جمهوری اسلامی و مناسبات سیاسی-امنیتی حاکم بر غرب آسیا-راهبرد معاصر
نماینده مجلس: حتی فقیرترین کشور‌های آفریقایی هم این حد از کاهش ارزش پول را ندارند وزرای کار و دادگستری وارد شیراز شدند عملیات مشترک مرزبانان ایران و عراق در مقابله با سلاح‌های غیرمجاز پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت حاج سید علاءالدین میر محمد صادقی رئیس‌جمهور عازم قاهره شد رئیس‌جمهور فردا به مصر می‌رود تاجگردون: ۱۱ میلیارد دلار برای کالا‌های اساسی تخصیص یافت  بودجه ۱۴۰۴ به شورای نگهبان ارسال شد استاندار تهران: تعطیلی‌ها روزانه اعلام می‌شوند ربیعی: رئیس‌جمهور قانون حجاب و عفاف را در دستورکار شورای امنیت ملی قرار داد وکیل پرونده «کنسرت فرضی»: بازداشت پرستو احمدی در مازندران سخنگوی دولت: افزایش دو یا سه برابری بودجه نیرو‌های مسلح صحّت ندارد امام جمعه موقت تهران: هدف رژیم صهیونیستی از نیل تا فرات است / جامعه جهانی برای توقف این رژیم به پا خیزد  واکنش صمصامی به گران سازی نرخ ارز؛ وزیر اقتصاد استیضاح شود + عکس اطلاعیه سپاه: شبکه ضد امنیت ملی در قزوین متلاشی شد
راهبرد معاصر بررسی می کند؛

جمهوری اسلامی و مناسبات سیاسی-امنیتی حاکم بر غرب آسیا

جمهوری اسلامی به عنوان قدرتی منطقه‌ای از مناسبات سیاسی-امنیتی حاکم بر منطقه و پیامدهای آن مصون نمانده و مساعی خویش را در طول حیاتش در راستای تامین مصالح ملی و اسلامی مندرج در قانون اساسی و برگرفته از آمال انقلاب اسلامی قرار داده است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۱ - ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ - 2021 March 30
کد خبر: ۸۱۹۳۲

جمهوری اسلامی و مناسبات سیاسی-امنیتی حاکم بر غرب آسیا

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ مفهوم منافع ملی و تعریف آن از رایج‌ترین مفاهیم حاکم بر ادبیات بین‌المللی کشورهاست. با این وجود همچنان تعریف مشخص و واضحی از ان ارائه نشده، همین مسئله موجب گردیده تا بعضا تعاریفی متفاوت و گاه متعارض از منافع ملی از سوی نظریه‌پردازان و کنشگران عرصه بین‌المللی ارائه شود. به طور کلی، منافع ملی به اهداف یک دولت در عرصه بین‌المللی اطلاق می‌شود، اهدافی که برنامه‌ها و سیاست‌های سیستم در راستای تحقق آن بنیان گذارده شده است. جمهوری اسلامی ایران نیز از این مقوله مستثنی نبوده و از بدو پیروزی انقلاب تا به امروز در راستای تحقق اهداف مندرج در قانون اساسی و شعائر انقلاب کوشیده تا مصالح ملی‌اش را به نحو احسن در جامعه ‌بین‌المللی تامین نماید.

 

مفهوم منافع ملی ایران در خلال چهار دهه اخیر با مفهوم مصالح اسلامی گره خورده و نظام حاکم بر ایران بسان ام‌القرای جهان اسلام، علاوه بر کوشش جهت تحقق مصالح ملی ایرانیان، خود را حامی بالقوه‌ی مسلمانان و مستضعفان جهان قلمداد نموده و سیاست خارجی خویش را در این مسیر تعریف نموده است. به واقع، نظام جمهوری اسلامی از بدو تاسیسش در 1979 تا به امروز، ارتباطی تنگاتنگ و ارگانیک با مصالح اُمت و مسلمین داشته است. از همین رو جهت تعریف تحقق اهداف از پیش تعیین شده جمهوری اسلامی، می­بایستی علاوه بر اصول ملی، اصول اُمت محوری را نیز مدنظر قرار داد.

