صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

  • ۰۶:۱۴
  • چهارشنبه ۲۳ شهريور ۱۴۰۱
  • Wednesday 14 September 2022
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۹ - ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ - 2021 February 10
کد خبر: ۷۶۹۳۳
در پی چراغ سبز همزمان تهران و واشنگتن جهت خاتمه جنگ در یمن؛

مذاکرات یمن به کدام مسیر منتهی خواهد شد؟

تغییر موضع آمریکا مبنی بر ضرورت خاتمه جنگ شش ساله یمن، توامان با حضور نماینده سازمان ملل در تهران و تشدید رایزنی‌های بین‌المللی سعودی جهت کسب دستاوردهای حداقلی از جنگ یمن، نوید بخش قرار گرفتن جنگ خونین یمن در انتهای مسیر خویش است.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ مارتین گریفیتس، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در امور یمن و هیات همراهش روز گذشته عازم تهران شدند تا با رایزنی با مقامات ایرانی، در پی یافتن راه‌حلی جهت عبور ار بحران شش ساله یمن برآیند. بر اساس آنچه از سوی رسانه‌ها منتشر شده، مقامات ایرانی در خلال این رایزنی‌ها خواستار مداخله هر چه بیشتر سازمان ملل متحد و جامعه جهانی برای توقف جنگ و رفع محاصره غیر انسانی یمن شده و آمادگی ایران را برای ارائه کمک‌های انسان دوستانه و پزشکی برای مبارزه با کرونا به مردم این کشور اعلام کرده‌اند. سفر مارتین گریفیتس به تهران چند روز پس از اعلام موضع دولت جدید آمریکا صورت پذیرفت، موضعی که در آن رئیس جمهور آمریکا از اتمام حمایت نظامی این کشور از ائتلاف عربی به رهبری سعودی  در جنگ با یمن سخن به میان آورده و خواستار پایان این جنگ خانمان سوز شده است.

 

از یمن بعنوان فقیرترین کشور جهان عرب نام برده می‌شود. جنگ شش ساله تحمیلی به این کشور موجب مرگ دست کم ۱۲۰ هزار تن شده و آوارگی میلیون‌ها نفر را فراهم آورده است. بر طبق آمار منتشر شده از سوی سازمان ملل متحد، قریب به بیست میلیون تن از شهروندان یمن با سو تغدیه روبرو‌اند، که در صورت عدم مداخله بین‌المللی، یمن را به فاجعه‌ای بشری مبدل خواهد ساخت. دراین میان ناظرین بین المللی به تحلیل سفر اخیر مارتین گریفیتس به تهران پرداخته و با توجه به مواضع اخیر مقامات سعودی، آن را روندی برای آغاز پروسه اتمام جنگ یمن تلقی نموده‌اند. در این میان و با توجه به در پیش بودن مذاکرات احتمالی میان تهران و واشنگتن درباره بازگشت احتمالی به برجام و گفتگو پیرامون برخی تحولات حاکم بر منطقه، بر نظر می‌رسد که مسئله یمن و گفتگو بر سر آینده نقش طالبان در افغانستان، ساده‌ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعی باشد که طرفین ایران و آمریکا، جهت ابراز حُسن نیت خویش، متمایل به حل این چالش‌ها باشند.

 

چرا یمن می‌تواند آغازگر مسیر تحولات در منطقه باشد؟

آغاز حمله ائتلاف عربی به رهبری سعودی علیه انصارالله در یمن مصادف با آغاز قدرت نمایی محمد بن سلمان در  هرم قدرت سعودی همزمان شد. ولیعهد جوان سعودی بر آن بود تا در ابتدای قدرت نمایی‌اش درسعودی و محافل منطقه‌ای با کسب یک پیروزی برق آسا علیه انصارالله، ضمن تحول در موضع سعودی در منطقه و خط نشان برای تهران، زمامداری خویش را با یک پیروزی قابل توجه آغاز نماید. بااین حال و با وجود گذشت شش سال از آن زمان، ائتلاف به رهبری سعودی، علی رغم همراهی هفت کشور دیگر و حمایت تسلیحاتی صریح آمریکا، در براندازی حکومت انصارالله ناکام ماند. اوج تحرکات نظامی ائتلاف یاد شده، محدود به آزادسازی جنوب یمن شد، امری که نه تنها در راستای حل معضل این کشور ارزیابی نمی‌شود، بلکه با برقراری ارتباطات وسیع امارات با تجزیه طلبان جنوب، بیش از پیش از قدرت دولت مستعفی و مورد حمایت ائتلاف سعودی کاسته شد.

