به گزارش راهبرد معاصر، یکشنبه گذشته به روال سالهای اخیر مقام معظم رهبری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی به صورت اینترنتی گفتگو کردند.
در بخشی از این گفتگو مقام معظم رهبری به تبیین مطالبهگری و الزامات آن پرداخته و فرمودند: «پرچم آرمانخواهی و مطالبهگری را زمین نگذارید؛ این آرمانخواهی را از دست [ندهید]. ممکن است بعضی از این چیزهایی که شما مطالبه میکنید عملی نباشد که واقع قضیّه هم همین است، لکن خودِ این آرمانخواهی باارزش است؛ برای اینکه اگر آرمانخواهی وجود نداشته باشد راه را گم میکنیم؛ این آرمانخواهی موجب میشود که ما راه را گم نکنیم و وسط راه، کج و راست و به چپ و راست حرکت نکنیم. این آرمانخواهی را داشته باشید؛ این آرمانهای مهم را: عدالت، استقلال، رفع فساد، در نهایت تمدّن اسلامی. آرمان اصلی و واقعی و نهایی، ایجاد تمدّن اسلامی است؛ اینها را از دست ندهید و اینها را مطالبه کنید و بخواهید روی آن فکر کنید؛ البتّه مطالبهگری بایستی با شکلهای منطقی باشد».
ایشان با تاکید بر مراقبت در عدم سوء استفاده دشمن از مطالبهگری دانشجویان افزودند: «مطالبه طبعا با نوعی اعتراض همراه است، بنابراین با اعتراض همراه است؛ نگذارید این مطالبه شما و اعتراض شما اعتراض به نظام اسلامی تلقّی بشود؛ این مهم است؛ دشمن منتظر این است... نگذارید که دشمن چنین فرصتی پیدا کند که از مطالبه شما، از اعتراض شما یک چنین تلقّی به دست بیاورد یا چنین تلقّی را بتواند به مخاطب القا کند.
اگر شما پرچم مطالبهگری را زمین گذاشتید، کسانی ممکن است این پرچم را بردارند که هدفشان رفع مشکلات مردم نیست؛ [بلکه] هدفشان معارضه و مبارزه با اسلام و با جمهوری اسلامی و با نظام اسلامی است؛. البتّه جریان چپ مارکسیستی که همیشه دنبال این مسائل بوده امروز در دنیا آبرویی ندارد؛ این جریان چپ مارکسیستی دچار فقر شدیدند؛ هم از لحاظ اندیشهورزی ــ به قول خودشان، از لحاظ تئوری ــ واقعا ضعیفند و حرف گفتنی ندارند، هم از لحاظ سیاسی. تمامی رؤسا و بزرگانشان رفتند تسلیم آمریکا شدند، تسلیم رژیم صهیونیستی شدند، تسلیم گروههای سلطنتطلب شدند. بنابراین، هم فقر معرفتی دارند، هم فقر سیاسی دارند، لکن به هر حال همیشه کسانی هستند که از شعارهای خوب و شعارهای درست بخواهند سوء استفاده کنند؛ شما اگر چنانچه این شعارها را رها کنید ممکن است آنها بگیرند».
در این گزارش سعی داریم با نگاهی به مطالبهگری و عدالتخواهی در محیط دانشگاه، تطابق حرکتهای صورت گرفته با مبانی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب را بسنجیم.
شاید برخی مخاطبان با نام حشمتالله طبرزدی آشنا باشند؛ جوانی که در دهه هفتاد به عنوان سخنگوی آتشینکلام دفتر تحکیم وحدت شناخته میشد. این دانشجوی عضو دفتر تحکیم وحدت همراستا با جریان چپ سنتی علیه سیاستهای تعدیل اقتصادی و به تبع آن، استحاله فرهنگی اعتراض داشت و توانسته بود فضای دانشجویی را که آن زمان در انحصار دفتر تحکیم وحدت بود، به ضدیت با دولت سازندگی ترغیب کند.
در این دوره که قبل از استحاله جریان دانشجویی توسط جریان راست مدرن بود، دانشجویان در اعتراض به آنچه خرد شدن بخشی از اقشار جامعه زیر چرخهای توسعه میخواندند، در دانشگاهها تجمعات گستردهای برگزار میکردند و البته در رسانههایی همچون روزنامه سلام کلیت دولت هاشمی را استیضاح میکردند.
در میانه دهه هفتاد اما تب داغ مطالبهگری به عرق سرد نشست. نفوذ جریان غربگرای نوین در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که درصدد ترویج مفاهیمی همچون پایان انقلاب و گسترش تمدن غرب همچون سکولاریسم و لیبرالیسم بود، باعث شد تا جریان دانشجویی مطالبهگر آن روزها در همرگایی با این جریان به فکر ارائه لیستهای انتخاباتی و تصاحب بخشی از قدرت بیفتند.
از سوی دیگر جناح پرهیاهو دفتر تحکیم وحدت یعنی امثال طبرزدی در چرخشی آشکار با دولت هاشمی همصدا شده و در قبال وعده اعطای مسئولیت در دولت دوم سازندگی، به حذف جناح انقلابی این تشکل دانشجویی مشغول شدند. این دخالتهای گسترده در نهایت سبب شد از منظر معرفتی جریان دانشجویی مطالبهگر معتقد به انقلاب اسلامی دهه هفتاد به جریان مستحیل شده و در پیوند با قدرت دهه هشتاد بدل شود. اگر روزگاری دفتر تحکیم وحدت نماد ایستادگی در مقابل انحصارطلبیهای دولت سازندگی و مدافع مبانی انقلاب اسلامی در دانشگاه بود، چندی بعد طمع قدرت و نفوذ باعث شد تا عدالت برای همیشه از گفتمان جریان دانشجویی سکولار حذف شود و نام این تشکل دانشجویی به عنوان پیادهنظام دشمن در فتنههای مختلف در اذهان ثبت شود.
اوایل مهرماه 1386 بود که دانشگاه تهران میزبان همایشی بود بنام «چ مثل چمران». وقتی اولین سخنران همایش به پشت تریبون رفت، تلاش کرد تا برای چه گوارای کمونیست نیز انگیزه هایی متافیزیکی دست و پا کند و جالب تر این که به متنی از یک کتاب فارسی ترجمه شده استناد کرد که وانمود می کرد چه گوارا، شخصی را که احتمالا امام زمان بوده، دیده است و اتفاقا آن متن، اشک سخنران محترم را نیز جاری ساخت و حضار نیز در حیرت که آیا این متن صحت دارد و آیا از فرزندان او یا آگاهان دیگر، درباره قطعیت آن پرسیده اند؟ جالب این که بخشی از متن با عنوان مسیحای مجرد، بر پشت ویژه نامه همایش نیز درج شده بود!
اما نکته مهم این مراسم سخنان دختر چه گوارا بود. وی در سخنانی، با اشاره به سخنان سخنران اول گفت: «احتمالا شما در ترجمه مشکلاتی دارید؛ زیرا چه گوارا، یک مارکسیست لنینیست بود و هیچ گاه از خدا سخن نگفته است!» گفتن این جمله، سالن را به سکوتی فرو برد تا این که تشویق اندک دانشجویان طرفدار کمونیزم حاضر در همایش، آن را شکست و تعجب همگان را برانگخیت!
این مراسم را میتوان نقطه آغاز شبه جریان التقاطی عدالت خواه در جبهه انقلاب دانست. شبه جریانی که عدالت (فارغ از بار ارزشی آن) برایش شد دال مرکزی و سایر مقولات در حکم دال شناور. بر همین اساس بود که مصطفی چمران عارف الهی، شهادت طلب و از همه مهمتر ولایت مدار (به مفهوم خاص آن در عقاید شیعه) همتراز شد با چه گوارای ملحد، مسلح (قائل به اصالت مبارزه) و صدالبته استالینیست.
عبور از ولایت و تقدم عدالت بر ولایت سرآغاز جریانی شد که سرانجام پایه اولیه گروه سیصد نفرهای شد که در نامه به مقام معظم رهبری، فروپاشی اجتماعی جمهوری اسلامی را متذکر شدند و فروپاشی سیاسی را نتیجه حتمی آن دانستند. نکتهای که بسیاری تمایلی به ابراز آن ندارند این است که هسته این شبه جریان التقاطی عدالت طلب، تشکلهای اسلامی دانشگاهی بودند که اتفاقا جزو نخبگان جریان دانشجویی مسلمان محسوب میشدند ولی سرانجام به ایده شکست جمهوری اسلامی در حوزه عدالت و تقدم عدالت بر ولایت رسیدند.
این جریان در جنبش دانشجویی در پیوند با برخی افراد خارج از محیط دانشگاه به سمت رادیکالیسم حرکت کرد. از دید این جریان کافی بود تا به محض تشخیص ضدعدالت بودن یک سوژه، اقدام به مقابله عملی و هیجانی کند؛ امری که در نهایت به آنارشیسم مقدس بدل خواهد شد. آنارشیسمی که در آن فهم فرد عدالتخواه مقدم بر سازوکارهای عرفی- ساختاری است و در نتیجه میتوان گفت هرکسی از ظن خود یار عدالت میشود! این مدل جدید از عدالت طلبی که مبنایش گذار از ساختار قانونی و حرکت به سمت اجرای عدالت خودپندار است، جز التقاط (به مرور زمان عدالت به علیت خاصیت آنارشیستی خود از سوی جامعه پس زده خواهد شد همانند دوره هرج و مرج مشروطه تا کودتای 1299) نتیجه دیگری ندارد. از سوی دیگر برخی جریانات سیاسی با فهم ظرفیت رسانهای این جریان سعی کردند از آن حداکثر استفاده را کنند.
برخی جریانات سیاسی سعی دارند در ساختار سیاسی کشور و فارغ از دستهبندیهای رایج نیروی سومی با برچسب عدالت تولید کنند. نیرویی که به این زودیها توان اثرگذاری ندارد ولی این نیروی تازهنفس در آینده میتواند طیفی بزرگ از افراد و جریانهایی که بازسازی ساختار سیاسی و اجتماعی کشور با معیار عدالت را پیگیر هستند، را دور هم جمع کند.
از سوی دیگر از دل این جریان داعیهدار حفظ مبانی انقلاب، شبهجریانی متولد شد که با عبور از مبانی انقلاب سعی دارند عدالت(بالذات) را گمشده این روزهای جامعه معرفی کنند و ساماندهی خود را نیز براین اساس قرار دادهاند. شبهجریانی که یک سر آن به هسته امینتی اصلاحطلبان ختم میشود و سر دیگرش به بسیجیهای پشیمان از سابقه خویش!
همه این اختلافات بر سر مبانی و ساختار عدالت طی قریب به یک دهه گذشته زمینهساز بروز اختلافات عمیق در جبهه انقلاب شده است. هر جناحی سعی دارد تعبیر خود از عدالت را به کرسی بنشاند و تعابیر دیگر را با انگ «خوارجی» از صحنه خارج کند. در مقابل برخی جریانات سیاسی و البته نفوذیهای دشمنی نیز سعی دارند از دل این تعابیر، جریانهایی خلق کنند که با تابلوی انقلابیگری و عدالتخواهی رو در روی نظام اسلامی قدعلم کنند.
اولین جرقههای جریان چپ نو در دانشگاهها به تاسی از جنبشهای کارگری معروف جهان پدیدار شد. جریانی که با الگوبرداری از تز سه جهاني مائو، مشی راديکال و پراگماتیک بسيار تندی داشت و خود را وارث کمونیسم کارگری مینامید. بعدها این جریان با گرایش به سمت چپ انتقادی در گردش به سمت جناحهای داخلی با لیبرالها، جبهه ملی و جناح رادیکال اصلاحات پیوند و همگرایی گسترده پیدا کرد و در نشست «گفتگو با آمريکا» در سال 1385 راهبرد خود را «ساماندهی جنبش هاي مدني» اعلام کرد.
این جریان دانشگاهی با تمرکز بر آنچه «نان، کار، آزادی» میخواند، سعی کرد عدالت معیشیتی را در جامعه برجسته کند. اوج نمایش قدرت این جریان در دیماه 1396 بود که دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شاهد برپایی یک تجمع اعتراضی بود. تجمعی که بناگاه از دل ان شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» متولد شد و بلافاصله توسط بازوهای رسانهای جریان انحراف به عبور جامعه از ساختارهای سیاسی حاکمیت تعبیر شد.
شکست جریان چپ نو در دانشگاههای تهران و امیرکبیر سبب شد تا بعد از یک دوره ناکامی دوباره از سال 1396 این جریان در قالب فعالیت صنفی و پیگیری حقوق و مطالبات دانشجویی به عرصه بازگردد.
از دید اعضای این جریان دانشجویی، «عدالت» میتواند به عنوان سرپل ارتباطی میان این بازیگران جدید و نیروهای سیاسی فعال در عرصه سیاسی کشور عمل کند. نیاز جریان انحرافی به ساخت و عملگرایی بدنه دانشجویی (با تمرکز بر دو مفهوم ساختار اولیگارشیک و راهحل آنارشی سیاسی)، تمایل برخی گروههای عدالتخواه معتقد به ایده «تقدم عدالت بر ولایت» به گسترش بدنه عمومی و در نهایت جذابیت گروههای چپ برای برخی کانونهای ضدامنیتی برای به راه انداختن اغتشاش در دانشگاهها و تسری آن به فضای عمومی در مواقع لزوم از جمله دلایلی هستند که باعث شده است تا به عنوان یک برگه مهم در بازیهای سیاسی موردتوجه قرار گیرد.
گروههای چپ نافرمانی مدنی دهه 80 را با سازوکارهای ضدحاکمیتی حول محور «عدالت» را همگن کرده و توانسته چهره مطلوبی در جوامه هدف برای خود ایجاد کند.
با بررسی اجمالی سه جریان فوق میتوان گفت که تبیین مقام معظم رهبری از مطالبهگری و عدالتخواهی بسیار دقیق است. پیوند با جریانات سیاسی داخلی و خارجی، استحاله از مبانی اسلامی به سمت سکولاریسم اجتماعی، تبدیل مطالبهگری به آنارشیسم رفتاری و در نهایت پشیمانی از فعالیت را باید جزو آسیبهای مطالبهگری و عدالتخواهی در جریان دانشجویی دانست.
برخی افراد سعی دارند عدالتخواهی غیرانقلابی خود را چنین تفسیر کنند که نظام جمهوری اسلامی به علت مفاسد و مشکلات لاینحل دیگر قائل به تضمین عدالت در ساختار خود نیست، بنابراین باید عدالت را خارج از ساختار مفهومی انقلاب اسلامی جستجو کرد.
همین موضوع سبب پیوند میان دانشجویان جریان چپ نو، فعالان دانشجویی مسلمان سرخورده و عدالتطلبان سکولار شده است. تاکید مقام معظم رهبری مبنی بر حفظ روحیه آرمانخواهی، برجسته شدن گزاره استقلال در مطالبهگریها، مراقبت در عدم سوء استفاده دشمن از مطالبهگری دانشجویان، تفاوت قائل شدن در اعتراض به عملکردها و ساختار و در نهایت جلوگیری از سردمداری جریانات غیرانقلابی در حوزه مطالبهگری و عدالتخواهی را باید نتایج یک آسیبشناسی دقیق از سه دهه مطالبهگری در فضای دانشگاه دانست.
با توجه به سخنان مقام معظم رهبری میتوان چنین گفت که ما با دو گونه مطالبهگری مواجه هستیم: