به گزارش «راهبرد معاصر»؛ طبق آیات و روایات و حکم قطعی عقل میتوان گفت، یکی از ضروریات مسلم و واجبات مهم در اسلام، حفظ نظام جامعه و زندگی مردم است و آنچه سبب برهم خوردن نظام زندگی و معیشت جامعه میشود، ممنوع است و کارهایی که برای حفظ نظام جامعه ضرورت دارد، واجب است. اگر میان حفظ نظام و دیگر احکام شخصی یا اجتماعی تزاحم واقع شود، حفظ نظام بر آنها مقدم است؛ زیرا حفظ نظام از ضروریاتی است که شارع مقدس به هیچوجه راضی به ترک آن نیست.
حاکم جامعه اسلامی موظف است در مقام تزاحم حفظ نظام معیشتی مردم با امور دیگر، حفظ نظام را مقدم بدارد؛ البته تا جایی که با اساس اسلام و عدالت در تضاد نباشد. اختلال در هریک از عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی باواسطه یا بیواسطه به اختلال و وقفه در زندگی طبیعی و عادی میانجامد و برای حفظ نظام ضرورت دارد از آن منع شود.
منظور از نظام، سامان داشتن امور معیشتی مردم و به طور کلی جریان داشتن امور مردم در وضعیتی طبیعی و بدون گره و بحران است. به عبارت دیگر، مجموع سامانه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ارزشها و باورهای جامعه که ساختار جامعه بر آن استوار است.
عقل سلیم وجود هر امری را که به اختلال نظام بینجامد، قبیح میداند و آن را نادرست و نابهنجار میشناسد و به منع آن حکم میدهد
منظور از حفظ نظام، رعایت اموری است که قوام جامعه و مردم به آن وابستگی دارد و در صورت اخلال در آن، نظم زندگی و معیشت مردم به خطر می افتد و دچار هرج و مرج میشود. نظام به این معنا در برابر ازهم گسیختگی و هرج و مرج به کار می رود و در غالب مواردی که در کتاب های فقهی به کار رفته، این معنا منظور بوده است.
با دقت در ادله و روح حاکم بر شریعت اسلامی، آشکار می شود حفظ نظام معاش مردم، علت یا حکمت بسیاری از احکام و مقاصد شریعت بوده است و شارع، چه در مرحله وضع احکام و قوانین و چه در مرحله اجرای آن، هیچگونه مشروعیتی برای افعال و اموری که موجب اختلال و نابسامانی زندگی مردم شود، قائل نبوده و این معنا را نفی و نهی کرده است.
عقل همه عقلای عالم، برخورداری اجتماع بشر از نظام را لازم و ضروری تشخیص می دهد؛ بلکه این ضرورت در نگاه او چنان مهم و حیاتی است که از هر آنچه باعث اخلال در این نظام شود، منع میکند؛ حتی اگر از دامنه آزادی ها یا سودجویی فرد یا افراد اندکی از جامعه، به این واسطه کاسته شود؛ زیرا می داند که بهای برخورداری این گروه از تمام خواسته هایشان را باید تمام جامعه بپردازد و زیان آن دامنگیر گروه های بیشتری از انسانها خواهد بود.
عقل سلیم وجود هر امری را که به اختلال نظام بینجامد، قبیح میداند و آن را نادرست و نابهنجار میشناسد و به منع آن حکم میدهد. در مقابل، هر چیزی را که موجب نظاممندی و ثبات آن در اجتماع شود، لازم و ضروری می داند که سیره عقلا در تاریخ گواه بر آن است.
افزون بر دلیل عقل که مستند اصلی وجوب حفظ نظام به شمار میرود، می توان به ظاهر برخی آیات قرآن برای تأیید و حفظ جوب نظام و منع از اختلال در آن استناد کرد. این آیات به چند دسته تقسیم میشوند؛
1.آیات دال بر نهی از فساد
آیات بسیاری در قرآن از فساد نهی و مبغوض بودن فساد و مفسدان را با بیان های مختلف تکرار کرده است. از آن جمله می توان این موارد را بیان کرد: بقره/60 و 205؛ اعراف/74؛ مائده/64 و قصص/77 و83.
اختلال در نظام یکی از مصادیق فساد است. در کتاب های لغت، فساد نقیض صلاح و مفسده خلاف مصلحت دانسته شده و در تعریف آن آمده است: فساد هرگونه تغییر از مقداری است که حکمت به آن دعوت می کند (و مقتضای حکمت است) و شاهد بر این مطلب اینکه نقیض صلاح است و صلاح، استقامت بر آن چیزی است که حکمت ما را به آن می خواند؛ چه اینکه اگر کمتر از مقدار یا زیاده از مقدار باشد، صلاح نیست و اگر به اندازه باشد، صلاح است.
همچنین گفته شده است: فساد، خروج شیء از اعتدال است، چه این خروج کم یا زیاد باشد و متضاد صلاح است و در مورد نفس، بدن و اشیای خارج از استقامت، استعمال می شود. (راغب اصفهانی، 1412ق، ص636)
در مجموع میتوان گفت، فساد از اختلال در نظم و اعتدال امور ایجاد می شود. وقتی جامعه ای دارای نظم و نظام است، به آرامش و اعتدال نسبی می رسد و وقتی در نظام جامعه ای اختلال صورت می گیرد، جامعه آرامش و اعتدال خود را از دست می دهد. صلاح و سداد هر جامعه ای وابسته به نظام مندی است و با هرج و مرج و آشوب تباه خواهد شد. بنابراین اختلال در نظام جامعه مصداق بارز به فساد کشاندن آن است.
نهی از فساد، در برخی آیات به صورت مطلق آمده است. (بقره/205) بر این اساس می توان گفت، اگر اختلال نظام معاش فساد است، به موجب این آیه و آیات دیگر مبغوض شارع هم هست و از چیزی که مبغوض شارع است، باید منع شود و جلوی فساد را نیز باید گرفت.
2. منع فعالیت اخلالگران
از برخی آیات قرآن کریم منع فعالیت اخلالگران در نظام استفاده می شود. حضور و فعالیت منافقان و دشمنان در درون جامعه اسلامی قطعاً برای مسلمانان مایه فساد و ناامنی، تفرقه، تردید و گمراهی خواهد بود. در آیات بسیاری ازجمله دو آیه زیر، خداوند متعال پیامبر (ص) را به منع از فعالیت های منافقان و حضورشان در صفوف مسلمین دستور میدهد. این دستور نمونه ای از منع اختلال در نظام مسلمین به شمار میرود:
وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً وَلکِن کَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَعِدِینَ. لَوْ خَرَجُواْ فِیکمُ مَّا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُواْ خِلَالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکمُْ سَمَّاعُونَ لهَُمْ وَاللَّهُ عَلِیمُ بِالظَّلِمِینَ. (توبه/46 و 47)
وَالَّذِینَ اتخََّذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقَاً بَینَْ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنی وَاللَّهُ یَشهَْدُ إِنهَُّمْ لَکَاذِبُون. لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً... (توبه/107 و 108)
بدیهی است هر جامعهای برای حفظ نظام خود باید با اخلالگران مبارزه کند. این همان چیزی است که این آیات به آنها پرداخته است.
3. تعیین مجازات برای اخلالگران در نظام
خداوند در برخی آیات برای اخلالگران در نظام مجازات هایی درنظر گرفته است که نشان از شدت اهتمام شارع مقدس در امر حفظ نظام و منع اختلال در آن دارد.
ازجمله این آیه است که می فرماید: إِنَّمَا جَزَاؤُاْ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فی الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْی فی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فی الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیم. (مائده/33)
وقتی جامعه ای دارای نظم و نظام است، به آرامش و اعتدال نسبی می رسد و وقتی در نظام جامعه ای اختلال صورت می گیرد، جامعه آرامش و اعتدال خود را از دست می دهد
علامه طباطبایی در تفسیر وزین المیزان نوشته است: آوردن عبارت «وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً» بعد از ذکر محاربه با خدا و رسول، می فهماند که منظور از محاربه افساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومی و راهزنی است؛ نه مطلق محاربه با مسلمانان. بنابراین از ظاهر آیه برمی آید مراد از محاربه و افساد، اخلال به امنیت عمومی است. امنیت عمومی وقتی خلل می پذیرد که خوف عمومی و ناامنی جای امنیت را بگیرد و طبیعتاً وقتی محارب می تواند چنین خوفی در جامعه پدید آورد که مردم را با اسلحه تهدید به قتل کند.
اینکه در این آیه محاربه و ستیز با بندگان خدا با اخلال به امنیت عمومی، محاربه با خدا معرفی شده به دلیل اهتمام فوق العاده شارع به امر حقوق انسان ها و حمایت از امنیت آنان برای داشتن زندگی آرام و نظام مند است. به همین خاطر برای افراد اخلالگر در امنیت عمومی مردم مجازات اعدام تشریع شده است.