 

تشدید نزاع‌های داخلی در یمن و نگرانی امارات و سعودی از قدرت روزافزون حزب الاصلاح یمن (شاخه اخوان‌المسلمین یمن) بر دامنه منازعات به نحو چشمگیری افزوده شده است. اختلاف دیدگاه ابوظبی و سعودی در رابطه جنگ یمن، سرانجام به خروج نظامیان اماراتی از یمن در سال ۲۰۲۰ منجر شد. انور قرقاش وزیر مشاور در امور خارجی امارات بلافاصله و پس از اتمام موضوع منطقه‌ای بایدن درباره جنگ یمن، ضمن ستایش از این رویه صراحتا اظهار داشت که امارات با خروج نیروهایش از یمن، عملا خواستار پایان این نبرد شده است. موضع امارات درباره یمن و استیلای این کشور بر بنادر جنوبی یمن و در راس آنها جزیره استراتژیک سقطری و تنگه باب‌المندب و در ادامه اخراج نیروهای وفادار به هادی از سوی شورای انتقالی جنوب موجب شد تا سعودی‌ها بیش از پیش در انزوا قرار گیرند.

 

اظهارات اخیر بایدن و تاکید بر اتمام جنگ یمن، فرصت را برای سعودی‌ها فراهم ساخته تا بدون خدشه دار عزت بین‌المللی‌شان و با میانجیگری آمریکا و سازمان ملل متحد، راه حلی بینابینی جهت حل جنگ شش ساله یمن بیابند. قدرت فزاینده داعش در یمن و پیشینه تحرکات القاعده یمن به عنوان قدرتمندترین شاخه القاعده در شبه جزیره بر نگرانی جامعه بین‌المللی از رشد و تکثیر تروریسم و سلفی گری در منطقه افزوده و آنها را بسوی پروسه اتمام نبرد خونین یمن سوق داده است.

 

نگاهی به مواضع حزب دموکرات و بویژه شخص بایدن در فرآیند انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا گواه آن است که حزب دموکرات بر خلاف جمهوری خواهان و در راستای حفظ پرستیژ بین‌المللی‌شان مکررا بر مباحث حقوق بشری پافشاری می‌نمایند. از همین رو پروژه اتمام جنگ یمن را می‌توان دستاوردی بزرگ و کم هزینه برای جو بایدن در عرصه سیاست خارجی قلمداد نمود. نفوذ و حضور بلامنازع انصارالله در معادلات یمن و نزدیکی این گروه به تهران، فرصت مناسبی را فراهم ساخته تا دستگاه دیپلماسی ایالات متحده جهت برون رفت از چلش فزاینده با تهران بر آمده و با انتخاب موضوع یمن به عنوان ساده ترین و قابل حل‌ترین موضوع میان دو طرف، در پی آغاز فرآیند گفتگوها با تهران با حضور سازمان ملل متحد برآید. حضور اخیر نماینده سازمان ملل متحد و رایزنی با مقامات ایرانی در همین راستا ارزیابی می‌شود.

 

