صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۰۸:۴۶ - ۰۸ تير ۱۳۹۹ - 2020 June 28
کد خبر: ۴۸۰۰۵
بن سلمان؛ استراتژیست یا شومن؟!

اتحاد متزلزل؛ پیشینه تاریک محور ریاض – ابوظبی در جهان عرب

نتیجه اتحاد ریاض و ابوظبی در جهان عرب چندان مشخص نیست. کودتا علیه مرسی در مصر تنها پیروزی بود که می توان برای این اتحاد مشترک در نظر گرفت و در بقیه موارد سیاست های عربستان با شکست رو به رو بوده است. محمد بن سلمان به جای این که یک استراتژیست باشد بیشتر برای برگزاری فستیوال ها مناسب می باشد.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ تحولات بهار عربی سال 2010-2011م به گسیختگی و شکاف سیاسی  و ژئوپلتیک منجر شد. گسیختگی سیاسی به رقابت رژیم های مختلف برای تحمیل خود بر مردم عرب و گسیختگی ژئوپلتیک به موازنه قوا در جهان عرب مربوط می شود. در اوایل قیام در تونس و مصر، سه محور ژئوپلیتیکی مشخص در خاورمیانه شکل گرفت:

 

الف) محور پادشاهی و ضد انقلاب به رهبری عربستان سعودی و امارات متحده عربی

ب) محور اصلاح طلبی و طرفدار انقلاب و اخوان المسلمین به رهبری ترکیه و قطر

ج) محور مقاومت در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی به رهبری ایران، سوریه و حزب الله لبنان

 

سوگیری های سیاسی و استراتژیک

محور ضد انقلاب مانند روسیه، قیام های عرب را به دلیل اسلام سیاسی به عنوان تهدید قلمداد می کرد، در حالی که محور ترکیه و قطر از این پدیده حمایت و برای پیروزی اسلام سیاسی در جهان عرب تلاش می کردند. ایران به نوبه خود صریحا از این تحولات به دلیل این که تهدیدی برای ریاض بود استقبال می کرد. درگیری های مسلح لیبی و سوریه به این مواضع ظرافت بخشید. در حالی که محور مقاومت خواهان حفظ وضع موجود بود، محور ریاض – ابوظبی همراه با محور آنکارا – دوحه به نفع سرنگونی معمر قذافی در لیبی و بشار اسد در سوریه همسو شدند. در این مورد نیت و هدف اصلی عربستان سعودی محدودسازی نفوذ ایران در منطقه بود.

 

این محورها به جای ملاحظات مذهبی بر پایه جهت گیری های سیاسی و استراتژیک بنا شده اند. در واقع اختلافات ژئوپلیتیکی خاورمیانه تحت تاثیر تقابل بین اهل سنت و شیعه قرار نداشت. محور ریاض و ابوظبی در قالب دفاع از اهل سنت تعریف نمی گردد بلکه بیشتر می توان آن را در چارچوب نزدیکی به واشنگتن، عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی، خصومت و دشمنی با ایران و بی اعتمادی به اخوان المسلمین تعریف کرد.

 

در ژوئیه 2013م عربستان سعودی و امارات متحده عربی با حمایت از کودتا علیه رئیس جمهور اخوان المسلمین محمد مرسی در مصر به یک پیروزی قابل توجهی دست یافتند. عبدالفتاح السیسی معمار ضد انقلاب در مصر با حمایت و پشتیبانی عربستان سعودی و امارات متحده عربی به قدرت رسید و به سرکوب گسترده اخوان المسلمین مبادرت ورزید.

 

ابهام عربستان سعودی

در بحران سوریه، مداخله نظامی مسکو تا حدودی تلاش ها را برای سرنگونی بشار اسد بیهوده ساخت. شکست عربستان سعودی در سوریه به نظر می رسد پس از تسلیم شدن جیش الاسلام (گروه تحت حمایت ریاض) در نبرد غوطه شرقی نهایی شد. هشت ماه پس از شکست گروه های شورشی در غوطه شرقی، امارات متحده عربی سفارت خود را در دمشق بازگشایی نمود و کاملا بر خلاف متحدش عربستان سعودی، نزدیکی با ایران و سوریه را بر اقتدارگرایی و ثبات ترجیح داد.

 

امروزه محور ریاض و ابوظبی در بحران لیبی مشکلات گسترده ای را تجربه می کند. امارات، مصر و تا میزان کمتری عربستان سعودی از خلیفه حفتر حمایت می کنند در حالی که وی بازیگری می باشد که دولت وفاق ملی فائز السراج دولت قانونی شناسایی شده بین المللی را به چالش می کشد. در حالی که این ائتلاف در منطقه طرابلس با عقب نشینی و شکست های قابل ملاحظه ای روبرو بوده، اما ترکیه مصمم به حمایت و پشتیبانی از سراج ادامه می دهد.

 

اتحاد آسیب پذیر

با وجود همگرایی واقعی بین ریاض و ابوظبی در اعتراضات بحرین(2011)، مصر (2013) و حتی همکاری مشترک در محاصره و تحریم قطر (2017)  و یک رابطه شخصی قدرتمند بین محمد بن سلمان و محمد بن زاید، اکنون دو کشور در حال دور شدن از محور مشترک هستند. در طی سالهای اخیر، به نظر می رسد که امارات متحده عربی تصمیم گرفته تا اولویت هایش را که بعضا متناقض می باشند بازتعریف کند. اولویت های امارات شامل: دفاع از ثبات و اقتدارگرایی علیه تلاش ها برای دموکراسی سازی و اسلام سیاسی در پس زمینه ایجاد روابط نزدیک با ایران. امارات همچنین درصدد است تا شبکه دریایی خود را حتی اگر این به معنای تقویت جدایی طلبان یمن و سومالی هم باشد توسعه دهد.

 

در بحران یمن، ائتلاف زمینی به رهبری عربستان سعودی علیه شبه نظامیان حوثی از هم پاشیده شده است. از بعد نظامی و سیاسی پس از 5 سال جنگ، صنعا و بخش اعظم سرزمین و جمعیت یمن تحت کنترل حوثی ها می باشد و اکنون در جایگاه و موضع قدرت قرار دارند. بنابراین دیگر در مورد شکست عربستان سعودی و دولت منصورهادی هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.

 

در حالی که عربستان سعودی بر مقابله با اخوان المسملین تاکید دارد اما به صورت اقدامی متناقض از حزب اصلاح وابسته به اخوان المسلمین در بحران یمن حمایت و پشتیبانی می کند. امارات متحده عربی در مقابل از جدایی طلبان جنوب یمن که اکنون استان عدن را تحت کنترل دارند حمایت می کنند. در ماه آوریل جدایی طلبان در استان جنوبی اعلام خودمختاری کردند. در کوتاه مدت عربستان سعودی دیگر کنترل یمن را در اختیار ندارد زیرا شمال و جنوب به ترتیب عمدتا در اختیار حوثی ها و جدایی طلبان جنوب می باشد.

 

سیاست خارجی فاجعه بار

خروج ابوظبی از اتحاد با ریاض دارای نتایج و پیامدهای ژئوپلیتیک قابل توجهی خواهد بود. بن بست امارات و ترکیه به صورت جدی با جنگ سرد بین ایران و عربستان سعودی رقابت می کند. در نهایت نتیجه اتحاد ریاض و ابوظبی در جهان عرب چندان مشخص نیست. کودتا علیه مرسی در مصر تنها پیروزی بود که می توان برای این اتحاد مشترک در نظر گرفت. مهم تر از همه پیامدهای سیاست خارجی عربستان سعودی فاجعه بار می باشد: این کشور در عین خروج از عراق و عقب نشینی از لبنان، در سوریه و یمن شکست خورد و اکنون هم استراتژی این کشور در قبال بحران لیبی کاملا اشتباه می باشد. ولیعهد محمد بن سلمان به جای این که یک استراتژیست باشد بیشتر برای برگزاری فستیوال ها مناسب می باشد.

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: