به گزارش راهبرد معاصر شبکه خبری «سیبیاس» در مستندی درباره حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی «عینالاسد» بعد از شهادت سردار «قاسم سلیمانی»، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه به مصاحبه با شماری از نظامیان آمریکایی در این پایگاه پرداخته و برای نخستین بار تصاویری را که توسط پهپادهای آمریکایی ضبط شدهاند پخش کرده است.
«دیوید مارتین»، مجری این مستند میگوید که این تنشها بعد از اقدام ارتش آمریکا در حمله پهپادی به «قدرتمندترین ژنرال ایران» صورت گرفت و با حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی «عینالاسد» پایان یافت. او میگوید: «این عظیمترین حمله موشکهای بالیستیک بود که تا به حال علیه آمریکاییها انجام شده است.»
فیلم با صحبتهای اشکآلود یک سرگرد آمریکایی به نام «آلن جانسون» که در شب حمله ایران ضبط شده آغاز میشود. او در این فیلم که ظاهراً خطاب به پسرش ضبط شده میگوید: «سلام، اگر این فیلم را میبینی و دیشب اتفاقات بدی برای پدرت افتاده، ازت میخوام که قوی باشی، به خاطر مادرت و همیشه این را بدان که دوستت دارم. خداحافظ عزیزم.»
مارتین میگوید که چند ساعت بعد از ضبط این پیام توسط سرگرد آمریکایی خطاب به پسرش، بارش موشکهای بالیستیک ایران به سمت پایگاه هوایی عینالاسد که میزبان 2000 نظامی آمریکایی بود آغاز شد. او میگوید: «طبق آنچه یک پهپاد آمریکایی ضبط کرده آمریکاییهایی که در تیررس گیر افتاده بودند نتوانستند کاری غیر از گریز و پناه گرفتن انجام دهند.»
به گفته او هر موشک، حامل یک سر جنگی به وزن بیش از 1000 پوند بود.
«آلن جانسون»، سرگردی که فیلم ضبطشده او در شب حمله در ابتدای فیلم پخش میشود در ادامه در مصاحبه با سیبیاس میگوید: «میزان انرژی آزادشده از این موشکها را با کلمه حتی نمیتوان توصیف کرد.» گوینده میگوید جانسون در شب حمله در پناهگاهی که برای محافظت از نظامیان در برابر موشکهایی با سر جنگی بسیار سبکتر- 60 پوند- طراحی شده بود پنهان شد.
سرگرد جانسون حمله موشکی آن شب در ساعت 1:20 بامداد 18 دیماه سال 1398 را اینطور توصیف میکند: «راه نفس کشیدنم تنگ شد و بعد متعفنترین مادهای که طعم آمونیاک و گرد خاک میداد وارد پناهگاه میشد و روی دندانها را میپوشاند.»
بعد از موج انفجار و خرابهها، شعلههای آتش زبانه میکشید
«آلن جانسون»: آتش بالای سرمان در پناهگاه شعله میکشید، حدود 70 فوت (21 متر) بالای سرمان بود. و پناهگاه نمیتوانست از ما در برابر آن محافظت کند. گفتم که الان آتش میگیریم. شروع کردیم به حرکت به سمت پایین، جایی که 135 متر با آنجا فاصله داشت. یک سوم راه را رفته بودیم که صدا آمد "موشک دارد میآید. پناه بگیرید، پناه بگیرید. هنوز به اندازه یک زمین فوتبال راه مانده بود که باید میدویدم و نمیدانستم که موشک بعد، کی اصابت میکرد.»
جانسون میگوید او تنها فردی نبوده که برای رسیدن به پناهگاه بعدی فرار میکرد. او گفت: «6 نفر بودیم که میدویدیم تا به پناهگاه برسیم. وقتی رسیدیم آنجا متوجه شدیم نزدیک به 40 نفر میخواهند خودشان را داخل آن پناهگاهی که ظرفیتش فقط 10 نفر بود جا کنند. فردی که جلوی من ایستاده بود را هل دادم و میگفتم "برو داخل پناهگاه" و بعد هر کسی دیگری را هل داد تا داخل پناهگاه شدیم.»
جانسون میگوید موقعی که از بین پناهگاهها میدویده فقط شانس همراهش بوده که جانش را از دست نداده است. او میگوید: «شانس بود. تنها نتیجهای که به آن رسیدم این بود که دست خدا از ما محافظت کرد، چون در واقع، قاعدتاً کسی از این مهلکه جان سالم به در نمیبرد.»
«فرانک مککنزی»، فرمانده نیروهای تروریستی آمریکا در منطقه غرب آسیا هم در این مستند درباره آنچه در آن شب رخ داده اظهارنظر کرده است. او میگوید: «اتفاقاتی میافتاد که اگر اقدامات صحیح انجام نمیدادیم میتوانست ما را وارد جنگ کند.»
مککنزی آن شب رویدادها را از دفترش در شهر «تامپا» در ایالت «فلوریدا» تحت نظر داشت. او از آنجا میتوانست مستقیماً با تنها دو فردی که از نظر سلسله مراتب فرماندهی مافوق او بودند تماس گرفته و با آنها گفتوگو کند.
فرمانده نیروهای تروریستی آمریکا به سیبیاس میگوید: «آنها اول وزیر دفاع را پای خط آوردند و اندکی بعد، رئیسجمهور هم به گفتوگویمان پیوست. به گزارشها درباره موشکباران ایران گوش فرا دادیم.» او سپس در پاسخ به سئوال مجری مبنی بر اینکه آیا تا به حال موقعیت مشابهی را تجربه کرده میگوید: «هیچ وقت موقعیت اینچنینی که موشکهای واقعی به سمت نیروهایمان شلیک شوند و احساس کنم با خطرات زیادی مواجهیم را تجربه نکرده بودم.»
شبکه سیبیاس میگوید مککنزی اطمینان داشته که ایران بابت شهادت سردار سلیمانی انتقام خواهد گرفت، اما او نمیدانسته که عملیات انتقام چگونه انجام خواهد شد. این رسانه مدعی شده ایران هم تا مدتی از اینکه چگونه باید انتقام بگیرد مطلع نبوده است.
مککنزی: «به نظرم، آنها برای مدتی سازمانبندیشان به هم ریخت، چون فرماندهی را از دست دادند که واقعاً حرف برای گفتن داشت و همه فعالیتهای ایران را طراحی میکرد و به آنها میگفت که باید چه کاری انجام دهند.»
دیوید مارتین: پس، سکوت بدشگونی در پیش گرفته بودند.
مککنزی: سکوت بسیار بدشگونی بود.
دیوید مارتین: اولین نشانه از اینکه ایران ممکن است به فکر حمله موشکی باشد چه بود؟
مککنزی: شروع به جابجا کردن موشکهایشان کردند.
سیبیاس میگوید تنها چند ساعت قبل از حمله بود که سرگرد «آلن جانسون» خبردار شد که قدرتمندترین موشکهای ایران قرار است عینالاسد را هدف بگیرند.
آلن جانسون: افسر اطلاعاتیام من را کنار کشید و گفت "قربان، خبرهای خوبی ندارم." گفتم "چه خبر است؟" او گفت "اطلاعات ما نشان میدهد ایران به 27 موشک بالستیک با برد متوسط سوخترسانی کرده. قصدشان این است که این پایگاه را با خاک یکسان کنند و ممکن است زنده نمانیم.»
تیم گارلند: با تهدید کاملاً متفاوتی مواجه بودیم.
تیم گارلند فرماندهی یک گردان ارتش در عینالاسد را به عهده داشت، پایگاهی که در 120 مایلی غرب بغداد واقع شده و شمار زیادی بالگرد، پهپاد و هواپیماهای دیگر در آن جای گرفتهاند.
دیوید مارتین: این پایگاه هیچ پدافندی برای مقابله با موشکهای بالستیک داشت؟
تیم گارلند: نه قربان. این اتفاق یک تهدید بیسابقه بود. فکر نمیکنم هیچ وقت درباره آن فکر شده بود بنابراین ظرفیت جلوگیری از حمله موشکی، در آنجا وجود نداشت.
دیوید مارتین: برنامهای برای اینکه باید چکار کنید داشتید؟
تیم گارلند: به یک برنامه رسیدیم.
«استاچی کولمن»: تنها دفاع در برابر حمله با موشکهای بالستیک دور شدن از مسیر خطر است.»
سیبیاس مدعی شده «استاچی کولمن» که سرهنگ دوم نیروی هوایی آمریکا است به همراه بقیه نفرات حاضر در پایگاه عینالاسد موفق شدند 50 هواپیما و 1000 نیروی نظامی را قبل از اصابت موشکها از محل تخلیه کنند. اما هنوز لازم بود که نفراتی در پایگاه حضور داشته باشند.
استاچی کولمن: هنوز لازم بود مأموریتمان را انجام دهیم. بنابراین اولین تصمیم این بود که تیممان را بر حسب تواناییهای نظامی تقسیمبندی کنیم.
دیوید مارتین: فکر میکردید برای کسانی که به انها میگفتید در پایگاه بمانند چه اتفاقی میافتد؟
استاچی کولمن: صادقانه بخواهم بگویم فکر نمیکردم کسی جان سالم به در ببرد.
تیم گارلند میگوید متوجه شده تعداد پناهگاهها برای جا دادن همه نفرات کافی نیستند. بنابراین، او مجبور شده بیشتر سربازانش را به بیابانها و با فاصله کافی از پایگاه عینالاسد بفرستد.
سیبیاس میگوید یکی از وظایف مککنزی تنظیم زمان تخلیه پایگاه بوده. فرمانده آمریکایی میگوید: «اگر تخلیه خیلی زود انجام شود خطرش این است که دشمن ممکن است متوجه کاری که انجام دادهاید بشود و برنامههایش را عوض کند.»
رسانه آمریکایی مدعی شده ایرانیها از طریق خریداری عکسهایی که توسط ماهوارههای غیرنظامی عکسبرداری شده بود عینالاسد را تحت نظر داشتند. مککنزی تا زمانی که ایرانیها آخرین عکس را دانلود کردند صبر کرد.
دیوید مارتین: آخرین باری که ایرانیها از طریق این عکسها به عینالاسد نگاه کردند چه چیزهایی دیدند؟
فرانکمککنزی: آنها دیدند که هواپیماها در پایگاه هستند و نیروها مشغول کار کردن هستند. فکر میکنم آنها [ایرانیها] میخواستند چند هواپیمای آمریکا را نابود کرده و تعدادی از نظامیان ما را بکشند.
ساعت 1:34 دقیقه بامداد بود که اولین موشک در پایگاه عینالاسد فرود آمد.
دیوید مارتین از مککنزی میپرسد از این حمله موشکی چه چیزی یاد گرفتید. مککنزی میگوید: «اینکه موشکهایشان دقیق هستند.»
دیوید مارتین: غافلگیر شدید؟
مککنزی: میدانستیم که این طور است ولی دیدن فرق میکند. انها این موشکها را در برد قابل توجهی شلیک کردند و دقیقاً جاهایی را که میخواستند زدند.
این فرمانده آمریکایی گفته در صورتی که پایگاه مورد نظر تخلیه نمیشد بین 100 تا 150 نیروی آمریکایی کشته شده و 20 تا 30 هواپیما نابود میشدند.
سیبیاس مدعی شده که در این حمله موشکی فردی کشته یا زخمی نشده است. استاچی کولمن میگوید: «من هنوز نمیتوانم به چیزی غیر از این فکر کنم که خدا با ما بود که هیچ کسی به صورت جدی زخمی نشد و کشته ندادیم.»
دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا بعد از این حمله موشکی توییت کرد: «همه چیز رو به راه است». سیبیاس میگوید این ارزیابی، شتابزده و زودهنگام بود.
آلن میگوید که همه سردرد داشتند. برخی از نظامیانی که سیبیاس با انها مصاحبه کرده میگویند که برای چند هفته به علائم ضربه مغزی دچار شدهاند. کیمو کلتز، یکی از نظامیان آمریکایی میگوید: «انگار یک نفر مرتب با پتک به سرم میکوبید.»
آلن جانسون میگوید: «در نهایت چند ساعت بعد ما فهمیدیم که تلفات انبوهی داشتهایم و نفراتمان به علایم ضربه مغزی دچار شدهاند.» پزشکان ارتش آمریکا گفتهاند بیش از 100 نفر به صدمه مغزی دچار شدهاند. آلن جانسون و 28 سرباز دیگر بابت این مسئله مدال گرفتند.
آلن جانسون هنوز با تبعات این حمله درگیر است. او در پاسخ به دیوید مارتین که پرسیده آیا هنوز هم عوارضی از این حمله در او وجود دارد گفت: «هر روز سردرد دارم. وزوز گوش داریم یا داخل گوشم صدای زنگ میشنوم. اختلال استرس پساز سانحه (PTSD) گرفتهام. مشکلی ندارم که اعتراف کنم که هنوز هم کابوس میبینم.»
سیبیاس میگوید با وجود این، کابوس جنگ با ایران اتفاق نیفتاد.
تسنیم