به گزارش راهبرد معاصر؛ اندیشکده بروکینگز تحلیل کارشناسان در خصوص عادی سازی روابط میان امارات و رژیم صهیونیستی را بر روی سایتش منتشر نمود. ناتان ساچس؛ مدیر و کارشناس ارشد مرکز سیاست خاورمیانه: عادی سازی روابط اسرائیل و امارات به خودی خود یک مسئله عالی است. زمان آن فرا رسیده که این کشورها روابط آشکار و عادی داشته باشند. البته زمینه این توافق بسیار مهم است: برنامه الحاق کرانه باختری توسط اسرائیل در امتداد محور طرح معامله قرن دولت ترامپ ترسیم شده است. توافق امارات متحده عربی-اسرائیل-ایالات متحده اجازه می دهد بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از اشتباه وحشتناک طرح الحاق جلوگیری کند و همچنین ادعا کند که به جای آن به پیروزی بزرگی دست یافته است. امارات متحده عربی می تواند ادعا کند جلوی الحاق کرانه باختری را گرفته است و ترامپ هم بر عادی سازی دو متحد مورد علاقه اش تاکید کند و این پیروزی بزرگ را به تصویر بکشد و از پیامدهای ناشی از الحاق جلوگیری کند. سوال دیگر این است که آیا کشورهای دیگر مانند عربستان سعودی از این عادی سازی پیروی می کند. اکنون اردوگاه کشورهای عربی برای عادی سازی با اسرائیل به 4 مورد رسید: مصر (1977) ، اردن (1994) و لبنان( 1983- رهبران لبنان در زمان حمله اسرائیل معاهده صلح پنهانی امضا کردند) و اکنون اخرین عضو عادی سازی با اسرائیل؛ امارات متحده عربی است و امیدوارم که نسبت به کشورهای گذشته عادی سازی معنا و اهمیت بیشتری داشته باشد.
بروس ریدل؛ کارشناس ارشد مرکز سیاست خاورمیانه: بزرگترین پیروز عادی سازی روابط اسرائیل و امارات متحده عربی، ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن می باشد. الحاق دره اردن توسط اسرائیل مستلزم واکنش شدید اردن بود. ملک عبدالله تصریح کرده بود که در صورت الحاق دره اردن توسط اسرائیل، معاهده صلح با اسرائیل را متوقف خواهد کرد. بسیاری از اردنی ها از وی خواستند تا قرارداد گاز با اسرائیل را لغو کند و این می توانست هزینه زیادی برای اقتصاد اردن ایجاد کند. بنابراین تعلیق الحاق اردن پیروزی بزرگی برای وی می باشد. افزودن یک کشور عربی دیگر به اردوگاه صلح و ایجاد سفارت در تل آویو برای اردن بسیار خوب می باشد. این مسئله انزوای عمان و قاهره را تسهیل می بخشد و به همین دلیل ملک عبدالله در طی ماه های گذشته محمد بن زاید را مورد ستایش قرار می داد.
جفری فلتمن؛ کارشناس ارشد دیپلماسی بین المللی: با پیش بینی پیروزی بالقوه جو بایدن در ماه نوامبر، نتانیاهو ممکن است افکار دیگری درباره الحاق در سطح و مقیاس بزرگتری داشته باشد؛ اما الحاق در بعد کوچک تر با واکنش منفی بین المللی همراه شد و این می تواند این واقعیت را عیان سازد که اگر چه الحاق غیرممکن نیست اما بسیار دشوار می باشد. پیشنهاد عادی سازی امارات می تواند نردبان نتانیاهو برای بالارفتن از درخت الحاق باشد. بسیاری از منتقدین بر این شکایت دارند که عادی سازی روابط می تواند طرح ابتکار صلح عرب ( 2002) را عقیم سازد. اما با فرض این که طرح ابتکار صلح عرب برای فلسطینی ها سود ملموسی نداشته باشد ولی تعلیق الحاق از بدتر شدن اوضاع جلوگیری می کند.
تامارا کافمن ویتس؛ کارشناس ارشد مرکز سیاست خاورمیانه: ابوظبی و تل آویو هر دو برای یافتن راهی برای باز کردن درهای مناسب برای روابط رسمی دلایل خوبی دارند؛ اما جای تردید نیست که امروز این اعلامیه نیز به نفع دونالد ترامپ است زیرا او در انتخابات با چند موفقیت مشخص در نام خود و بسیاری از شکست های سیاسی روبرو است. هنوز کاخ سفید نباید خیلی روی این نتایج آرام بگیرد نتانیاهو و محمد بن زاید اکنون خود را به خوبی برای احتمال آمریکای پسا ترامپ آماده کرده اند. محمد بن زاید قدمی برداشته است که می تواند توسط هر دولت آمریکایی در آینده مورد تمجید قرار بگیرد. بنابراین اکنون بنیامین نتانیاهو و محمد بن زاید بر انتخابات نوامبر قمار کرده اند.