 

ژئوپلتیک منحصربفرد ایران و قرار گرفتن کشورمان در منطقه حیاتی غرب آسیا، خصیصه‌های مثبت و منفی ناخواسته‌ای را برای ایران رقم زده است. حضور پررنگ قدرت‌های بین‌المللی در این منطقه، جنگ و جدال‌های ناشی از فقدان دموکراسی در منطقه، پیشینه تاریخی-تمدنی عظیم غرب آسیا، ذخائر بیشمارِ انرژی منطقه و قرار گیری مناطق فوق استراتژیک در این منطقه، نظیر تنگه‌ها و آبراه‌هایی همچون هرمز، داردانل، بُسفر و باب‌المندب از جمله  این خصائص است. رشد و نمو جریان‌های سلفی در خلال سه دهه اخیر، ایستادگی دیکتاتورهای خودکامه منطقه در برابر جریان‌های دموکراسی‌خواه و تشدید مداخلات قدرت‌های بین‌المللی، خاورمیانه را آبستن بحران‌های متعدد نموده، تا بدان جا که این منطقه، مکررا شاهد جنگ و نزاع خونین ناشی از فرقه‌گرایی، ناسیونالیسم، بنیادگرایی و سیاست‌های ماجراجویانه‌ی رهبران منطقه بوده است.

 

روند حاکم بر تحولات سیاسی-امنیتی منطقه غرب آسیا در خلال سه سال اخیر با فراز و فرودهای متعددی همراه بوده است. بر خلاف آنچه در حدفاصل سال­های 2016 تا 2018 صورت پذیرفت، از انتهای 2018 تا به امروز، برآیند روند حاکم بر تحولات امنیتی منطقه، گواهی از عدم تامین منافع جمهوری اسلامی می‌دهد. به گونه‌ای که کفه ترازو در برابر رخدادهای صورت پذیرفته در منطقه، به ضرر منافع ملی جمهوری اسلامی سنگینی می­نماید. در این نوشتار برآنیم تا به شکلی گذرا به بررسی تحولات سیاسی-امنیتی حاکم بر منطقه و انطابق و عدم انطباق آن با مصالح کشورمان بپردازیم.

 

پیشامدهای نامتجانس با مصالح تهران

خشونت، جنگ، فقر، ویرانی، استبداد و مداخله بیگانه به امری متداول و روزآمد در غرب آسیا تبدیل شده و کنشگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خواسته یا ناخواسته مکررا به بازتولید مباحث یاد شده پرداخته و مقوله امنیت و ثبات را به خواسته‌ای دست نیافتی برای برخی دولت‌ها و ملت‌های منطقه تبدیل نموده است. جمهوری اسلامی نیز از این رهگذر بی نصیب نمانده و در مقطعی نظیر سه‌سال سپری شده، امواج ساطع شده بر منطقه، بر خلاف خواست تهران پیش رفته است.

 

سازش میان امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان را می‌توان بزرگترین چالش بین‌المللی تهران در خلال سه سال اخیر در منطقه قلمداد نمود. مقابله با اسرائیل و حمایت از مقاومت فلسطین را می‌توان خط قرمز و کلیدی جمهوری اسلامی از بدو استقرارش تا به امروز قلمداد نمود. تداوم پروسه سازش توامان با فشار حداکثری ترامپ علیه تهران و نگرانی از مشروعیت بخشی به رژیم صهیونیستی از سوی دیگر دول عربی نظیر سعودی، عمان و قطر، با نگرانی فزاینده ایران همراه شده و موازنه قوا در منطقه را دستخوش تغییر قرار داده است. برقراری مناسبات مستحکم میان دول عربی با رژیم صهیونیستی، ضمن ترمیم جایگاه این رژیم در منطقه، موجب حضور نظامیان صهیونیست در مرزهای جنوبی ایران خواهد شد. طرح حضور جاسوسان موساد در امارات متحده عربی و تقویت مناسبات نظامی طرفین، موجب تزلزل ثبات و امنیت در مرزهای جنوبی ایران خواهد شد.

 

نکته حائز اهمیت دیگر اما به دگردیسی ائتلاف‌های حاکم بر منطقه باز می‌گردد. از زمان قدرت‌گیری بن‌سلمان در سعودی، و بلندپروازی‌های بن‌زاید در امارات، توام با تداوم فشار فزاینده دولت نو محافظه‌کار ترامپ علیه تهران، شاهد شکل‌گری ائتلافی جدید علیه ایران هستیم. ائتلافی که رژیم اسرائیل و دول مرتجع عربی را در یک سو و ایران و نیروهای مقاومت را در سوی دیگر قرار داده است. دسته‌بندی صورت پذیرفته را می‌توان شفاف‌ترین وضع منطقه در خلال چند دهه اخیر قلمداد نمود. اظهارات بنی گانتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر این‌که توافق‌های عادی‌سازی روابط کشورش با دولت‌های عربی «جبهه مبارزه علیه ایران را تقویت می‌کند»، زیرا ایران «دشمن مشترک و اصلی» است و همچنین موضع انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجه امارات، که اعلام کرد بود: «اقدامات تهاجمی ایران در منطقه موجب تغییر نگاه و رویکرد کشورهای عرب به اسرائیل شد». بوضوح بیانگر صحت این مدعاست.

 

به حاشیه رفتن مسئله فلسطین را می‌توان بزرگترین خسران ائتلاف یاد شده قلمداد نمود. قابله با تضییع حقوق فلسطینی‌ها را می‌توان پررنگ‌ترین سیاست منطقه‌ای ایران قلمداد نمود. دست راستی‌های حاکم بر سرزمین‌های اشغالی کوشیده‌اند تا از فضای ناشی از استقرار ترامپ بر کاخ سفید و چراغ سبز دولت‌های عربی در برقراری مناسبات با این رژیم بهره برده و پا را فراتر نهاده و مبادرت به آغاز یک رشته حملات علیه نیروهای مقاومت در سوریه نمایند. سلسله حملاتی که در طول چهار ماه اخیر بر شدت، حدت و تعداد آنها به نحو چشمگیری افزوده شده و بعضا دامنه آن علاوه بر سوریه، دامان عراق را نیز گرفته است. طرح ادعای نقش اسرائیل در خرابکاری اخیر نطنز، مشارکت در ترور شهید محسن فخری‌زاده، خرابکاری در تاسیسات نظامی خجیر و همچنین طرح ادعای ترور ابومحمد المصری (نفر دوم القاعده) عامل اصلی برنامه ریزی حمله به سفارتخانه‌های آمریکا در نایروبی و دارالسلام از دیگر رخدادهایی امنیتی منطقه است که به اسرائیل و عوامل موساد نسبت داده شده است.

 

تضعیف جایگاه نیروهای مقاومت در عراق و لبنان و طرح اتهاماتی از قبیل دست داشتن حشدالشعبی و حزب الله در سرکوب معترضین و انتفاع آنان از بقای دولت­های فاسد در بغداد و بیروت، به تخریب وجهه آنان در این دو کشور منتهی شده است. قدرت گیری مصطفی الکاظمی در عراق و تشدید فشارها بر حشد از سوی اغلب جناح­های عراقی و تاکید آنان بر ضرورت خلع سلاح مجاهدین عراقی از یک سو و متهم نمودن حزب الله به وابستگی به دولت خارجی (ایران) و عامل اصلی ناکارآمدی حاکم بر لبنان و اصرار بر ضرورت خلع سلاح این حزب منطبق بر قطعنامه شورای امنیت و همچنین طرح اتهاماتی از قبیل نقش حزب الله در وقوع انفجار بیروت و ترور لقمان سلیم از دیگر تحولات سیاسی-امنیتی سه سال اخیر بود که بر خلاف مصالح منطقه‌ای ایران پیش رفته است.

