به گزارش راهبرد معاصر؛ موقعیت سیاسی دولت مستعفی هادی در صحنه میدانی یمن، روز به روز ضعیف تر می شود و با چالش های تازه ای روبرو می شود. نبرد در جبهه های شمال با دولت نجات ملی و در محورهای جنوب با شبه نظامیان شورای انتقالی از یکسو و بی اعتمادی و سردی روابط میان آنها با سعودی به عنوان حامی خارجی آنها از سوی دیگر، مشکلات عدیده ای را برای دولت مستعفی و نیروهای وابسته به آن ایجاد کرده است؛ تغییر میدانی تحولات در یمن در ماه های اخیر به گونه ای رقم خورده است که عمدتاً به تضعیف روز افزون دولت مستعفی انجامیده است؛ در واقع آسیب های وارده از ناحیه تحولات میدانی برای دولت مستعفی هادی به حدی بوده است که حیات سیاسی آنها و آینده حضورشان به عنوان یکی از بازیگران در یمن را با تهدید جدی روبرو کرده است.
واقعیت امر است این است که متغیرهایی که موجب شده است تا بسترهای نقش آفرینی این دولت در یمن کم رنگ شود، هم در عرصه میدانی قابل رویت هستند و هم در عرصه سیاسی قابلیت رصد و پیگیری را دارند. آنچه در عرصه میدانی مبنایی برای در ضعف قرار دادن دولت مستعفی هادی شده است، تحولات در عرصه سیاسی است. با این حال میدان درگیری های آنها با صنعاء و رزمندگان انصارلله و ارتش ملی یمن به سبب تاکتیک های رو به رشد دولت نجات ملی در عرصه نبرد، که از میزان کنش ورزی های آنها(دولت مستعفی) به طرز قابل توجهی کاسته است و آنها را تحت تأثیر قرار داده است از حوزه سیاست خارج بوده و عملاً در عرصه واقعیات میدانی در حال شکل گیری است.
با ورود به سال ششم تجاوز به یمن، آرایش نیروهای موجود در جغرافیای یمن نیز با تغییراتی محسوسی همراه شده است؛ دولت مستعفی هادی که اصلی ترین رکن مشروعیت زای تجاوز سعودی به یمن به شمار می رفت، امروز در حاشیه تحولات یمن قرار گرفته است؛ در واقع دامنه درگیری ها در سال های گذشته که مبتنی بر نبرد با انصارلله و ارتش و کمیته های مردمی در صنعاء بود در ماه های اخیر در اولویت های بعدی قرار دارد. باید خاطر نشان کرد که خارج شدن صنعاء از اولویت های اولیه متجاوزان با دلایل متعددی مرتبط است. اول اینکه این سیاست، خروجی و ماحصل مقاومت صنعاء در برابر متجاوزان و بازیگران یمنی وابسته به آنها از یکسو و پیشرفت های چشمگیرشان در متنوع سازی راهبردهای نبرد در قالب عملیات های بازدارندگی و خروج از حالت تدافعی صرف به وضعیتی از موازنه گرایی از سوی دیگر می باشد. دوم اینکه، با شکاف و تعارض میان منافع و اهداف فعالان ائتلاف متجاوز به یمن یعنی ریاض و ابوظبی، شمال و موضوع تجاوز به یمن جای خود را به تعارض و رقابت های میان آنها در جنوب، جنوب شرقی و شرق یمن داده است. سوم اینکه، دامنه تعارضات و رقابت های میان ریاض و ابوظبی، به عاملی جهت درگیری میان نوابان آنها در جنوب یعنی دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی تبدیل شده است، که ضعیف شدن دولت مستعفی هادی و از دست سریالی پایگاه هایشان در جنوب ارمغان آن بوده است.
به واقع نقشه تحولات در یمن نشان می دهد که همه معادلات در آن به ضرر دولت مستعفی تمام شده است و روند اتفاقات حاکی از آن است که بازنده اصلی میدان یمن، دولت مستفی هادی بوده و خواهد بود. بطوریکه به نظر می رسد در آینده یمن نمی توانند سهمی داشته باشند. وجود این افق ناامیده کننده پیش روی دولت مستعفی و نیروهای وابسته به آن، موجب شده است تا عمده توان خود را در جهت حفظ حیات سیاسی شان معطوف به عرصه سیاسی با ابزار رسانه ای بکنند. در واقع این تلاش های رسانه ای با رویکرد سیاسی از سوی دولت مستعفی به انتقادات (از ائتلاف و حامی آنها یعنی ریاض)، وارد سازی اتهامات (به ابوظبی و به تبع آن شورای انتقالی به عنوان متغیرهای بی ثبات ساز در جنوب) ختم می گردد. اگر چه هر دو بخش اتهامات و انتقادات، همپوشانی معناداری دارند اما نکته جالب توجه در این باره، درک شرایطی است که دولت مستعفی در آن قرار دارد؛ در واقع دولت مستعفی با قرار دادن قطعات تکمیلیِ عواملی که بر کم اهمیت کردن نقش آنها در یمن منجر شده است سه متغیر با میزان تاثیرگذاریِ درجه بندی شده را شناسایی کرده است. از این رو نحوه مواجهه با این سه متغیر بستگی به میزان منابع و امکاناتی دارد که در این راستا در اختیار دارند؛ به موجب همین رویکرد و با توجه به اطلاعات موجود از برنامه های ریاض در نادیده گرفتن آن در میدان جنوب، عمده تمرکز خود را متوجه انتقاد از سعودی ها می کنند و در راستای برملا سازی اهداف و برنامه های ابوظبی در جنوب، با رسانه ای کردن مقاصد و نیات ابوظبی را که در قالب پروژه تجزیه جنوب از یمن دنبال می شود، واکنش نشان می دهند. در ارتباط با شورای انتقالی نیز که توانسته است بر دولت مستعفی در جبهه های درگیری جنوب فائق آید و آنها را مغلوب سازد باید گفت که در شرایط فعلی دولت مستعفی تلاش می کند تا مطالبات خود را در این باره در قالب هنجارهای سیاسی و اعتراض به ائتلاف پیگیری کند. از این رو مبنای این اعتراضات را توافق ریاض و بی پروایی های شورای انتقالی در عدم تعهد به توافق ریاض و مفاد مندرج در آن قرار داده است.
باید اضافه کرد که دولت مستعفی به عنوان خط مقدم ائتلاف متجاوز در جبهه های نبرد با صنعاء نیز در وضعیت بغرنجی به سر می برد و به نوعی در غافلگیری راهبردهای عملیاتی از سوی دولت نجات ملی بر علیه مواضع آنها در محورهایی چون مأرب در حال پذیرش شکست در این مناطق است؛ به علاوه اینکه شکاف در ائتلاف و رقابت میان ریاض و ابوظبی در جنوب و شرق یمن موجب شده است که دولت مستعفی در تنگنای تنها ماندن در جبهه های نبرد با رزمندگان انصارالله قرار گیرد که تاکنون تنها در مقام مجری برنامه های دیکته شده ائتلاف و سعودی ها عمل می کرد.
جمع بندی
واقعیات میدانی در یمن بیانگر این موضوع می باشد که دولت مستعفی هادی آینده ای در یمن نخواهد داشت؛ بطوریکه اگر مفروضات چندگانه پذیرش صلح فراگیر، تجزیه و یا تبدیل یمن به مناطقی در سلطه و سیطره بازیگران داخلی (دولت نجات ملی و شورای انتقالی) و خارجی(ریاض و ابوظبی)، را مبنایی در این باره قرار دهیم، با توجه به موقعیت در ضعف قرار داشتن دولت مستعفی هادی و تشدید روز افزون آن نمی توان کمترین شانسی را برای آنها در افق سیاسی یمن در دوران پسا جنگ قائل بود. به عبارت جامع تر اینکه دولت مستعفی هادی اکنون در ضعیف ترین و ناتوان ترین مرحله از مراحل حیات خود قرار داد؛ این در حالی است که رزمندگان انصارالله و ارتش ملی یمن در شرف تصرف مهمترین مقر آنها در یمن یعنی مأرب هستند و جدایی طلبان شورای انتقالی نیز علاوه بر تصرفات میدانی در جنوب و کنترل مناطق جنوبی، از اجرای توافق ریاض طفره میروند؛ توافقی که دولت مستعفی در چند ماهه اخیر برای آرام سازی جنوب و برگشت دوباره به شرایط و مناصب قدرت و مدیریت در آن، دل در گرو اجرای آن بسته است. نکته پایانی اینکه، پایان دولت مستعفی از زمانی آغاز شده است که ریاض هرگونه تهاتر میدانی و حمایت معنوی خود را از آنها سلب کرده است و از ادامه روابط تنگاتنگ با آنها امتناع ورزیده است.