مطمئناً بازنده بزرگ در اعلامیه امروز فلسطینی ها هستند - که قرار است بابت عدم الحاق کرانه باختری سپاس گذار و خشنود باشند. ابوظبی همانند مصر انور سادات، منافع ملی کشورش را بر همبستگی عرب با فلسطین برتری داده است. اماراتی ها بر این قمار کرده که می توانند به راحتی طوفان واکنش های جهان عرب را تحت الشعاع قرار دهند و ان ها دلیلی بیش از آنچه سادات برای تصمیم گیری داشت، در اختیار دارند.
پویایی بین سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO) و کشورهای عربی مدت هاست که در حال تغییر و تحول است. از زمان پایان جنگ سرد و بحران خلیج فارس، دولت های عرب بر نقش اسرائیل در ثبات منطقه نگرانی کمتری دارند و بیشتر بر ایران و مشکلات داخلی تمرکز کرده اند. مسئله فلسطین دچار از هم گسیختگی و درگیر رقابت قدرت های منطقه ای شده است. اکنون اماراتی ها می توانند ادعا کنند که آنها فلسطین را از الحاق نجات داده اند اما آن ها از مسئله الحاق به عنوان پوششی برای دستیابی به منافع ملی خود در روابط با اسرائیل استفاده کرده اند.
سوزان مالونی؛ مدیر برنامه سیاست خارجی: دستیابی به موفقیت تاریخی بین امارات متحده عربی و اسرائیل بدون کمک جمهوری اسلامی ایران صورت نمی گرفت. روابط عمل گرایانه و پراگماتیک مقامات اسرائیل و امارات در طی سال های گذشته پیرامون تهدیدات ناشی از تهران شکل گرفت و به غلبه ی آن ها بر یکی از دشوارترین شکاف های دیپلماتیک کمک کرد. تعلیق الحاق توسط دولت اسرائیل در ازای رسمیت بخشیدن به همکاری های امنیتی با یک کشور حاشیه خلیج فارس هزینه نسبتا ناچیزی است. تهران با لفاظی های قابل پیش بینی به امید بهره برداری از مسئله فلسطین در میان افکار عمومی برای تقویت نفوذ منطقه ای خود استفاده می کند. حتی در حالی که ایرانیان منتظر چشم انداز روابط دیپلماتیک تحت دولت بایدن هستند؛ اما برقراری روابط رسمی امارات و اسرائیل بدین معناست که محیط استراتژیک و مالی بدون توجه به آنچه در ماه نوامبر رخ می دهد برای ایران چالش برانگیز خواهد بود.
شادی حمید؛ کارشناس ارشد مرکز سیاست خاورمیانه: در تئوری، چه کسی می تواند علیه صلح استدلال کند؟ اگرچه در عمل و اصول، اسرائیل به خاطر انجام کاری که قبلاً هرگز در نظر نگرفته بود، یعنی الحاق بخش هایی از کرانه باختری پاداش می گیرد. این دیپلماسی و صلح نیست بلکه فرصت طلبانه و منفعت جویانه است. یک بار دیگر نشان داد که رژیم های استبدادی عرب نمیتوانند وانمودکنند که به حقوق فلسطین اهمیت می دهند. برای امارات متحده عربی، این ابزاری برای دستیابی به هدف می باشد و به دلیل دشمن مشترک یعنی ایران و ترجیج مشترک پرزیدنت ترامپ بر اوباما، احساسات گرم و فزاینده نسبت به اسرائیل ارائه می کند. در اینجا کلمه « اقتدارگرایانه» قابل ذکر است. تصور یک کشور عربی، اگر دموکراتیک بود، در ایجاد توافق صلح با اسرائیل کاری دشوار است. اینکه آیا این حمله علیه دموکراسی است، مسئله دیگری است. البته این دقیقاً تصادفی نیست که اسرائیل ترجیح می دهدکه همسایگان عرب آن دموکراتیک نباشند، و معامله با امارات متحده عربی چرایی این مسئله را یادآوری می کند.