صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۸ - ۲۳ دی ۱۳۹۸ - 2020 January 13
کد خبر: ۳۳۳۵۲
تحلیل پایگاه تحلیلی وابسته به نیروی هوایی آمریکا؛

بازیابی اعتبار آمریکا در خاورمیانه

سرلشکر دیوید دپولتا از افسران یهودی نیروی هوایی آمریکا طی تحلیلی برای پایگاه خبری-تحلیلی ایر فورس تایمز لازمه های بازیابی اعتبار بازدارنده آمریکا در منطقه غرب آسیا را بدون آن که به تشدید تنش ها بیانجامد، برشمرده.

 

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از 28 سال از درگیری دائم امریکا در خاورمیانه، جای شگفتی نیست که اجماع عمومی برای کاهش حضور نظامی امریکا در این منطقه به وجود آمده است. رئیس جمهور ترامپ از همین رویکرد برای تصمیم اخیر خود در بیرون کشاندن نیروها از سوریه استفاده کرد و گفت: «سربازان را به خانه باز می گردانیم». هرچند عقب کشاندن بخش هایی از نیروهای امریکایی حاضر در منطقه، توجهات را از مسئله ای بزرگتر منحرف ساخت و آن این بود که چگونه به بهترین شکل امریکا می تواند به اهداف استراتژیک خود برسد؟ این سوال موضوعی بیشتر از صرف شمار چکمه های سربازان امریکایی حاضر در میدان را در بر می گیرد.

 

از دوره جنگ سرد تاکنون، برای امریکا داشتن جایگاه بازدارندگی معتبر به نحوی که حمله به خود و متحدانش را بر نتابد، یکی از عوامل مهم ژئوپلیتیکی واشنگتن است.

وقتی در 1961 خروشچف جلسه سران با کندی را با این تصور که می تواند بدون پاسخ ایالات متحده، توانمندی هسته ای خود را بیفزاید، ترک کرد. خروشچف سپس گامی خطرناک برداشت: استقرار موشک در کوبا؛ او این کار را کرد چون کندی را فردی ضعیف می دانست. کندی به اندازه مناسبی آمادگی نداشت ولی درس های خود را از اشتباهاتش آموخت و اعتبار امریکا را درست زمانی که دو طرف در آستانه تقابل هسته ای قرار گرفته بودند، باز گرداند.

 

در سال های نزدیک تر هم اوباما اعتقاد داشت «بمباران یک نفر برای اثبات این که اراده بمباران کسی را داری بدترین دلیل برای کاربست زور است». او با این حرف چشم خود را روی این واقعیت بست که خصم با چنین نگاهی، ترسی از تهدیدات رئیس جمهور امریکا به استفاده از زور نخواهد داشت. شکست در ترسیم خط قرمز برای دولت سوریه در استفاده از گاز شیمیایی در 2013 یکی از اشتباهات استراتژیک بود که باعث شد روس ها مجددا وارد منطقه شوند. این تصمیم در کنار عقب نشینی اوباما از عراق در 2011، همچنین باعث شد روس ها در اوکراین پیشروی کنند و چینی ها هم در دریای جنوبی، به ساخت جزایر مصنوعی جهت استفاده های نظامی روی آورند. تمام این ها هم بدون پاسخ مناسب از سوی امریکا انجام گرفت.

 

نتیجه توافق هسته ای 2015 که به سود ایران تمام شد این بود که برداشتی نرم تر از سیاست های امنیت جهانی امریکا ارائه شد. از هنگامی که امریکا از توافق هسته ای با ایران بیرون آمد، تهران در سطح خاورمیانه تهاجمی تر شده. سرنگون کردن پهپاد امریکایی و حمله به تاسیسات نفتی عربستان نشان می دهد که ایران اعتقادی به پاسخ از سوی امریکا نداشته. امریکا خواسته بازدارندگی معتبری بسازد تا جلوی حملات بعدی علیه نیروهای خود را بگیرد و در همین راستا سیستم های دفاعی عربستان را تقویت نموده اما این اقدامات در هنگامه عقب نشینی از سوریه و توقف در این روند برای حفظ میادین نفتی به کشورهای منطقه، پیام هایی مختلط می فرستد.

 

به رغم جنگیدن "به همراه، به وسیله و با واسطه" نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) جهت اخراج داعش بدون حضور پر رنگ نیروهای امریکایی، عقب نشستن رسمی و علنی نیروهای امریکایی عملا چراغ سبزی به حمله ترکیه شد و کردها را به سوی بشار اسد و روسیه سوق داد.

 

تمرکز اشتباهی امریکا روی شمار سربازانی که گسیل داشته باعث بروز شک در رابطه با مسئله واقعی منافع حیاتی امنیتی امریکا و ارتباط آن ها با حمایت از متحدان شد. بعید است امریکا شرکای دولتی خود در خاورمیانه را رها کند چون آن ها پیوندهای قوی اقتصادی و سیاسی با منافع امنیتی واشنگتن دارند. البته تغییرات سیاسی تصادفی امکان اتکای متحدان بر ایالات متحده را در مواقع مواجهه با خطر مشترک، مخدوش می کنند. امریکا باید استراتژی هدایت سایرین با استفاده از شمار نیروهای میدانی خود را متوقف کند. در عوض ایالات متحده باید روی خلق بروندادهای قابل دستیابی متمرکز شود. مزیت نیروی هوایی یگانه امریکا با همکاری متحدان در تامین نیروهای زمینی مورد نیاز، رویکرد مناسب تری برای دستیابی به اهداف امنیتی مشترک خواهد بود.

 

اما عدم اطمینان هایی که امریکا در اقدامات امنیتی اخیر خود بروز داده، ممکن است به افزایش چالش ها برای یافتن شرکای جدید در همکاری " به همراه، به وسیله و با واسطه" بیانجامد. اکنون دشمنان و متحدان امریکا در رقابت هستند تا بفهمند که امریکا چگونه به اقدامات پاسخ می دهد. دشمنان بیش از پیش آماده نقض خطوط قرمز هستند و نمی دانند کدام خط قرمز واقعی است. از سوی دیگر متحدان بیش از پیش مستقل عمل خواهند کرد و این به نفع امریکا نیست. مهم است که امریکا همزمان نیروهایی برای بازدارندگی داشته باشد و همزمان از تحریک بیش از اندازه هم پرهیز کند.

 

برجسته سازی بازدارندگی نیازمند واکنش کارآمدتر امریکا به تحریکات با هماهنگی شرکا است. برای این منظور ایالات متحده باید توانمندی های متعددی را مدنظر گیرد:نیروی هوایی، عملیات های ویژه و سایبری. این ها ریسک تشدید تنش ها را محدود می کند و همزمان پیام روشن تر بازدارنده می فرستد.

 

ماموریت بازیابی اعتبار امنیتی امریکا در خاورمیانه هر چند سخت، ولی شدنی است. باید تمرکز را به جای شمار نیروها  بر توانمندی های بی نظیری بیاوریم که در کنار شرکای بوملی، می تواند ما را برای رسیدن به اهداف امنیتی مشترکمان، یاری کند.

 

نظریه: در این جا نویسنده که خود از افسران نیروی هوایی بازنشسته امریکایی است، به صورت تلویحی و گاه به صراحت به ترامپ پیشنهاد می کند که اولا از تغییرات سینوسی در سیاست خود در قبال غرب آسیا بپرهیزد؛ ثانیا تلاش کند اعتماد شرکای منطقه ای خود، از جمله شرکای غیر دولتی نظیر قسد را باز یابد؛ ثالثا به جای اعزام نیروهای نظامی زمینی، توانمندی هوایی به منطقه اعزام کند تا هم کشته کمتری بدهد و هم متحدان منطقه ای را دلگرم کند. نویسنده همچنین تلویحا می گوید که دولت های منطقه در فاز زمینی مقابله عمل کنند و نیروی امریکایی در حملات هوایی و سایبری وارد عمل خواهد شد. این چیزی مشابه همکاری ایران با روسیه در سوریه است که روسیه از روی آسمان حمایت می کرد و مقاومت بر روی زمین پیش می رفت.

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: