به گزارش راهبرد معاصر؛ حرکت همزمان پنج ابرنفتکش ایرانی به سمت کشور ونزوئلا برای تامین سوخت در این کشور بحرانزده را باید مهمترین خبر این هفته رویدادهای بینالمللی دانست؛ اتفاقی که برخی کارشناسان از جمله شیرین هانتر، عضو شورای روابط خارجی آمریکا از آن به عنوان نشانگر دوره جدید در مناسبات قدرت جهانی یاد کرده است.
به راستی اهمیت این حرکت و پیامدهای آن چیست؟
از جمله مباحث تخصصی در حوزه بینارشتهای را باید اقتصاد سیاسی برشمرد، موضوعی که به تاثیر متقابل تصمیمات اقتصادی و سیاسی بر حوزه عملکردی یکدیگر میپردازد. در کشورمان اما گویا مسئولان طی چهار دهه گذشته اعتقاد چندانی به این موضوع نداشتند و بسیاری از تصمیمات اقتصادی و سیاسی آنها در بستری شکل گرفت که به صدمه در سایر حوزهها منتهی شد.
در دولت سازندگی و تمرکز دولت وقت بر توسعه اقتصادی، شاهد این بودیم که اقتصاد به عنوان نقطه ثقل تصمیمات کلان تعریف شد. تلاش برای عضویت رد سازمانهای بینالمللی اقتصادی همچون باک جهان یو سازمان تجارت جهانی سبب شد تا برنامههای پولی و مالی از سوی این نهادها به شکورمان تحمیل شود که در نهایت به تورم 50درصدی و حوادث ناگوار اوایل دهه هفتاد منجر شد. همچنین سیاست خارجی ایران در منطقه نیز تحت تاثیر این موضوع قرار گرفت به حدی که شائبه معامله بر سر گروههای مقاومت برای حضور ایران در بازارهای جهانی منتشر شد.
در پایان دولت سازندگی نیز شاهد بودیم که عدم توازن این دو موضوع سبب شد نه توسعه اقتصادی را شاهد باشیم و نه آرزوهای دولت وقت در حوزه سیاست خارجی به واقعیت نپیوست.
در دوره اصلاحات این مسیر ادامه داشت به حدی که صادق خرازی به نمایندگی از رئیسجمهور وقت در نامهای محرمانه به طرفهای آمریکایی از آمادگی خلع سلاح گروههای مقاومت در مقابل تصویب پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی خبر داد. از سوی دیگر تلاش برای به سدت آوردن دل اروپاییها باعث شد تا فرصتهای اقتصادی در حوزه آسیاس میانه از بین برود.
در دولت احمدینژاد اما با چرخشی 180 درجه، این سیاست بود که برای اقتصاد تعیین تکلیف میکرد. دولت وقت با اتخاذ راهبرد گسترش حوزه دیپلماتیک به منظور افزایش توان جبههای برای مقابله با تحریمها به سمت ارتباط به کشورهایی رفت که زمینه احاد علیه آمریکا را داشتند و یا در راستای منافع اقتصادی حاضر بودند با جمهور اسلامی مشارکت داشته باشند. گسترش صنایع تبدیلی ایرانی در آفریقا، صدور فناوریهای زیرساختی به کشورهای آمریکای لاتین و سرمایهگذاری مستقیم در کشورهای مختلف از جمله ابعاد این سیاست بود.
نکته مهم در این میان طولانی بودن پروسه بهرهبرداری اقتصادی از این سرمایهگذاریهای سیاسی و همچنین عدم توجه به تغییرات سیاسی در کشورها بود. موضوعی که سبب شد تا زیرساختهای دیپلماتیک ایران در برخی کشورهای آمریکای لاتین با تغییر روسای جمهور بلااستفاده شود.
از همان دوره تبلیغات ریاستجمهوری سال 92 مشخص بود که حسن روحانی تمایل به احیای رویکرد دولت سازندگی در استفاده از سیاست برای اهداف اقتصادی دارد. بازگشت به همین رویکردباعث شد تا دولت وی برای خرید چند هواپیما صنعت هستهای کشور را به تعطیلی بکشاند!
طی هفت سال گذشته دولت اعتدال با نگاهی افراطی در این حوزه حاضر شد تمام دستاوردهای سیاسی (اعم از داخلی و خارجی) را به پای اقتصاد قربانی کند؛ صنعت موشکی، سرمایهگذاری دیپلماتیک در آمریکای لاتین، مناسبات تجاری نادعادلانه و در نهایت گره زدن همه امور داخلی حتی آب خوردن به ثمرات اقتصادی برجام از جمله نتایج این رویکرد افراطی است. در نهایت انچه بعد از هفت سال نصیبمان شد اقتصادی به شدت صمده دیده و سیاست خارجی فشل است. نه چرخ کارخانهها چرخید و نه سانتریفیوژها!
در واقع باید گفت از دهه هفتاد بدین سو هیچکدام از دولتها نتوانستند میان اقتصاد و سیاست تعادل و تعامل برقرار کنند، یا به خاطر اقتصاد حاضر شدند دستاوردهای کلان سیاست خارجی را قربانی کنند و یا با برجستهسازی جنگ دیپلماتیک فرصتهای اقتصادی را از دست دادند.
حرکت پنج ابرنفتکش به سمت ونزوئلا برخلاف نگاههای ساده برخی کارشناسان و فعالان فضای مجازی، دارای عمق و پیشینه بسیار مهمی است.
طی سه سال گذشته به گفته برایان هوک، سرپرست گروه ویژه ایران در وزارت امور خارجه آمریکا تمام سعی این کشور علیه کشورمان در نابودی اقتصادی و سرریز کردن تبعات آن به حوزه اجتماعی و ایجاد آشوب متمرکز شده است. به بیان دیگر، تشدید مسکلات اقتصادی این ظرفیت را دارد که به آشوبهای اجتماعی گسترده و تهدید امنیت ملی ختم شود. براساس همین نگاه است که تحریمهای دولت ترامپ (ناگفته نماند که این تحریمها بر پایه ساختاری انجام میشود که در دولت اوبامای مودب طراحی شده است) به سمت مسدودسازی مسیرهای دسترسی ایران به بازارهای جهانی حرکت میکند.
یکی از تاکتیکهای این راهبرد تلاش برای ترساندن شرکای تجاری ایران است، موضوعی که سبب شد تا کشورهای مختلف از خرید نفت و مبادله کالا با کشورمان صرفنظر کنند. این ترس به حدی واقعی است که نفتکش سانچی با پرچم کشوری دیگر و تحت مدیریت یک فروشنده صوری و البته با جیپیاس خاموش حرکت میکرد و تاکنون مشخص نشده که خریدار آن محموله کدام کشور بود.
با نگاه به این پیشینه باید به موضوع فروش بنزین به ونزوئلا نگاه کرد. حرکت نفتکشها با پرچم رسمی کشورمان و با جیپیاس روشن، اعلام صریح نوع محموله و مقصد را باید جدی گرفت. در واقع میتوان گفت این حرکت جمهوری اسلامی اعلام رسمی به آمریکا و کشورهای دیگر مبنی بر پایان صبر ایران در برابر این تحریم است.
انتخاب ونزوئلا، جدای از نیاز این کشور به این محموله بزرگ، یک پیام دارد و آن اینکه فروپاشی تحریمها با استفاده از حیات خلوت سنتی آمریکا آغاز شده است. رسیدن این محموله یکونیم میلیون بشکهای به سواحل این کشور، پهلوگیری و در نهایت تزریق خون تازه در رگهای اقتصاد ونزوئلا به نمونه جدیدی از مناسبات ایران با کشورهای دیگر بدل خواهد شد. شک نداشته باشید که انتقال موفق این محموله مقدمهای برای خرید بنزین از سوی کشورهای مختلف است.
از سوی دیگر این اقدام به بازگشت جایگاه یاران در منطقه آمریکای لاتین منجر خواهد شد؛ جایگاهی که محمود احمدینژاد علیرغم پایهگذاری آن، نتوانست بهره لازم را ببرد. کشورهای مختلفی در این منطقه حضور دارند که منتظر نتیجه این حرکت هستند، یعنی اگر موفقیت کامل حاصل شود، کشورهای دیگر نیز به سمت احیای روابط خود با کشورمان و بهرهبرداری از کمکهای اقتصادی ایران سوق پیدا خواهند کرد.
همچنین کشورهای دیگر از جمله چین، روسیه، کرده جنوبی و هند نیز با نمایش اولین تصاویر از شکست دیوار تحریمها به سمت بازگشت به بازار ایران و احیای روابط اقتصادی چرخش خواهند داشت.
همه این اتفاقات در حالی رخ میدهد که ترامپ در وضعیت بغرنجی به سر میبرد. در حوزه داخلی کرونا سبب شده تا دستاوردهای چهارساله وی طی دو ماه از بین برود، جبهه مخالفان سیاسی و اجتماعی وی گسترش پیدا کند و شانس پیروزی مجدد وی در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو کاهش پیدا کند.
در حوزه سیاست خارجی نیز شکست پروژههای دولت وی را شاهد هستیم. تعیین نخستوزیر عراق، بینتیجه ماندن مذاکرات صلح افغانستان، وضعیت بغرنج بزرگترین شریک منطقهای وی در منطقه یعنی رژیم سعودی و در نهایت شکست طرح «توافق قرن» باعث شده از سویی اعتماد همپیمانان به دولت آمریکا متزلزل شود و ترس رقبایی همچون چین و روسیه از کلهشق بازیهای ترامپ فرو بریزد.
در این وضعیت توافق ایران و ونزوئلا برای تبایدل بنزین و طلا(ونزوئلا یکی از پنج ذخیرهکنندگان اصلی طلا در جهان است) باعث شده تا سیاست خارجی وی عملا به سخره گرفته شود در حالیکه وی هیچ چارهای جز تماشای عبور نفتکشهای ایرانی از مقابل پایگاه نظامی آمریکایی در منطقه کارائیب نداشته باشد!
در پایام میتوان گفت که آنچه در حال رخ دادن است پایان صبر ایران در برابر تحریمها، تغییر رویکرد سیاست خارجی از گوشهنشینی اجباری به مقاومت فعال و در نهایت ترسیم فضایی جدید از مناسبات اقتصادی و سیاسی در جهان است. اینبار قرار است سیاست و اقتصاد به کمک یکدیگر آمده و دیوار تحریمها را نه از طریق مذاکرات برجامی که با عملیات تجاری در اقیانوس آرام از بن ببرند.
بعید نیست طی روزهای آینده کشتیهای حامل سوخت، دارو و غذا مقابل چشمان بنسلمان وارد آبهای یمن شوند و این کشور نیز همانند آمریکا نتواند غلطی بکند!