به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از عقب نشینی و خروج نیروهای نظامی ایالات متحده، تحولات داخلی افغانستان در طی سه تا پنج سال آینده به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد؟ در این تحلیل ما چهار سناریوی احتمالی از حفظ نظام سیاسی موجود تا یک جنگ داخلی طولانی مدت را شرح می دهیم.
مطابق این سناریو، ضمن تداوم شرایط سیاسی و اجتماعی موجود، تغییرات جزئی در قانون اساسی و حفظ آزادی های رسمی مدنی و حقوق بشر از جمله حقوق زنان و اقلیت ها ایجاد خواهد شد. انتخابات در این کشور مشابه سال های گذشته در قالب تقلب های گسترده ادامه خواهد یافت. بر اساس این سناریو، تنها به برخی از شبه نظامیان طالبان این فرصت داده می شود تا به عضویت نیروهای دفاع ملی و امنیتی افغانستان در آیند. و همچنین برخی از رهبران طالبان می توانند در چندین وزارت خانه افغانستان در سطح ملی قدرت داشته باشند. البته این سناریویی است که دولت افغانستان به دنبال تحقق آن بوده است. با این حال، این سناریو، قدرت نظامی طالبان، نقاط ضعف نیروی دفاع ملی و امنیتی و اختلافات عمیق میان نخبگان سیاسی افغانستان را که طالبان با نهایت هوشیاری به دنبال تعمیق آن می باشد، نادیده گرفته است. در نهایت احتمال تحقق این سناریو بسیار ضعیف است.
سناریوی دوم، توافق نسبتا سریع بین طالبان و برخی از کارگزاران قدرت در افغانستان می باشد که از دولت کنونی جدا شده اند. طالبان و کارگزاران قدرت به جای ریسک یک جنگ داخلی طولانی مدت ، قدرت را فیمابین خود تقسیم می کنند. دلیل این امر تا حدی ناشی از شکست های مکرر نیروهای دفاع ملی و امنیتی افغانستان از طالبان می باشد. بر اساس این سناریو، طالبان به دنبال آن است تا قدرتمندترین و برجسته ترین بازیگر در دولت آینده باشد؛ اما این مسئله به طور کامل مورد تایید سایرین به خصوص کارگزاران قدرت قرار نخواهد گرفت. بیش از دو سال است که طالبان و کارگزاران قدرت در داخل افغانستان درگیر مذاکرات هستند. در مصاحبه من با یکی از کارگزاران قدرت، وی تایید کرد که آن ها می توانند به توافق دست یابند زیرا منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی طرفین در گرو همکاری مشترک آن ها می باشد.
توافق طالبان و کارگزاران قدرت می تواند به یک شورای عالی مذهبی تحت سلطه طالبان منجر شود که بر اساس آن طالبان حتی ممکن است از طریق انتخابات اجازه تغییر در قوه مجریه را بدهد؛ اما قدرت مطلق در دست طالبان است. اگر چه به طور بالقوه می تواند جلوی خون ریزی و خشونت بیشتر را بگیرد؛ اما چنین توافقی یک توافق مبتنی بر نخبگی نیست بلکه در این توافق، قشر جوان و تحصیل کرده و نمانیدگان مردم کمترین حضور را دارند. حقوق زنان و اقلیت ها اگر چه به طور کامل ضایع نمی شود، اما به صورت قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. البته این که چنین توافقی امکان پذیر است یا خیر، به تعداد کارگزاران قدرت کنار گذاشته از توافقات تقسیم قدرت و رانت اقتصادی و توانایی آن ها برای بسیج مخالفت مسلحانه کاملا قوی در مناطق مختلف افغانستان وابسته است. البته این امر همچنین وابسته به عملکرد نیروهای دفاعی و امنیت ملی دارد که آیا فرماندهان آن علیه دولت موجود کودتا می کنند یا خیر. ولی احتمال انشعاب در این نهاد خیلی زیادتر از کودتا می باشد؛ اما نمی توان تلاش برای کودتا را منتفی دانست.
در سناریوی سوم، گروه طالبان هر گونه تعامل با کارگزاران قدرت در افغانستان را به تاخیر می اندازد؛ تا زمانی که به طور واضح سرزمین های بیشتر به خصوص چندین مرکز استان را تصرف کنند. در حال حاضر، طالبان حداقل در 12 مرکز ولایتی در موقعیت و شرایط بسیار خوبی قرار دارد. با پایان پشتیبانی هوایی ایالات متحده از ارتش افغانستان ، طالبان احتمالاً در موقعیتی خواهند بود که می توانند مناطق بیشتری را به کنترل خود در آورند. بر اساس این سناریو، کابل ممکن است به سرعت در دست طالبان باشد یا خیابان های شهر می تواند حمام خون را ببیند. در اصل سناریو سوم یک نسخه تاخیری از سناریوی دوم است و طالبان می تواند پس از خروج نیروهای نظامی آمریکا، برای نخستین بار قدرت نظامی خود را به معرض نمایش بگذارد.
بر اساس سناریوی چهارم، نمایش قدرت نظامی توسط طالبان کافی نیست که به آن اجازه دهد برای حفظ قدرت در کابل و جنوب افغانستان با کارگزاران قدرت افغانستان مذاکره کند. بر اساس این سناریو حتی اگر طالبان قدرت را در کابل به دست بگیرند، آن ها تلاش می کنند تا آن را به عنوان یک دولت رسمی حفظ کنند و به درگیری های خود در مناطق مختلف کشور هم ادامه می دهند. بر این اساس کارگزاران قدرت در افعانستان تمایل کمتری به پایبندی به یک سیستم سیاسی تحت مدیریت طالبان دارند. با این حال ، حتی این سناریوی طولانی مدت جنگ داخلی نیز بعید است که باعث تجزیه و تقسیم شمال – جنوب کشور شود. از میان این چهار سناریو ، ترکیبی از سناریوی دوم و سوم محتمل ترین نتیجه است، اگرچه در جاهایی از مناطق کشور شاهد تداوم درگیری و جنگ خواهیم بود. همانطور که در قسمت پایانی این مجموعه بحث کردم احتمال تحقق سناریوی نخست بسیار ضعیف است؛اما اقدامات آنها می تواند به وضعیت حقوق بشر به خصوص حقوق زنان و اقلیت های قومی خسارت گسترده ای ایجاد کند.