آنچه بدیهی ست اینکه جریان برانداز در تمام طول حیات خود به دنبال منافع خود بوده که کاملا با منافع مردم در تضاد است. ما شاهد ارائه پیشنهاداتی از سوی رئیس دولت اصلاحات بودیم که برای گره گشایی از وضع موجود ارائه شد. اما همگان دیدند گروههایی که در خارج از کشور حضور دارند و از آنها به عنوان برانداز یاد می شود، چگونه در تقابل با این پیشنهادات به شکل تمام قد ایستادند. ما اگر می خواهیم در مقابل این تحریم ها در مسیر انسجام نظام حرکت کنیم راهی جز وحدت نداریم. روشن است که جریان اصلاح طلبی در ایران به دنبال اصلاح امور است اگر چه این اصلاح به صورت تدریجی باشد. ولی گروههای اپوزیسیون در این مسیر نیستند. آن ها براساس نگاه های مغرضانه، اصلاحات را پایان یافته و ناکارآمد می دانند. ما اصلاح طلبان و همچنین لیدر این جریان سیاسی، همواره شاخصه های اصلاحات را تنها دوای درمان مشکلات کشور می دانیم، این در حالیست که جریان برانداز استراتژی و راهبرد اصلاح طلبها را بر نمی تابد چون در مقابل استراتژی آن ها قرار دارد.
به نظر می رسد اعتراضات دی ماه 96 زمینه ایجاد خلا در استراتژِی جریان اصلاحات بوجود آورد. موضع جریان اصلاحات نسبت به سه حوزه دولت و مردم و رهبری در حال حاضر به چه ترتیب است؟
جایگاه رهبری در این
کشور و در قانون اساسی، جایگاهی رفیع و شفاف است. وظایف و تکالیف رهبری در قانون روشن شده است و ما نیز قطعا در چهارچوب
قانون حرکت خواهیم کرد و اصلاحات را در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پیگیری
کرده و خواهیم کرد. البته تکلیف براندازها هم روشن است. آنها نه به رهبری بلکه با
کل نظام مخالفند. ولی جریان اصلاحات هرگز در مقابل رهبری نبوده و نخواهد بود.
جریان اصلاحات اگر هم نقدی داشته باشد هرگز به معنای مخالفت نیست، باید بین نقد
دلسوزانه و مغرضانه تفاوت قائل شویم. رهبری از نظر دهی دیگران استقبال کرده اند.
روشن است که در یک سلسله مسائل ممکن است رهبری نظری داشته باشد و نظر اصلاح طلبان
در مقابل، نظری دیگر باشد و این به معنای قبول نداشتن قانون از سوی اصلاح طلبان
نیست. در بحث مردم نیز، ما به آن ها همواره حق می دهیم.
برای اینکه نظام کشوری پایدار باشد باید به توقعات مردمش توجه کند و اگر توان برآورده کردن مطالبات را نداشت باید فضای آرام و آزاد برای شنیده شدن اعتراضات مردم فراهم شود. در مورد دولت نیز به اعتقاد ما اگر چه که اقای روحانی می فرمایند فرمان به راست نچرخانده اند، اما سرمایه مردمی و معنوی اصلاحات را در انتخابات خرج کردند و اتفاقا فرمان را هم به راست پیچاندند، اما اصلاح طلبان همچنان به دلیل منافع ملی از ایشان حمایت خواهند کرد. این درحالی است که ما نیز نقد هایی به ایشان داریم. تمام همت دولت حل و فصل مشکلات مردم است. اما باید بپذیریم که دولت محدودیت هایی هم دارد و این محدودیت ها اجازه نمی دهد دولت در راستای مطالبات مردم گام های موثری بردارد. ما هنوز هم بر این عقیده ایم که باید با راهبرد اصلاحات در جهت حل مشکلات موجود حرکت کنیم.
به نظر می رسد اصلاح طلبان برای 1400 از هم اکنون بر روی گزینه ای چون جهانگیری سرمایه گذاری کرده اند و حتی برخی پیشنهاد خروج معاون اول از دولت را مطرح کرده اند تا کارنامه دولت به پای اصلاح طلبان نوشته نشود. نظر شما در این خصوص چیست؟
برای صحبت در مورد
انتخابات 1400 فعلا زود است و اکنون زمان مناسبی برای تصمیم سازی، تصمیم گیری و یا
ارائه تحلیل نیست. به هرشکل زود است که از امروز در مورد گزینه نهایی اصلاح طلبان سخن به میان آید. آنچه روشن
است اینکه در سال های پیش رو هر متغیر سیاسی می تواند بر انتخابات 1400 تاثیر
بگذارد. حتما آقای جهانگیری یکی از ظرفیت های بالقوه اصلاح طلبان برای انتخابات
1400 به حساب می آید، چراکه او پشتوانه تجربی بالایی دارد و یکی از سرمایه های
مدیریت ارشد جمهوری اسلامی است.
من عقیده دارم اسحاق جهانگیری همچنان به کار خود و اثرگذاری خود در دولت ادامه خواهد داد. اگر عده ای سخن از جدایی جهانگیری از دولت به میان می آورند، به دلیل عدم شناخت درست مردم است. مردم تفکیک قائل می شوند و من به ریزش پایگاه رای اصلاح طلبان به دلیل عملکرد دولت عقیده ای ندارم. جامعه امروز از سطح اگاهی و سواد بالایی برخوردار است و می دانند اصلاح طلبان به چه دلایلی پشت آقای روحانی هستند. مردم محدودیت های آقای روحانی را درک می کنند. چون اساسا طبع مردم ایران اصلاح طلبی است، پس باز هم در آینده به جریان اصلاح طلبی اعتماد خواهند کرد.