی باشد. ایران باید کل کشور و منافع کلی خود را ببیند و وضعیت را از این منظر ارزیابی کند و به تدریج به سمت حمایت از یک دولت مرکزی قدرتمند در افغانستان پیش برود که شمالی ها نیز در این دولت نقش داشته باشند. چون طالبان و اشرف غنی به لحاظ قومیتی پشتون هستند ولی افغانستان سه قومیت دیگری دارد. ایران باید برای کار با تمام قومیت های افغانستان از جمله طالبان آماده باشد.
با توجه به فضایی که در کابل حاکم است به نظر میاد تا اینجا عبداله بازنده میدان است. دولت رسمی افغانستان تشکیل شده و تمام امکانات را در اختیار دارد. حتی هیاتی از طرف طالبان برای مذاکره با دولت در خصوص آزادی زندانیان پیش قدم می شود و دولت رسمی افغانستان دولت اشرف غنی است و ادامه پیدا کردن این وضعیت به منزوی شدن تدریجی عبداله می انجامد.
رفتن آمریکا از منطقه قابل تصور نیست. ایالات متحده بجز در عراق و افغانستان در باقی کشورهای منطقه از جمله در قطر و کویت و امارات و مناطقی دیگر پایگاه دارد. و هرگز نمی توانیم شاهد خروج کامل آمریکایی ها از منطقه باشیم هر چند که طرحی از زمان اوباما وجود دارد و آمریکاییها خواهان کاهش دادن نیروهای خود در منطقه بودند تا این حجم از نیروها را به تدریج وارد مناطق شرقی آسیا کنند و به رقابت با چین بپردازند. ولی این طرح نیز به معنی خالی شدن منطقه از نیروهای آمریکایی نیست. اطلاع دقیقی از توافق بین آمریکا و طالبان وجود ندارد و نمی دانیم پشت پرده دقیقا چه اتفاقاتی افتاده است. ولی آنچه قابل پیش بینی است این است که خروج آمریکا از افغانستان به این سرعت و به آسانی میسر نخواهد شد.