 

شیوع کرونا در منطقه و تشدید بحران اقتصادی در اغلب کشورهای منطقه (بویژه کشورهای وابسته به نفت نظیر عراق) به وقوع یک رشته اعتراضات خیابانی منتهی شد. اعتراضات یاد شده با استقبال فزاینده سعودی و آمریکا همراه شده و آنان را بر آن داشت تا با دفاع از اپوزیسیون دولت‌های مستقر، زمینه تضعیف متحدین ایران در منطقه را فراهم آورد. وضع تحریم‌های کمرشکن علیه ایران، جهت قطع حمایت‌های مالی تهران از متحدینش و اِعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه سوریه (قانون قیصر) به عنوان آخرین حربه در راستای به زانو در آوردن حکومت بشار اسد، در همین مقطع صورت گرفت، سلسله حوادثی که به تضعیف مقطعی متحدین ایران بویژه در لبنان و عراق منتهی شده است.

 

بخش عمده ریشه‌ی تشدید فشارها علیه مقاومت در منطقه به اقدام خطرناک ایالات متحده امریکا در ترور سپهبد قاسم سلیمانی باز می‌گردد. از حمله تروریستی پهپادهای آمریکایی به کاروان حامل شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در ژانویه ۲۰۲۰ و در حوالی فرودگاه بغداد به عنوان تلخ‌ترین واقعه تحمیل شده به محور مقاومت در خلال مقطع مورد بررسی نام برده می‌شود. سردار سلیمانی از ۱۹۹۷ و قریب به ۲۳ سال سکان اصلی سپاه قدس و رهبری میدانی محور مقاومت را عهده دار بود، نقش بی بدیل وی در یکپارچگی نیروهای مقاومت در منطقه و قدرت بلامنازعش در نبرد با تکفیری‌ها مورد تایید دوست و دشمن بوده تا بدان جا که ژنرال پترائوس اولین فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق، او را فرمانده کلیدی ایران در منطقه قلمداد نموده است. ارتباط وسیع شخصی و سازماندهی شده سردار سلیمانی با افراد و سازمان‌های منطقه‌ای از لبنان، سوریه، عراق، یمن، اقلیم کُردستان، باریکه‌ی غزه، یمن تا افغانستان و پاکستان، جایگاه ویژه‌ای را بدو بخشیده که فقدانش این روزها به کرات به چشم آمده است.

 

از تشدید منازعات فرقه ­ای و تجزیه طلبانه در منطقه و حضور برخی گروه­ های سلفی در نزدیکی مرزهای ایران بعنوان یکی دیگر عوامل تضعیف منافع کشور در این روند نام برده می ­شود. نمود بارز این مسئله به حضور جهادی­ های سوریه در جنگ قره­ باغ باز می­گردد، رخدادی که ضمن بسط نفوذ ترکیه در منطقه قفقاز، زمینه حضور این تروریست­ ها را در پشت مرزهای ایران فراهم آورد. تداوم روند تحرکات تجزیه ­طلبانه در شمال سوریه و جنوب یمن از دیگر رخدادهایی است که با سیاست کلان منطقه­ ای ایران مطابقت ندارد. بر طبق مانیفست جمهوری اسلامی، هرگونه تغییر و تحول در مرزهای بین­ المللی آغازگر روندی نامبارک و دومینووار در کل منطقه خواهد بود.

 

رخدادهای منطبق با مصالح ایران

روند یاد شده اما با موفقیت ­ها و دستاوردهایی نیز برای جمهوری اسلامی همراه بوده است. عرض اندام نظامی و قدرت نمایی ایران در منطقه را می­ توان در پاسخ موشکی به پایگاه آمریکایی عین ­الاسد بوضوح مشاهده کرد، رخدادی که به نوبه خود کم نظیر و قابل ستایش است. هدف­ گیری پهپاد آمریکایی در حریم هوایی ایران، توقیف کشتی انگلیسی در خلیج فارس و ایجاد نابسامانی در مسیر آبراه­ های بین ­المللی پس از وضع محدودیت در صادرات نفت ایران از دیگر موضوعاتی است که قدرت نظامی تهران را به رخ رقبای منطقه ­ای و فرامنطقه ­ای ­اش کشاند.

 

اوج اقتدار روند مذکور اما به حمله مقتدرانه انصارالله به تاسیسات نفتی آرامکو در بَقیق و خُریص باز می­گردد، رخدادی که بی­گمان نقطه ­ی عطفی در جنگ یمن و مناسبات منطقه­ ای محسوب شده است. دقت و شدت حمله‌ی یاد شده، علی رغم بهره‌گیری حکومت سعودی از پدافند بسیار دقیق پاتریوت، با بُهت جامعه بین‌المللی و ناظرین منطقه‌ای همراه شد. توقف آنی بیش از نیمی از صادرات نفت سعودی توامان با بالا رفتن بیش از ده دلاری قیمت جهانی نفت، حکایت از تقویت جایگاه انصارالله در معادلات شبه جزیره عربستان داشت. تداوم حملات موشکی، راکتی و پهپادی به تاسیسات نفتی، فرودگاه­ ها و اماکن امنیتی سعودی، به مرور زمینه استیصال سعودی را فراهم آورده و موجب تحول موازنه قوا در این جنگ شده است.

 

نزدیکی فزاینده انصارالله به تهران و طرح آمادگی حکومت صنعا جهت حمله به مصالح اسرائیل، سعودی و آمریکا را می­ توان نشانی از تقویت موضع منطقه ­ای نظام تلقی نمود. منابع نزدیک به موساد اخیرا از آمادگی و برنامه‌ریزی انصارالله برای حمله به بندر استراتژیک ایلات با پهپادهای انفجاری اطلاع رسانی نموده‌اند. قدرت مانور انصارالله در محدوده دریای سرخ، شاخ آفریقا و تنگه حیاتی باب‌المندب به تقویت جایگاه محور مقاومت و ایجاد نوعی از بازدارندگی در منطقه منجر شده است.

 

از سرکوب کامل تروریست های داعش در عراق و سوریه، تثبیت موقعیت بشار اسد در سوریه، دور زدن تحریم ­های یکجانبه آمریکا علیه ایران و شکستن طرح فشار حداکثری کاخ سفید به عنوان دیگر مباحثی نام برده می ­شود که می­ توان آنها را در راستای تامین مصالح کلان تهران در روند سیاسی-امنیتی حاکم بر منطقه ارزیابی نمود. نیروهای مقاومت با برنامه‌ریزی هدفمند و ائتلاف‌های تاکتیکی با برخی گروه‌های محلی موفق شده‌اند تا در طول سال‌های اخیر، یکی پس از دیگری، گروه‌های سلفی و تکفیری مستقر در سوریه را از میان برداشته و قدرت خویش را بر اغلب مناطق شام تحمیل نمایند. نبرد برای اخراج تروریست‌ها از ادلب و تشدید فشارها بر یگان‌های مدافع خلق جهت واگذاری مرزها و شهرهای استراتژیک و نفت خیز نظیر الحسکه، دیرالزور و عین‌عیسی آخرین برنامه‌ایست که حکومت بشار اسد و متحدینش را در آستانه پیروزی مطلق قرار داده است.

 

شایان ذکر است که ایجاد ائتلاف مقطعی با ترکیه و قطر جهت حل منازعات منطقه ­ای و مقابله با سیاست­ های زیاده خواهانه سعودی و رژیم اسرائیل از دیگر دستاوردهایی بوده که به تامین مصالح کلان جمهوری اسلامی منجر شده است. تشدید اختلاف‌ها میان قطر با مصر، بحرین، امارات و سعودی، فرصت مناسبی را برای ترمیم روابط تهران با دوحه فراهم آورد. رقابت پیدا و پنهان سعودی با ترکیه بر سر نفوذ در مناطق سنی نشین نیز از دیگر رخدادهایی بوده که زمینه تحول نظم منطقه‌ای را فراهم آورده است. حمایت همزمان ترکیه و قطر از جبهه اخوان‌المسلمین و نگرانی فزاینده امارات و سعودی از قدرت‌گیری اخوان‌المسلمین در منطقه، بر میزان شکاف میان ترکیه و قطر از یک سو  با سعودی، امارات، مصر و بحرین از سوی دیگر افزوده است. همین مسئله موجب شده تا قطر و ترکیه جهت ایجاد بالانس در منطقه، بسوی تهران متمایل شوند، امری که با استقبال تهران نیز همراه شده است.

 

آینده نگری پیامدهای مناسبات سیاسی-امنیتی منطقه بر ایران

از زمان شکل‌گیری دولت-‌ملت‌های نوین در منطقه در سال‌های پس از اتمام جنگ اول بین‌الملل، خاورمیانه آبستن رویدادهای متعدد امنیتی-سیاسی بوده است. جمهوری اسلامی در این منطقه پر تلاطم در خلال بیش از چهار دهه حیاتش، کوشیده تا در راستای تامین مصالح حداکثری‌اش گام بر دارد. برآورد تحولات سیاسی-امنیتی منطقه گواه آن است که از زمان سقوط‌ رژیم‌های طالبان و حزب بعث حاکم بر افغانستان و عراق، زمینه برای بسط نفوذ فزاینده متحدین تهران در منطقه فراهم شده است. وقوع بهار عربی اگرچه در ابتدا با خُسران‌هایی برای ایران همراه شد، اما در ادامه و با تشکیل شبه نظامیان وفادار به تهران نظیر لشکر فاطمیون، تیپ زینبیون، لشکر ابوالفضل العباس(ع)، کتائب حزب الله، لواالقدس و... برای مقابله با تکفیری‌ها در شام و عراق، فضا را برای عرض اندام تهران در مناسبات سیاسی-امنیتی منطقه بیش از هر زمان فراهم نمود. غلبه انصارالله بر صنعا در یمن و اخراج دولت منصور هادی را می‌توان نقطه‌ی عطف این فرآیند قلمداد نمود، رخدادی که نفوذ تهران را از خاورمیانه و شرق مدیترانه به شاخ آفریقا، جنوب شبه جزیره عربستان و منطقه باب‌المندب سوق داد.

 

بر خلاف تحولات ذکر شده، از انتهای 2018 به این سو، فرآیند حاکم بر مناسبات سیاسی-امنیتی منطقه، آنچنان که باید به مذاق جمهوری اسلامی خوش نیامد. خروج آمریکا از برجام، تشدید فشارها بر علیه تهران و متحدینش در عراق، سوریه، لبنان و یمن، اسقاط حکومت‌های حسن دیاب و عادل عبدالمهدی در لبنان و عراق، ضربه هولناک وارده بر مقاومت ناشی از ترور شهیدان سلیمانی و المهندس، ضربات سهمگینی بر موقعیت محور مقاومت وارد آورد. امری که شیوع کرونا و پذیرش موجودیت اسرائیل از سوی برخی دول عربی، فضای حاکم بر منطقه را به کام تهران بیش از پیش تلخ نمود. با این حال و با توجه به استقرار دولت جدید در آمریکا و دگرگونی احتمالی صورت پذیرفته در سیاست خارجی واشنگتن و کاهش مناسبات میان کاخ سفید با دول ارتجاعی منطقه، قابل تصور است که از میزان فشارها بر علیه مقاومت در منطقه به نحو چشمگیری کاسته شود.

 

منطقه خاورمیانه در اثنا چند دهه اخیر، فراز و نشیب‌های متعددی را به خویش دیده، با این حال و برآیند تحولات نسبی حاکم بر آن، گواه بر تقویت موضع تهران در سطح منطقه در طی چهار دهه اخیر بوده، از همین رو، ناظرین منطقه‌ای با تحلیل وضع حاکم، از عبور موفقیت آمیز تهران از گردنه‌ی اخیر (با شکست ترامپ در انتخابات) در آینده ای نزدیک یاد می‌کنند، به همین واسطه، گمانه‌زنی‌ها حاکی از استحکام موقعیت جمهوری اسلامی در طول سالین پیش رو است، روندی که تحقق آن در گرو آغاز فصل جدیدی از مذاکره و دیپلماسی با قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای است، فرآیندی که طرفین در ازای دادوستدهای سیاسی، موقعیت خصم مقابل را برسمیت شناخته و بامآل به تثبیت موقعیت ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای منجر خواهد شد.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده