صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۳:۳۵ - ۰۷ دی ۱۳۹۸ - 2019 December 28
کد خبر: ۳۱۹۷۶
نگاهی به اتمسفر سیاسی و اجتماعی کشور در دوسال گذشته

فضای آنتروپیکال و اتمام پروژه برجام

دی‌ماه 1396 که برخی تجمعات در مشهد و تهران با محوریت اعتراض به معضل بیکاری و معیشت شکل گرفت. بعد از دو روز برخی جریانات خشن وارد ماجرا شده و این اعتراضات را به یک بحران امنیتی تبدیل کردند. پراکندگی گسترده، طیف‌سنجی معترضین (اکثریت با جوانان بود) و ماهیت شعارها نشان می‌داد که برای اولین بار دشمن در ایجاد اغتشاش تغییر رویکرد داده است.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ «نقشه دولت آمریکا لو رفته است و قرار بوده به وسیله تحریم‌ها و اقدامات ضد امنیتی در کشور دودستگی، اختلاف و جنگ گروه‌ها به وجود آورند و عده‌ای را به خیابان‌ها بکشانند و نام آن را هم «تابستان داغ» گذاشته بودند. اما به کوری چشم دشمنان، تابستان امسال یکی از بهترین تابستان‌ها بود... اگرچه نقشه دشمن لو رفته است، اما همه باید هوشیاری خود را حفظ کنند، زیرا آمریکا، دشمن خبیث و حیله‌گر است و ممکن است قصد فریب داشته باشد تا برای سال ۹۷ جنجال کند، اما مثلاً برای سال ۹۸ نقشه‌ای بکشد.»

 

این هشدار بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب درست یک‌سال قبل در دیدار با جمعی از خانواده‌های شهدای دفاع مقدس و محور مقاومت در سوریه در خصوص توطئه آمریکا در سال ۹۸ بود؛ سخنانی که با واکاوی آن می‌توان به برنامه کلان دشمن برای براندازی از طریق جنگ هیبریدی، با تمرکز بر شورش‌های اقتصادی، پی برد.

 

 

پروژه «تابستان داغ» چه بود؟

دی‌ماه 1396 که برخی تجمعات در مشهد و تهران با محوریت اعتراض به معضل بیکاری و معیشت شکل گرفت. بعد از دو روز برخی جریانات خشن وارد ماجرا شده و این اعتراضات را به یک بحران امنیتی تبدیل کردند. پراکندگی گسترده، طیف‌سنجی معترضین (اکثریت با جوانان بود) و ماهیت شعارها نشان می‌داد که برای اولین بار دشمن در ایجاد اغتشاش تغییر رویکرد داده است.

 

در رویکرد جدید جوانانی در خیابان‌ها حضور داشتند که شعار«رضاخان روحت شاد» سر داده و خشونت سطح بالایی از خود نشان می‌دادند و صدالبته جغرافیای اغتشاش نیز به مناطق حاشیه‌نشین و شهرهای محروم متمرکز شده بود.

 

جدای از شوی تبلیغاتی خاندان پهلوی و گروه‌های نوپدیدی همچون «فرشگرد» که هیچکس آن را جدی نگرفت، نکته مهم وجود یک ساختار هرمی سازمان‌یافته، فعال و بسیار خشن در متن اغتشاش بود. ساختاری که سرعت عمل، سرعت انتقال آشوب به سطوح بالاتر و از همه مهم‌تر هدفمند بودن حملات‌شان نشان می‌داد که از قبل برای چنین مواقعی آماده شده بودند. (طراحی چنین ساختاری نشان‌دهنده استمرار آن و استفاده در بحران‌‍‌های گوناگون است)

 

 

 

از سال 1396 دشمن با تغییر رویکرد از انقلاب رنگی (متمرکز بر اقشار متوسط به بالا و ثروتمند) به انقلاب اقتصادی (متمرکز بر اقشار متوسط و محروم) به دنبال بسترها و ابزار جدیدی بود. این تغییر رویکرد سبب شد تا طی 6 سال گذشته ما شاهد سیر از رسانه‌های جمعی به سمت فضای مجازی، از فاز تخریب سیاسی به فاز تخریب اجتماعی و هویتی و در نهایت از تمرکز بر جریانات سیاسی کلان به خرده‌جریان‌های اعتراضی باشیم.

 

انفجار تعداد کانال‌های ضدانقلابی و معترض علیه وضع موجود، تغییر فاز تولیدات طنز از موضوعات سیاسی و قومیتی به مسائلی همچون هویت اسلامی، سرخوردگی اجتماعی و تحقیر ایرانیت، شکل‌گیری و رشد ناگهانی جریان‌های متعدد با تابلوی عدالتخواهی (در عمل همگام با اپوزیسیون خارج‌نشین) و در نهایت غلبه رسانه‌ای معضلات حاشیه بر مرکز (تمرکز جریانات رسانه‌ای بر مشکلات شهرستان‌ها و روستاها) از نشانه‌های این تغییر رویکرد است.

 

حجم بازتولید سرخوردگی‌های اجتماعی، معیشتی و هویتی در دی‌ماه 1396 منجر به اعتراضات خیابانی و در نهایت با حضور ساختار فوق‌الذکر منجر به بروز سبک جدیدی از اغتشاشات شد. حجم این اغتشاش در حالت عادی نشان‌دهنده ادامه‌دار بودن آن بود که البته بعد از چند روز با شکست مواجه شد.

 

براساس مشهودات رسانه‌ای، قرار بود این اغتشاشات تا تابستان 1397 ادامه پیدا کند و عملا کشور درگیر یک بحران امنیتی با سطح خشونت بالا و طولانی مدت شود که زمینه براندازی را تسهیل می‌کرد؛ پروژه‌ای که از آن با عنوان «تابستان داغ» تعبیر شد. پروژه‌ای که با کنترل عملیاتی و حضور مردم در عرصه خنثی شد.

 

صدای آبان 98

اصلاح قیمت حامل‌های انرژی یا همان افزایش قیمت سوخت جرقه‌ای بود بر بشکه باروتی که از «تابستان داغ» به جامانده بود، زده شد. چند نکته بین تابستان داغ و صدای آبان 98 مشترک هست:

  • شروع اعتراضات از شهرهای محروم بود. بهانه هر دو پروژه نیز مشکلات معیشتی، بیکاری و ... بود.
  • در هر دو پروژه شبکه‌ای سازمان‌یافته وظیفه بحران‌سازی را بر عهده داشتند که شیوه عمل و ماهیت حرکت آنها دقیقا شبیه هم بود.
  • خشونت زیاد مولفه مشترک در این دو مورد امنیتی است. تخریب گسترده، حمله به مراکزی از پیش تعیین شده و در نهایت شناسایی برخی مراکز حساس امنیتی و اقتصادی که حمله به آنها منجر به اخلال گسترده در امور جاری کشور می‌شد، از ویژگی‌های این خشونت سازمان یافته و البته آموزش دیده بود.
  • برخلاف برخی گمانه‌زنی‌ها، این سطح از خشونت سازمان یافته از عهده گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی معمول همچون سلطنت‌طلبان و منافقین خارج است. شیوه عمل در این دو پروژه نشان دهنده وجود شبکه‌ای هست که با متد جدید آشوب آموزش دیده‌اند و هرکدام از بخش‌های این شبکه، برای اهداف خاصی آموزش دیده‌اند.

در این میان مهم‌ترین وجه اشتراک این دو پروژه بستر سیاسی در هر دو مقطع است. هم در دی‌ماه 96 و هم آبان 98 یک موضوع مشترک در جریان بود و آن هم سرنوشت برجام است. شهریور 96 دونالد ترامپ زمزمه‌های خروج از برجام را خبری کرد و از اواخر پاییز همان سال با تغییر تیم سیاست خارجی آمریکا (حضور مایک پمپئو و جان بولتن در دولت ترامپ) این خروج قطعی شد. بازی سینوسی آمریکا با برجام زمینه‌ساز جهش قیمتی ارز و به دنبال آن ایجاد بحران‌های کاذب در بخش‌های مختلف اقتصادی کشور شد.

در آبان 98 نیز موج جدیدی از تحریم‌های برجامی جدیدی علیه کشورمان وضع شد و به دنبال آن موج روانی گرانی مجدد بعد از یک دوره آرامش در بازارهای مختلف و در نهایت گرانی بنزین بهانه‌ای برای اغتشاش شد.

 

 

 

ماهیت تنش‌زای برجام علیه امنیت کشور

اگر نگاهی فرامتنی به برجام داشته باشیم باید گفت که برجام پروژه‌ای بلند مدت از سوی جریانی خاص در کشور برای ایجاد رابطه مجدد با آمریکا است. مک‌فارلین، آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، استفاده از ظرفیت اروپا برای تجدید رابطه با آمریکا، نامه سید محمد خاتمی به سران آمریکا، نفوذ عوامل نایاک در دولت احمدی‌نژاد و در نهایت برجام همگی بخش‌هایی از یک بسته بزرگ سیساسی و امنیتی هستند.

واقعیت آن است که برجام با نمونه‌های قبلی یک تفاوت آشکار دارد و آن بستر و ابزارهای مناسب در این دوره است. در دوران هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد بستر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مناسب برای اتمام این پروژه وجود نداشت. با مروری بر کتب منتشر شده از سوی اعضای اصلی جریان اعتدال همانند حسن روحانی، محمدباقر نوبخت، محمود سریع‌القلم، محمود واعظی و برخی افراد دیگر که سال‌ها در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت بودند به دو نکته مهم می‌توان رسید:

  • تجدید رابطه با آمریکا نیاز به یک بستر چند بعدی دارد.
  • اگر بدون تهیه ابزار مناسب به سراغ این مساله برویم، با شکست مواجه خواهیم شد.

بستر برجام از دید این افراد همان اضمحلال در ساختار جهانی یا به تعبیر سریع‌القام «قفل شدگی» است. یعنی اگر ما بخشی از ساختار جهانی باشیم، به طور خودکار رابطه با آمریکا صورت خواهد پذیرفت.

در بعد ابزار نیز باید با استفاده از کنوانسیون‌ها و موافقتانه‌های گسترده، ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور را باید مناسب با بستر تغییر داد تا جامعه به صورت آگاهانه و حاکمیت به صورت اجباری به این مست حرکت کند. به همین دلیل از سال 1392 تاکنون یکی از مشغله‌های مهم دولتی‌ها تصویب و اجرای معاهدات و کنوانسیون‌هایی همچون FATF، CFT، پالرمو، سند 2030، توافقنامه پاریس و الحاق به سازمان تجارت جهانی است و یا صندوق بین‌المللی پول بارها مخفیانه و آشکار در قالب مشاور در مراکز تصمیم‌گیر کشور حضور یافته‌اند. براین‌اساس، هرکدام از این معاهدات و کنوانسیون‌ها در صورت اجرا بخشی از بستر چند بعدی اضمحلال در ساختار جهانی را تسهیل خواهد کرد. به همین دلیل است که بعد از اعلام رسمی مخالفت مجمع تشخیص مصلحت نظام با تصوی و اجرای FATF، وزیر امور خارجه آمریکا رسما وارد عمل شده و خواستار تصویب فوری این معاهده شد!

 

 

در واقع برجام یک بسته سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی است که دولت روحانی با کسب تجربه از تلاش‌های شکست خوردهطی سه دهه گذشته، سعی کرد با بستر و ابزارسازی مناسب، اجرای آن را تضمین کند. پیگیری یک سیاست واحد درباره تجدید رابطه با آمریکا نشان دهنده اهمیت آن است؛ طی سه دهه گذشته جریان نفوذی به دنبال اجرای این سیاست بوده و در دولت یازدهم و دوازدهم با برجام به دنبال تحقق آن است.

 

آنتروپی؛ ماهیت کلان ایران در چند سال اخیر

کارشناسان امنیتی آنتروپی را چنین تعریف کرده‌اند: «آنتروپي يعني به هم ريختگی، آشفتگي واحدها و عدم هماهنگي و لاجرم زوال آن سيستم». آنتروپی یا بی‌نظمی حالتی است که ساختارهای قانونی کشور دچار آشوب شده، ساختارهای اجتماعی در حالت تنازع با حاکمیت قرار دارد، کشمکش مدام بین اجتماع و حاکمیت شکل می‌گیرد و در نهایت حاکمیت یا فرو می‌پاشد و یا تغییر ماهیت می‌دهد.

 

در چند سال اخیر دوقطبی‌های سیاسی و اجتماعی به شدت افزایش یافته، مرجعیت گروه‌های سیاسی از بین رفته، نهادهایی همچون مجلس دچار انفعال شده است. از سوی دیگر رفتار دولت باعث شده تا شکاف در حاکمیت برای افکار عمومی عینیت پیدا کند. در این وضعیت بی‌اعتمادی عمومی افزایش پیدا می‌کند و گروه‌ها و رسانه‌های غیر رسمی که اکثرا با حاکمیت ضدیت دارند، به عنوان منبع تصمیم‌سازی جامعه وارد عمل شده و خط‌دهی می‌کنند.

 

برنده اصلی این بی‌نظمی صاحبان پروژه برجام هستند. مقایسه شرایط بعد از اغتشاشات 96 و 98 نشان می‌دهد که دولت دوازدهم بیشترین بهره‌برداری را از آن کرده است. مدل این بهره‌برداری نیز تقریبا ثابت است: بحران معیشت برجسته‌سازی می‌شود، دولت راه‌حل را مذاکره همه‌جانبه با آمریکا خوانده، به حاکمیت فشار وارد می‌شود تا اختیارات کافی برای مذاکره داده شودو در نهایت اجرای یک معاهده یا کنوانسیون جدید در دستور کار قرار می‌گیرد.

 

به عنوان مثال بعد از اغتشاشات آبان‌ماه اسحاق جهانگیری با اعلام اینکه «دشمن گلوگاه‌گاهی اقتصادی ما را شناسایی کرده است» علامت ضعف به جامعه ارسال کرد. با برجسته شدن این سخنان حسن روحانی از اصرار دولت بر مذاکره مجدد و مستقیم با آمریکا سخن گفت و در مرحله آخر شاهد هستیم که موج بسیار قوی برای تصویب فوری FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام شکل گرفته و از معاون حقوقی رئیس جمهور گرفته تا نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران این گزاره را تبلیغ می‌کنند که در صورت عدم تصویب و اجرای کامل FATF باید منتظرر تشدید گسترده وضعیت نابسامان اقتصادی و تکرار اغتشاشاتی شبیه آبان 98 باشیم.

 

 

آیا اغتشاشات تکرار خواهد شد؟

دولت روحانی و جریان اصلی مدافع ارتباط مجدد با آمریکا سال‌ها است که بستر و ابزارهای لازم برای وقوع چنین امری را تدارک دیده‌اند. ادامه‌دار بودن این تلاش‌ها از دولت سازندگی تا دولت اعتدال نشان دهنده این واقعیت است که اجرای این پروژه کلان منوط به بودن یت نبودن دولت خاصی نیست. در واقع حتی اگر دولت روحانی موفق نشود تا سال 1400 این پروژه را اجرایی کند، با استفاده از فضای آنتروپیکال می‌تواند ساختار کشور را چنان تنظیم کند که دولت بعدی به صورت خودکار در این مسیر قرار بگیرد.

 

اخباری که از بودجه سال آینده به گوش می‌رسد، اعلام و اجرای برخی طرح‌های اقتصادی تنش‌زا و در نهایت اصرار دولت بر مذاکره مجدد و مستقیم با آمریکا نشان دهنده این است که دولت سعی دارد با استفاده از فرصت‌های ضدامنیتی، مذاکره با آمریکا را به سرانجام برساند. در کنار این موضوع تبلیغات گسترده برای موضوع سوخته‌ای چون FATF و ایجاد بحران کاذب در بازار ارز از جمله نشانه‌های این تلاش‌ها است.

 

هر بحران امنیتی و اغتشاشی در ماه‌های آینده فرصتی برای دولت است جهت اتمام پروژه برجام؛ بنابراین باید گفت دوقطبی‌های اجتماعی تشدید خواهد شد (موضوع اینترنت ملی)، بحران‌های اقتصادی تشدید خواهد شد (بودجه بحران‌آفرین 99 و تمرکز دولت بر موضوع حامل‌های انرژی) و تضادهای سیاسی عمیق‌تر خواهد شد (استعفای دولت، انتخابات با مشارکت پایین و تضاد مجلس احتمالی اصولگرا با دولت).

 

بنابراین باید در جمع‌بندی گفت که فضای آنتروپیکال با توجه به قرائن و شواهد طی ماه‌های اخیر به سمت تشدید خواهد رفت، دولت با اقدامات خود به صورت غیرمستقیم پیشران‌های بحران در این فضا را فعال خواهد کرد، با وقوع بحران و اغتشاش دوقطبی‌های موجود در جامعه عمیق‌تر خواهد شد و دولت هم سعی خواهد کرد تا برجام را به سرانجام برساند.

 

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: