به گزارش راهبرد معاصر، آنتوان دو سنت اگزوپری در کتاب «شازده کوچولو» روایتی دارد از دانشمندی ترک از اهالی عثمانی که وقتی برای اعلام کشف ستارهای جدید به مجمع ستارهشناسان اروپا مراجعه میکند با بیتوجهی آنها مواجه میشود، چون لباسش سبک اروپایی نیست. این دانشمند چند سال بعد از حرکت امپراطوری عثمانی به سمت مدرنیزه شدن، با کتوشلوار دوباره به اروپا رفته و اینبار دانشمندان به کشف وی توجه میکنند.
این حکایت را باید نمایانترین تصویر از نوع جامعه شرقی با غرب مدرن دانست؛ صنعت، هنر، سرگرمی، حکومتداری و ... غرب بود که توانست ما شرقینشینان را مسحور کند و غرب خود را به عنوان مرکز عالم بشناساند و ما شدیم اهالی خاورمیانه!
حکایت جامعه ایران در این میانه اما وجهی پیچیدهتر دارد. آشنایی ما غرب به واسطه نقل قولهای سیاحانی بود که بعد از سیاحت در اروپا و بازگشت به کشور سعی کردند نسخه بدیل آنچه دیده بودند را بیکموکاست در دوره ناصری پیاده کنند؛ فارغ از اینکه جامعه ایرانی سابقه هویتی و تمدن خاص خود را دارد.
به مرور و با ورود جلوههای صنعتی و سرگرمی غربی به کشور تصور ما از این تمدن نوین با حقیقت فاصله بیشتری پیدا کرد، به حدی که هر کس و هر چیزی که نشانش از غرب داشت، امتیازی خاص در میان ایرانیان پیدا کرد. برای نمونه تا چند سال پیش اگر پزشکی میخواست برتری خود بر سایر همکارانش را تثبیت کند، در تابلوی مطب خود باید مینوشت که عضو فلان انجمن پزشکی آمریکایی یا اروپایی است!
پیدایش اینترنت و سپس نسلهای مختلف شبکههای مجازی به تشدید این فاصله انجامید. نکته قابل توجه این است که شبکههای اجتماعی برخلاف ادعای ارتباطی بودن، مسیری یکسویه از تولیدکننده محتوا به سمت مصرفکننده دارد. اگر بخواهیم انگارههای ذهنی جامعه ایرانی نسبت به غرب را در زمان حال به تصویر بکشیم، باید نگاهی به محتوای منتشر شده در فضای مجازی بندازیم.
روزانه در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در قالب های عامه پسند همچون طنز، نکات تاریخی و یا آنچه «خودانتقادی» نامیده می شود، با تبلیغات علیه هویت ملی مواجه هستیم. این حجم از تخریب آنچه «روح ایرانی» نامیده می شود، طی سال های گذشته و به دلایل گوناگون و در زمینه های مختلف اجتماعی به فرد ایرانی القا می شود و نتیجه آن نیز ذهنیتی است که هرآنچه مربوط به ایران باشد را نفی می کند و به راحتی در مقابل تبلیغات دروغ تسلیم شده و گاه حتی در مقابل واقعیات جبهه گیری می کند.
این روزها بد گفتن از خودمان و خودتحقیری، تبدیل به عادت جمعی برخی از ما شده است. بارها پیش آمده که در جمعی خبری درباره ایران گفته شده و موجی از تخریب علیه آن به راه می افتد. خود تحقیری نه تنها منجر به تولید ایده نو نمیشود، بلکه به مرور باعث می شود پیران احساس خسران کنند و جوانان احساس بی آیندگی.
در این موج خودتحقیری، ایرانی بودن به خودی خود یک نکته منفی محسوب شده و از سوی دیگر انواع خصوصیات و روحیات منفی به ایرانی ها نسبت داده می شود. البته از طرفی هم در خط تبلیغی باستان گرایانه، سعی شده با جعل تاریخ درباره دوران باستان علی الخصوص حکومت هخامنشیان و حتی دوره پهلوی به نوعی حسرت گذشته را در نهاد ایرانیان خلق کنند در این راه از جعل جملات منسوب به مثلا رضاخان و شاه فراری، یا ساخت حکایت های جعلی و... نیز استفاده می کنند.
اگر بخواهیم ستون فقرات این موج را در یک کلام خلاصه کنیم، باید آن را آمار و اطلاعات بی منبع دانست. بسیاری از جملات، خاطرات و آمارهای ارائه شده توسط کانال ها و صفحات مجازی یا بدون منبع قابل تحقیق منتشر می شوند و یا منبع جعلی و حتی تقطیع شده دارند. این ویژگی اما در مقابل جذابیت تصویری و سایر زمینه های روانی که پذیرش چنین مطالب بی اساسی را برای مخاطب آسان می کند، رنگ می بازد و فرصت نقد آن توسط نخبگان و کارشناسان از بین میرود.
همسو با این جریان خودتحقیری، بهشتی از غرب برای جامعه ایرانی ساخته شده که فرسنگها با واقعیت فاصله دارد. جوان ایرانی تصوی میکند از سویی در جهنم ایران زندگی میکند و از سوی دیگر بهشتی در آن وسی مرزها قرار دارد که نمیتوان به آن دست یافت مگر آنکه یا مهاجرت کند و یا آن را شبیهسازی کند. از این رو میبینیم که بسیاری از سنتهای بومی کشورهای غربی همچون هالووین، دروغ آوریل و انواع جشنهای غیرمعمول در میان قشر مرفه رواج یافته و به مرور برای سایر اقشار نیز تبدیل به الگوهای رفتاری میشود.
به این آمار دقت کنید: ناتوانی بیش از نیمی از خانواده های آمریکایی ها در تامین نیازهای اولیه خود همچون اجاره و غذا (۵۱ میلیون خانواده که با احتساب هر خانواده ۳ نفر، ۱۵۳ میلیون نفر می شود)، جایگاه اول ژاپن در تقلب دیجیتال با ۸۰٪ کلاهبرداری در جهان، عادی بودن دفع ادرار و مدفوع در اماکن عمومی استرالیا به علت نبود سرویس های بهداشتی شهری، تمایل خروج ۸۰٪ جوانان کره ای برای زندگی در خارج از این کشور، معرفی سان فرانسیسکو به عنوان شهر زباله، سرنگ های تزریق و مدفوع حیوانی و انسانی توسط فرماندار این شهر، سوءتغذیه گسترده دانش آموزان انگلیسی، جایگاه اول فرانسه در جهان در آمار دزدی و خودکشی، قطع روزانه۲۰ ساعت آب در کالیفرنیا، اعتیاد بیش از ۷۰٪ دانشجویان انگلیسی به کوکائین، ماریجوانا و قرص اسکتازی، جایگاه اول کره جنوبی در آمار خودکشی جهان و همچنین سومین کشور سرطانی جهان، ثبت بیشترین دزدی در فرانسه، آمریکا، کانادا، استرالیا و ژاپن، تصاحب جایگاه بالاترین مصرف کنندگان قرص ضد افسردگی در جهان توسط ایسلند، استرالیا، پرتغال و کانادا، وجود ۵۰هزار زن بی خانمان در استرالیا و بودجه ۲۱میلیارد دلاری این کشور برای مقابله با موج فزاینده خشونت علیه زنان، اجاره نشینی۶۰٪ آلمانی ها، ۵۰٪ فرانسوی ها و ۴۰٪ انگلیسی ها و معرفی محله کاماگاساکی در شهر اوساکای ژاپن به عنوان بزرگ ترین مکان تجمع بی خانمان ها در جهان.
این آمار واقعیت هایی هستند که هیچگاه برای ما ایرانیان گفته نشده و تصویری خیالی از آنچه اروپا و آمریکا و ژاپن و... در ذهن ما خلق کرده اند. این در حالی است که بنابر مراکز بین المللی همچون سازمان بهداشت جهانی، ایران در بسیاری از شاخص های جهانی در حوزه سلامت اجتماعی و خدمات رفاهی دارای رتبه خوبی در منطقه و جهان است. اما می بینیم که برخی سلبریتی ها به راحتی و بدون هیچ سندی ادعا می کنند مثلا ایران بالاترین میزان مبتلایان به سرطان را دارد و یا سرعت اینترنت از فلان کشور آفریقایی کمتر است، در حالی که با یک جست وجو می توان به دروغ بودن چنین ادعاهای پرتکراری پی برد.
این انگاره ذهنی اما از دو ماه پیش و با شیوع جهانی بیماری کرونا ویروس برای بخش عمدهای از جامعه در حال ترک خوردن است. آنچه این روزها از تبعات این بیماری مشکوک در آمریکا و اروپا به جهانیان مخابره میشود تصویر شکست یک ابرقدرت است که در اذهان عمومی به عنوان بهشت موعود شناخته میشد.
از سوی دیگر رفتار جوامع غربی در این شرایط، تصویر زنان و مردان جنتلمنی که همیشه رفتاری معقولانه در بحرانها داشتند را به شدت مخدوش کرده است. حضور گسترده مردم در پارکها برای انجام جشن عید پارک علیرغم هشدار مقامات، قتل به خاطر تصاحب چند بسته دستمال توالت، قفسههای خالی مواد غذایی، دستمال کاغذی و مواد شوینده، رفتار غیرانسانی با اجساد فوتیهای کرونا، رویآوردن پزشکان فرانسوی به قتل بیماران سالخورده کرونایی، ناتوانی آمرکا و بسیاری از کشورهای اروپای غربی در تامین اقلام اولیه بهداشتی حتی برای کادر درمانی خود و درخواست کمک از کشورهایی همچون کوبا و ونزوئلا از جمله این تصاویر است.
این روها «جنگ ماسک» به اصطلاحی برای توصیف روابی میان کشورهای عضو گروه هفت، یعنی هفت شکور قدرتمند و قروتنمد جهان، تبدیل شده است!
بعد از اینکه جمهوری چک اقدام به مصادره ماسک های اهدایی چین برای ایتالیا کرد، فرانسه نیز در اقدامی مشابه ماسکهای تولیدی یک کمپانی سوئدی را که در حال ارسال آنها به ایتالیا و اسپانیا بود، مصادره کرد. چند روز پیش بود که دولت فرانسه اعلام کرد آمریکا ماسکهای متعلق به این کشور اروپایی را در قبال پول بیشتر سرقت کرده است. وزیر بهداشت برزیل نیز اعلام کرده است که 23 هواپیمای بزرگ ترابری آمریکا سفارش اقلام بهداشتی این کشور را به سرقت برده است.
این شرایط یعنی بازگشت غرب به دورانی که پول و اسلحه حرف نهایی را میزد، برگشته است. رفتارهایی که در سینما نمادی از سابقه نه چندان دور این کشورها یعنی غرب وحشی به حساب میآید. بازگشت به هویت واقعی غربی بود که باعث شد دولتها از سرقت اقلام بهداشتی یکدیگر هراسان شده و باعث شده به روش های مختلفی از مسدود کردن صادرات تجهیزات پزشکی گرفته تا اعزام جاسوس برای دست یافتن به تجارب سایر کشورها در درمان کرونا، روی آورند. تعدادی از کشورها همچون فرانسه ، آلمان و روسیه که نگران تداوم شیوع کرونا و پیدا نشدن واکسن هستند، اقدام به انبار کردن ماسک و دستکش کرده اند و صادرات تجهیزات پزشکی خود را نیز محدود کرده اند. ترکیه یک گام فراتر رفت و نه تنها صادرات تجهیزات مانند ماسک و دستکش را ممنوع کرد که حتی از تحویل این کالاها که پیشتر وعده آنها را به مشتریان خارجی همانند بلژیک و ایتالیا داده بود، سرباز زد.
این در حالی است که در کشورمان جلوههایی از ایثار میبینیم که حتی باعث تعجب سفیر انگلیس شد. در این دو ماه پدیدههایی رخ داده که میتوان آن را فرصتهای کرونا نام نهاد که توانسته چهره دیگری از جامعه ایرانی به نمایش بگذارد؛ چهرهای که برخی علاقهای برای نشان دادن آن در رسانههای خود ندارند!
با گسترش این بیماری شاهد سیل گسترده جهادگرانی بودیم که توانستند با استفاده از ظرفیت جمعیتهای مردمی اصیل همچون مساجد، هیئتهای مذهبی، پایگاه بسیج محله و گروههای جهادی به سرعت خود را سازماندهی کرده و بخشی از بار مبارزه با کرونا را بر عهده بگیرند. پاکسازی و ضدعفونی اماکن عمومی، مساجد، کیوسکها، عابربانکها و معابر پرتردد شهری، تهیه بستههای بهداشتی برای خانوادههای محروم، حضور در اماکن بهداشتی از جمله بیمارستانها و نقاهتگاهها برای کمک به شبکه درمانی کشور، یک هزار شعبه هیئت رزمندگان اسلام برای مقابله با کرونا در قالب پویش «جهادگران سلامت»، بسیج یک هزار و 600 گروه جهادی به محوریت قرارگاه جهادی امام رضا(ع) برای مبارزه با کرونا در مناطق محروم، تشکیل قرارگاه جهادی «حاج قاسم سلیمانی» در 24 استان کشور برای دانشآموزان بسیجی و فعالیت بیش از ۷ هزار دانشجوی جهادی با کمک سازمان بسیج دانشجویی از دیگر جلوهای نادیده جامعه ایارنی است.
جدای از فعالیتهای جهادی سازماندهی شده، این روزها شاهد ایثار اقشار مختلف مردم هستیم که به صورت مستقل وارد این کارزار شدهاند. طی این روزها هشتگ «بخشش اجاره» در فضای مجازی بازخورد فراوانی داشت و در دنیای واقعی نیز موجی از مهربانی و همدلی صاحبان مشاغل و املاک به راه افتاد.
واقعیت آن است که با شیوع کرونا اما به یکباره شاهد تصاویری از رفتار مردم در مواجهه با این بیماری بودیم که توانست برتری فرهنگ اسلامی- ایرانی بر فرهنگ آمریکایی و اروپایی را به اثبات برساند. این روزها در رسانهها تصاویری میبینیم که همه آنچه طی این سالها از عقبماندگی فرهنگی ایرانیان نسبت به غربیها در ذهنها ساخته شده بود رنگ باخت و حقیقت آن جوامع به نمایش گذاشته شد.
تصاویر و خبرهای منعکس شده از جامعه غرب در این روزها توانست واقعیت زندگی در جهان سرمایهداری که بر محور نفع شخصی و نابودی همه به قیمت حفظ خود استوار شده است را به نمایش بگذارد و بسیاری از آرمانشهرهای خیالی ساخته شده در ذهن جوان ایرانی را تخریب کرده و اصالت اسلامی- ایرانی فرهنگ مردم را نمایان کند.
غرب با همه مختصاتش در ذهن ایرانی سابقهای قریب به دو قرن دارد. سابقهای که در آن همیشه جنس غربی برتری داشته و ذهن ایرانی امکان بهتر بودن از آن را حتی در پستوی افکارش را هم متصور نبوده است. تخریب هویت ملی، مخدوش سازی ایران قدرتمند در ذهن کودک و جوان ایرانی، برجستهسازی نکات مثبت جوامع غربی، فاصلهگذاری از جوامع شرقی و گاه داشتن حس تنفر به آن و در نهایت ابرقدرت پنداری از آمریکا و رفاه در اروپا مختصات این تصویر ایراین از غرب است.
علیرغم ارائه تصویری جدید از غرب و اذعان خود آنها به پوشالی بودن انگارههای دیگران نسبت به این مسئله، اما هنوز هستند افرادی که سعی در توجیه کردن این واقعیت دارند. شکست شبکه درمانی در مقابل کرونا را به شفافیت آماری آنها ربط میدهند، سرخوردگی جامعه اروپایی از دولتهای خود را به مدد یک فیلم از همخوانی آنها با یک خواننده مخفی و در مقابل جامعه ایرانی را در آستانه قحطی و فروپاشی اخلاقی معرفی میکنند. این افراد به مردم ایران نمیگویند در حالیکه آنها شبانه برای تهیه بستههای بهداشتی برای مناطق در حال فعالیت هستند، در غرب وحشی رستورانهایی هستند که از فرصت کرونا برای افزایش فروش خود استفاده میکنند.
البته بعید است به این زودیها غرب با مختصات واقعی خود در ذهن ایرانی دیده شود، اما کرونا باعث شد مقدمه بازبینی این ذهنیت کلید بخورد!