مشکلات حاکم بر یمن و تداوم فقر و پیامدهای ناشی از کرونا در کنار محاصره همه جانبه دریایی، هوایی و زمینی انصارالله، نیز موجب شده تا نیروهای مقاومت در یمن، ضمن حفظ پایتخت و شمال یمن به عنوان منطقه صاحب نفوذ خویش، به اظهارات جو بایدن چراغ سبز نشان داده و خود را آماده مذاکره پیرامون اتمام جنگ شش ساله یمن نماید. در سوی دیگر ماجرا نیز حکومت ایران قرار دارد که در خلال سال‌های پس از خروج ترامپ از برجام، با تحریم‌های کمرشکن اقتصادی مواجه بوده است، تحریم‌هایی که به نحو چشمگیری موجب افزایش تورم و بیکاری در سطح جامعه شده است. مقامات کشورمان مکررا اعلام نموده‌اند که در صورت بازگشت آمریکا به برجام و جهت رفع تحریم‌های وضع شده، خود را موظف و مکلف به رعایت محدودیت‌های تحمیلی ازسوی برجام می‌نمایند. دستگاه دیپلماسی ایران نیز با وجود آگاهی از نیات تمامیت‌خواهانه آمریکا و متحدینش در منطقه مبنی بر طرح مباحث موشکی و منطقه‌ای در فرآیند گفتگوهای احتمالی پیرامون مسئله هسته‌ای کشورمان، ضمن مخالفت با خواسته‌های یاد شده، اعلام نموده که حاضر است تا در رابطه با برخی از چالش‌های منطقه‌ای به گفتگو با طرف آمریکایی و سایر قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بپردازد. از کلاف سردرگم یمن به عنوان یکی از موضوعاتی نام برده می‌شود، که تهران از مباحثه پیرامون آن ابا ورزیده و با آگاهی از حضور بازیگران متعدد در یمن، در پی تامین منافع حداقلی خویش در این کشور گام بر می‌دارد.

 

از همین رو قابل تصور است که در آینده‌ای نزدیک، زمینه برای آغاز گفتگوهای یمنی-یمنی و همچنین گفتگو میان تهران و متحدین منطقه‌ای و بین‌المللی دولت منصور هادی فراهم آید. رخدادی که در صورت موقیت، می‌تواند گامی به پیش برای حل سایر مباحث فی‌مابین تلقی شود.

 

چه مدلی را می‌توان به عنوان خروجی توافق بر سر یمن متصور شد؟

نگاهی به تاریخچه یمن در خلال سال‌های پس از پایان جنگ دوم بین‌الملل و مقطع زمانی جنگ سرد و پس از آن، بوضوح بیانگر حضور بازیگران متعدد داخلی در این کشور می‌باشد. حضور پررنگ شیعیان زیدی در شمال یمن و حکومت هزار ساله تاریخی آنها در این منطقه موجب شده که دولتی بدون جلب نظر آنان توان استقرار ثبات در یمن را دارا نباشد. شیعیان حوثی با دارا بودن جمعیتی قریب به ده میلیون نفر، حدود چهل درصد از جمعیت یمن ۲۸ میلیونی را به خود اختصاص داده‌اند. عدم مشارکت حوثی‌ها در حکومت علی عبدالله صالح موجب بروز چندین جنگ خونین میان صالح و حوثی‌ها شده بود. از همین رو دستیابی به هرگونه توافقی، منوط به جلب رضایت حوثی‌ها می‌باشد. استیلای انصارالله به صنعا پایتخت یمن و دارا بودن مقادیر زیادی تسلیحات، موجب شده تا آنان با دست پُر در مذاکرات احتمالی حاضر شوند.

 

از شورای انتقالی جنوب به عنوان یکی از قدرتمندترین گروه‌های حاضر در یمن نام برده می‌شود. عیدروس الزبیدی و هانی بن بریک دو رهبر کلیدی این شورا را تشکیل می‌دهند. تلاش برای تجزیه یمن و ایجاد دولتی مجزا به نام یمن جنوبی و به پایتختی عدن را می‌توان آمال این گروه قلمداد کرد. گروه یاد شده با تاکید بر تبعیض حاکم میان شمال و جنوب، خواستار بازگشت به عقب و احیای حکومت یمن جنوبی شده است. پروژه جدایی جنوب یمن، نه از سال ۲۰۱۵، بلکه در فاصله کوتاهی بعد از اتحاد یمن توسط مهم‌ترین سیاستمداران جنوبی دنبال شده است. نگاهی به تحولات سالهای ابتدایی دهه ۹۰ میلادی نشان می‌دهد که در واقع رهبران جنوبی خیلی زود از اینکه حاضر شدند با یمن شمالی یکی شوند، پشیمان شدند. بهره برداری از فضای نامساعد و بی ثبات حاکم بر یمن، جلب حمایت صریح مالی و تسلیحاتی امارات متحده عربی و چراغ سبز تلویحی رژیم صهیونیستی و آمریکا، موجب پیشروی بالای شورای انتقالی در معادلات یمن شده تا بدان جا که پس از اخراج انصارالله از عدن و اندکی پیشروی به سوی شمار، نیروهای شورای انتقالی وارد نبردی درون گروهی شده و با اخراج وفاداران به هادی از عدن، کنترل جنوب یمن را عهده دار شده و از عدم تمایل برای مشارکت در نبرد با حوثی‌ها در شمال یمن سخن به میان آورده‌اند.

 

حزب تاریخی الاصلاح یمن از دیگر جریان‌هاییست که خلا هشت دهه اخیر، نقشی بسزا در تحولات این کشور ایفا نموده است. از این حزب به عنوان شاخه اخوان‌المسلمین در یمن نام برده شده و بخش عمده‌ای از نیروهای اهل سنت میانه رو را بسوی خویش متمایل ساخته. اصلاح  در خلال سال‌های تصرف صنعا توسط انصارالله از متحدین عبدربه منصور هادی است که از آن به عنوان شاخه یمنی اخوان‌المسلمین نیز نام برده می‌شود. اگر چه برخی معتقدند که رابطه اصلاح و اخوان کمتر از آن است که بتوان آن را یک حزب اخوانی توصیف کرد، اما در هر صورت اصلاح یک حزب اسلامی است که چندان به مذاق امارات و محمد بن زاید خوش نمی‌آید. محمد بن زاید که خود زمانی در جوانی از طرفداران اخوان المسلمین بوده معتقد است که این گروه بزرگترین خطر برای کشورهای منطقه است و محبوبیتش در میان جوانان کشورهای عربی جنوب خلیج فارس یکی از دلایلی است که این کشورها نمی‌توانند دموکراسی برپا کنند و در انتخابات آزاد رهبرانشان را برگزینند.

 

 حزب کنگره ملی خلق حزب که دربردارنده هواداران علی عبدالله صالح رئیس جمهور مخلوع یمن، جریان دیگری است که در طول چهار دهه اخیر، نقش بسزایی در تحولات یمن ایفا نموده و در مقاطع مختلف با گروه‌های متعدد از در جنگ یا سازش در آمده است. حکومت علی عبدالله صالح که به فرصت‌طلبی و فساد شهره بود، به عنوان یکی از مافیایی‌ترین حکومت‌های عربی توصیف می‌شد که سرانش به واسطه شبکه درهم‌تنیده‌ای از رشوه و راضی نگاه داشتن روسای قبایل عمر حکومت را طولانی می‌کردند.

 

علاوه بر جریان‌های یاد شده، برخی گروه‌هایلیبرال، ملی گرا و همچنین سلفی‌هایی چون داعش و القاعده از نفوذ چشمگیری در یمن برخوردارند. فضای فوق موجب شده تا عملا امکان غلبه یک گروه بر گروهی دیگر در آینده امکان‌پذیر نبوده و طرفین ناگزیرند تن به حکومتی ائتلافی دهند. معضل دیگر یمن به مداخله عظیم دولت‌های خارجی در امور این کشور باز می‌گردد. تاریخ جنگ‌های یمن به دخالت خارجی گره خورده است. چه زمانی که بخش‌هایش تحت کنترل عثمانی و بریتانیا بود و چه حتی زمانی که بخش‌هایی از کشور توسط خود یمنی‌ها اداره می‌شد. در نبردها، همجواری با عربستان نیز موجب شده تا این کشور تقریبا در تمامی نبردهای داخلی یمن، برای منافعش از یک طرف منازعه حمایت کند. اما چه متحدین و چه مخالفان عربستان در این جنگ‌ها ثابت نبوده‌اند. به عنوان مثال ایران که در حال حاضر رقیب عربستان در جنگ یمن محسوب می‌شود، در جنگ داخلی سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۰ از همان گروههایی حمایت می‌کرد که ریاض حمایت می‌کرد.

 

علاوه بر دولت‌های منطقه‌ای، قدرت‌های بین‌المللی نظیر آمریکا، چین، اتحادیه اروپا و روسیه نیز منافعی را برای خویش در یمن تعریف نموده‌اند. همین مسئله موجب شده که دستیابی به هرگونه تحولی پیرامون اتمام جنگ یمن، معطوف به در نظر گرفتن منافع تمامی طرفین دخیل و ایجاد دولتی ائتلافی است.

 

مطالب مرتبط
نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: