«بهشت ظرفیت» را معطل برزخ «بایدن» نکنیم-راهبرد معاصر

«بهشت ظرفیت» را معطل برزخ «بایدن» نکنیم

جو بایدن به ریاست‌جمهوری ایالات متحده انتخاب شد، برخی معتقدند روی کار آمدن بایدن فشار تحریم‌ها را سبک‌تر می‌کند، این انگاره با توجه به ضعیف‌شدن آمریکای دوران بایدن احتمالاً درست است، اما نکات مهمی وجود دارد که باید در نظر داشته باشیم.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۱ - ۲۰ آبان ۱۳۹۹ - 2020 November 10
کد خبر: ۶۶۲۷۸

به گزارش راهبرد معاصر؛ کارگروه بررسی‌های ویژۀ اقتصادی؛ طی چهار سال گذشته، گرچه دونالد ترامپ در شاخص‌های گوناگون سیاسی و اقتصادی، مانند اشتغال حداکثری یا فروش کلان سلاح به خاورمیانه یا شاخص‌های مالی یا تغییر پایتخت صهیونیست‌ها و اجحاف بی‌سابقه‌ای که به بیت‌المقدس روا داشت، یا موضوع مهم بین‌المللی مثل ترور مستقیم مقام رسمی یک کشور مثل حاج قاسم و الخ به‌ظاهر بنا به اعتقاد خودش به موفقیت‌های مقطعی دست یافت، و دیگران را، از اروپا تا آسیا تالی‌تلو و گاو شیرده ایالات متحده معرفی کرد، و نیز با بدمستی قراردادهای دولِ پیشین مستقر در کاخ سفید را نادیده گرفت و زیرپا گذاشت، اما فارغ از این موارد، واقعیت این است که‌ ــ حتی پیش از کرونا ــ تجمع بی‌سابقۀ مشکلات، ایالات متحده را در ابعاد گوناگون ضعیف کرده بود، که با کرونا تشدید هم شد.

 

به‌ویژه رویارویی اقتصادی بزرگ با چین، موجب شده بود آمریکا حضورش در نواحی دیگر، از جمله حتی منطقۀ راهبردی غرب آسیا را بسیار کم‌رنگ کند یا وانهد، تا جایی که برای اولین بار در تاریخ کوتاه سیطرۀ تمدنی‌اش بر جهان، ناچار شد حقارت ناشی از تهاجم یک کشور به پایگاه نظامی‌اش ــ عین‌الاسد ــ را بی‌پاسخ بگذارد، و از کنارش با کم‌نمایی بگذرد، تا باز در چنبرۀ درگیری دیگری گرفتار نشود، و تمام توان و ظرفیتش را به جبهۀ شرق دور معطوف کند. هرچند این لیز خوردن و جای خالی دادن از موضوع عین‌الاسد، هزینۀ بسیار گزاف حیثیتی برایش به‌ارمغان آورد، اما به‌هررو توان آمریکا تکافوی درگیری در این هر دو ناحیه را نمی‌داد.

 

در این شرایط، قبض اقتصادی ناشی از کرونا هم با شدت و حدّت تمام، اقتصاد آمریکا را درنوردید، و سپس بحران اجتماعی که در پی‌آمد مرگ رقّت‌بار جرج فلوید رخ داد، تیر خلاصی بود به ادراک‌سازی‌های پرزیدنت ترامپ از موفقیت‌های پیش‌گفتۀ آمریکا در این دوره.

 

سربند این بحران‌های ذوابعاد، و تندروی‌های فراوانِ شخصیِ این الواط کازینودار، مثل داستان کودکان مکزیکی، یا نظرات و اقدامات تندش در قبال جماعت مهاجر و اقلیت‌ها، یا عبارات نامتعارفی که دربارۀ رنگین‌پوستان به‌کار می‌برد، و آزارگری او در قبال زنان، از محبوبیت ترامپ کاست و موجب شد در انتخابات 2020 جمهوری‌خواهانِ پشتیبان ترامپ نسبت به دموکرات‌ها شانس کمتری برای پیروزی داشته باشند. طی مدت نسبتاً طولانی تا دو سه روز پیشتر از انتخابات، کانون‌های قدرتمند اقتصادی و سیاسی انتخاب بایدن را قطعی اعلام می‌کردند. این شرایط موجب شد حتی در یک ماه پیش از انتخابات، بازارهای بزرگ جهان جهت‌گیری‌هاشان را با آمدن بایدن هماهنگ کنند، و طبعاً بازارهای ایران نیز از این شرایط متأثر شد.


بایدن و ایران

رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی ترامپ، همین چند روز پیشتر، وقتی اوفک (OFAC) بیژن زنگنه و چند تن از مقامات ما و دو سه نفتکش را تحریم کرد، اذعان کرد که «ایالات متحده گزینۀ چندان دیگری برای اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران ندارد. یکی از مشکلات ما با ایران و روسیه این است که در زمان حاضر به‌قدری دو کشور را تحریم کرده‌ایم که کار چندانی نمانده که انجام دهیم»! ترامپ در ابتدای کار، در برجام بدعهدی کرد، و بعدتر فشار حداکثری به ایران را به جایی رساند که حتی فروش مرغ خوراکی و بسیاری از داروها هم به ایران ناممکن شود.

 

با این اتفاقات بین ایرانیان این انتظار شکل گرفته است که بایدن، هرچه باشد، آرام‌خوتر از ترامپ است، پس انتخابش موجب خواهد شد که شرایط اقتصاد ایران بهتر شود، همین نگاه موجب شد بسیاری از معاملات، در بازارهای گوناگون، تا تعیین‌تکلیف انتخابات آمریکا متوقف شود. انتظارات مسئولان و مردم از آیندهٔ کم‌فشار، موجب کاهش قیمت ارز، کاهش قیمت طلا و رونق اندکی بیشتر در بازار مسکن و غیره باشد.

 

ایرانی‌هایی که تندتر از این فکر می‌کنند، هم انتظار دارند که آمدن بایدن ــ که به‌مثابه یک «نه»ی راهبردی به «سیاست‌های رادیکال لیبرال دموکراسی» تلقی می‌شود ــ آمریکا را ضعیف کند، ارزش دلار را در برابر طلا و سایر ارزها پایین بکشد، چین را قوی کند، و در ابعاد ملیِ ما نیز به احیای برجام، ثبات نسبی بازارها در این چندماهِ مانده به انتخابات ایران، و تغییر آرایش سیاسی و حتی بازسازی سیاسی طیف غیرایدئولوژیک و غربگرای ایران، و تغییر راهبردی دیگر در هشت‌سالۀ بعدی ایران منجر شود.

 

همۀ این تحلیل‌ها، در یک پارادایم نادرست فکری شکل گرفته است، و سه اشکال اساسی دارد:

اولاً تاریخ کشورهایی که تفکر راهبردی لیبرالیسم را نمایندگی می‌کنند (مثل اروپای غربی و آمریکا) به‌روشنی نشان می‌دهد این کشورها ماهیتاً ــ به این دلیلِ ساده که باید "لاقیدیِ حداکثری: لیبرالیسم" را نمایندگی کنند ــ کشورهایی غیرپایبند، بدعهد، پیمان‌شکن و غیرقابل اعتماد هستند. این گزاره، نه در کنش با ایران، که در مراودات فی‌مابین خود این کشورها، و حتی در داخل این کشورها هم یک اصل اساسی است، چه اینکه مگر می‌شود بر مبنای تفکر فلسفیِ دویست‌ساله، دولت‌سازی و نهادسازی و جامعه‌سازی کنی و فرهنگی و تمدنی بیافرینی که با اصل اساسیِ فکریِ این تمدن نخواند؟!

 

حتی در قوانین و نهادهای بین‌المللی هم حاکم بودن قانون جنگل (یعنی غلبه، نه با قانون و عهد، که با زور است) امری کاملاً بدیهی است. این خوی وحشی‌گری و ددمنشی، به‌خصوص دربارۀ آمریکا، به‌عنوان غایت و بهشتِ برینِ لیبرال‌دموکراسی، مصداق کامل و اتمّ دارد؛ و نه حتی در روابط آمریکا با سایر کشورها، بلکه در درون جامعۀ ازهم‌گسیختۀ آمریکا هم غوغا می‌کند.

 

در ایران هم هرکه به این رژیم اعتماد کرد، عمرش را باخت، از مصدق که به‌جای استظهار به توان داخلی، با خوش‌خیالی به آمریکا اعتماد کرد و دقیقاً از همان‌جا هم خورد؛ تا محمدرضا که دربه‌در شد، و دست‌آخر هم خود و همراهانش با حقارت و وضعیت رقّت‌بار و با بوی تعفّن به آمریکایی رسیدند که از متّحد راهبردی‌اش در منطقه کوچکترین حمایتی نکرد؛ و تا معاملۀ بی‌نتیجۀ نقد به نسیه‌ای که بهزاد نبوی در ابتدای انقلاب بر سر گروگان‌های آمریکایی انجام داد؛ و تا برجام بی‌فرجام. به‌گواهی تاریخ، هرکه به این سازوارۀ (پلت‌فرمِ) سیاسیِ لاقید اعتماد کند، و علاج و چارۀ مشکلاتش را از او بجوید، خردمند نیست و مغبون خواهد شد.

 


ثانیاً، ایران یک کشور کوچک (مثل مالدیو) نیست و در بسیاری از حوزه‌ها عمق استراتژیک بلند و قابل اعتنا دارد. به‌اذعان خود نهادهای غربی، سرزمین ایران، یک "گیفتدلند" و بهشت ظرفیت‌های فعال‌نشده است. چندی پیشتر یک مؤسسۀ بین‌المللی (مک‌کنزی:{اینجا را ببینید}) ارزش این ظرفیت‌ها را «هزار میلیارد دلار» تخمین زده بود، یعنی چیزی حدود 20 سال فروش نفت بدون تحریم!

 

امنیت بی‌نظیر، تنوع اقلیم عالی، سابقه 11هزار سال کشاورزی و دامداری، ظرفیت‌های کم‌نظیر انسانی جوان و متخصص، اتحاد و مقاومت ملی کم‌نظیر یا بی‌نظیر که سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ را دچار فرسایش کرده، همسایگان متعدد، نفت و گاز و مواد معدنی که تقریباً در دنیا بی‌نظیر است، اتصال به دریاهای آزاد، موقعیت ژئوپولیتیک کم‌نظیر، تمدن و فرهنگ عریق و کم‌نظیر، ظرفیت گردشگری عالی، ظرفیت‌های هژمونیک نسبت به بسیاری از کشورهای جهان اسلام، امکان برقراری اتحاد تاکتیکی و حتی (با قیودی) راهبردی با شرق، زیرساخت‌های عالی اما معطل‌مانده در حوزه بازارهای مالی و از این قبیل، تنها بخشی از ظرفیت‌های بالقوۀ این سرزمین است.

 

با این وصف، گرچه خردمندانه است که در نگاه خارجی، ددمنشی آمریکا و هر کشور دیگری مدیریت شود، اما نکتۀ اساسی اینجاست؛ با وجود این ظرفیت‌های عالی، اساساً چه لزومی دارد که پایۀ رونق اقتصادی کشور به خارج از مرزها گره زده شود؟ و اصولاً بدون قوی شدن با نگاه به داخل، به‌فرض برقراری ارتباط، موضع ما موضع کنش‌گری و مآلاً بهره‌مندی و برد خواهد بود یا انفعال و باخت؟ و متمتّع از غرب خواهیم بود یا به‌بیان ترامپ گاو شیرده؟ و آیا اگر به‌عکس، دست بر زانوی خودمان داشته باشیم و با اتکای به خودمان قوی شویم، همین غربی‌ها برای سرمایه‌گذاری صف نخواهند کشید؟

 

این هم نکتهٔ دوم.

ثالثاً، و مهمتر از همه آنکه، با نگاه فنی، و به‌اذعان واضعان تحریم، هر تحریم و فشاری تاریخ مصرفی دارد و در درازمدت، بر اثر مقاومت تحریم‌شونده، مستهلک و بی‌اثر خواهد شد، پس مهمترین عنصر و مؤلفۀ پیروزی ملت ایران در برابر تحریم‌ها، ایستادگی راهبردی مردم است. اما آمریکا، خصوصاً در چهار سال اخیر هرآنچه از خباثت در چنته داشت رو کرد، آن‌چنان که مردم و مسئولان ایران ــ حتی ساده‌انگارترین افراد ــ می‌دانستند هرگونه تفاهمی با آمریکا نتیجه‌ای جز شکست و خسران و ندامت و حسرت در پی ندارد. دشمنی عیان ترامپ به وفاق و عزم ملی ایرانیان برای مقابله با او بدل شد که موجبات مقاومت ملیِ مؤثر در برابر فشارهای حداکثری آمریکا را فراهم کرده است. اما ترامپ رفت. روی کار آمدن بایدن شاید موجب شود که این اتحاد و عزم ملی که در برابر ترامپ وجود داشت، سست شود، و برخی با خوش‌خیالی باز بر سرنای اتکای به خارج بدمند، و باز ظرفیت‌های کشور معطل تفاهم با دشمن غدّاری شود که برای ضربه زدن به ما از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است. شکسته شدن این اتّحاد ملی، ضربات جبران‌ناپذیری به کشور ما وارد خواهد کرد، گو اینکه باید دقت کنیم که طی 40 سال گذشته، بخش اعظم تحریم و فشار بر ایران، از سوی همین دموکرات‌های ظاهراً ملایم، به مردم ما تحمیل شده است.

 

با انتخاب بایدن، ممکن است در کوتاه‌مدت گشایش‌های اندکی ــ بیشتر ناشی از «انتظار گشایش»! ــ حاصل شود که خوب است و باید از این فرصت استفاده کرد، اما باید توجه کرد که معطل ماندن کشور، در درازمدت تبعات جبران‌ناپذیری را به ما تحمیل می‌کند (چیزی شبیه هفت‌سال گذشته). انتخاب بایدن، گرچه در کوتاه‌مدت، تغییراتی را رقم خواهد زد اما نباید با خوش‌خیالی دشمنی ذاتی آمریکا با کشورمان را به ورطۀ فراموشی بسپاریم.

 

باید دقت کرد که در نهایت صبر راهبردی همین مردم، و اتکای به ظرفیت‌های بی‌شمار داخل، و خصوصاً راه‌اندازی تولید ملی که ستون فقرات و عمود خیمه و مقوّم اقتصاد کشور است، پیروزی قطعی در برابر دشمن غدّار و جرّار را در پی خواهد داشت. شرایط فعلی فرصتی است که اگر به‌درستی مورد بهره‌برداری قرار گیرد، نقطۀ عطفی تاریخی برای شکوفایی اقتصادی ایران خواهد بود./ تسنیم

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار