به گزارش راهبرد معاصر؛ روز شنبه هفته جاری بود که جمعیت «الوفاق» بحرین با صدور بیانیهای از جدیدترین جنایت آلخلیفه علیه انقلابیون این کشور پرده برداشت. این جمعیت در بیانیه خود اعلام کرد که مقامات آلخلیفه دو جوان بحرینی به نامهای «احمد الملالی» و «علی العرب» را اعدام کرده است. الوفاق که بزرگترین حزب و جریان سیاسیِ اپوزیسیون در بحرین محسوب میشود همچنین اعلام کرد که این دو جوان بحرینی، پیش از اعدام تحت شدیدترین شکنجهها توسط نظامیان آلخلیفه قرار گرفتند. اعدام این دو جوان بحرینی و سپس شهادت یک جوان دیگر در جریان اعتراضات مردمی علیه آلخلیفه طی هفته جاری موجی از انتقادات گسترده علیه رژیم منامه را به دنبال داشت. جمهوری اسلامی ایران، حزبالله لبنان، أنصارالله یمن، شورای علمای لبنان و همچنین سران گروههای مقاومت در عراق این جنایت را محکوم کرده و از آلخلیفه به عنوان یک رژیم طاغوتی و دیکتاتورمآب یاد کردند. درهمین ارتباط، راهبرد معاصر گفتگویی را با «شیخ محمد خجسته» عضو جمعیت «الوفاق» بحرین ترتیب داده که مشروح آن را مطالعه میکنید.
همانطور که میدانید آلخلیفه اخیرا جنایت جدیدی را مرتکب شده و 2 جوان بحرینی را بدون هیچگونه سند و مدرکی که دالّ بر گناهکار بودنشان باشد، اعدام کرده است. ارزیابی شما از این اقدام چیست و اساسا مقامات منامه با چه اهدافی چنین جنایتی را مرتکب شدند؟
هدف اصلی و اساسی رژیم حاکم بر بحرین از اعدامهای اخیر این بود که این رژیم میخواست پیامی شدیداللحن را برای جامعه شیعی بحرین ارسال کند. پیام مد نظر آلخلیفه به شیعیانِ بحرین این است که سیاست «مُشت امنیتی» در کشور همچنان پابرجاست و پایان نیافته است.
در واقع، آلخلیفه با جنایت اخیر خود این پیام را به زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام و همچنین به مخالفان و انقلابیونِ خارج از زندان مخابره کرد که آنها نیز در معرض خطر بوده و نمیتوانند خود را در امان ببینند. بنابراین، ارسال چنین پیامی برای جامعه شیعیان بحرین یکی از اهداف اساسی آلخلیفه از اعدامهای اخیر است.
از سوی دیگر، آلخلیفه از رهگذر جنایت اخیر خود هدف دیگری را دنبال میکند و آن، جلب حمایت اقلیت سنّی در بحرین است. مسأله اینجاست که نظامیان بحرینی دو جوان اعدامشده را به دست داشتن در قتل یک افسر درجهدار که سنّیمذهب هم بود، متهم کردند. بنابراین، آلخلیفه با این اقدام تلاش کرد تا خود را حامی حقوق اهل تسنن جلوه داده و اینگونه وانمود کند که از حقوحقوقشان دفاع میکند. لذا جلب حمایت اهل تسنن از یک سوی و ممانعت از اعتراض آنها به جنایتها علیه شیعیان از سوی دیگر، از جمله دیگر اهداف منامه تلقی میشود.
اخیرا شاهد آن هستیم که مقامات منامه روند عادیسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی را تسریع کردهاند. سلسله سفرهای متقابل مقامات بحرینی و صهیونیستی به منامه و تلآویو نشاندهنده این مسأله است. به نظر شما علت اصلی متوسل شدن آلخلیفه به عادیسازی روابط با صهیونیستها علیرغم خواسته ملت بحرین و ملتهای جهان اسلام، چیست؟
همانطور که میدانید مقامات آلخلیفه در مقایسه با سران جهان عرب، در رأس حکامی قرار دارند که بیشترین تلاش را برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به کار بستهاند. این اتفاق درحالی رخ میدهد که ملت بحرین و ملتهای اسلامی با چنین سیاستی کاملا مخالف هستند چراکه آن را در تعارض آشکار با مسأله فلسطین به عنوان اصلیترین مسأله جهان اسلام میبینند.
نه تنها ملتهای شیعی بلکه ملتهای سنّیمذهب نیز با سیاست عادیسازی روابط منامه با رژیم صهیونیستی مخالف هستند و معتقدند چنین اقدامی به منزله عبور از خط قرمز است. علیرغم این مسأله، سلسله اقدامات منامه نشان از آن دارد که مقامات آلخلیفه مصمم به تحکیم روابط خود با تلآویو هستند.
اشتراکات آلخلیفه با رژیم صهیونیستی ازجمله «اسلامستیزی»، «ایرانستیزی»، «تلاش برای تحقق اهداف توسعهطلبانه» و «داشتن روابط تنگاتنگ با آمریکا و کشورهای غربی» از جمله مواردی است که موجب شده است تا آلخلیفه علیرغم خواسته ملت بحرین و ملتهای مسلمان به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بپردازد.
برخی از کارشناسان براین باورند که مقامات منامه از رهگذر عادیسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی و تحکیم این روابط و مناسبات به دنبال آن است تا پایههای قدرت خود در بحرین را تحکیم بخشد. آیا میتوان این نوع تحلیل در بحث عادیسازی روابط منامه با تلآویو را درست تلقی کرد؟
برای یافتن پاسخ دقیق این سؤال باید با نگاه واقعبینانه به قضایا نگاه کنیم. باید ببینیم که اکنون آلخلیفه در چه شرایطی قرار دارد؟ واقعیت آن است که رژیم آلخلیفه امروز در موضع ضعف قرار دارد. این بدان معناست که آلخلیفه هماکنون با بحرانی تحت عنوان «بحران مشروعیت» مواجه است.
لذا از لحاظ شرایط سیاسی، وضعیت حکام بحرینی به هیچ وجه وضعیت مناسبی نیست. امروز رژیم آلخلیفه از کمترین مشروعیتی از سوی مردم بحرین برخوردار نیست. به همین دلیل، این رژیم خود را در برابر جنگی بزرگ با طیف وسیعی از جامعه بحرین میبیند. برهمین اساس، این رژیم برای نجات خود از وضعیت سیاسی موجود گزینه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را برگزیده است.
آیا شتاب مقامات آلخلیفه برای تقویت و تحکیم روابط و مناسباتشان با تلآویو تنها به تلاش آنها برای تقویت ارکان حکومتشان در بحرین محدود و محصور میشود؟ به عبارت دیگر، آیا هدف دیگری در پس پرده این عادیسازی وجود دارد؟
بدون شک اهداف دیگری در پس پرده عادیسازی روابط با تلآویو وجود دارد. از حیث اقتصادی نیز این مسأله قابل بررسی است. امروز به ضرس قاطع میتوان گفت که ساختار اقتصادی بحرین در سایه ناکارآمدیها و بیکفایتیهای رژیم حاکم، فروپاشیده است. بنابراین، آلخلیفه راه نجات خود از باتلاق اقتصادی را در رژیم صهیونیستی جستجو میکند.
امروز مایحتاج آلخلیفه چگونه تأمین میشود. این کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هستند که نیازهای اقتصادی ازجمله کالاها و ... را در اختیار این رژیم قرار میدهند. این مسأله نشان میدهد که اقتصاد در بحرین عملا یک اقتصاد فروپاشیده است. لذا خروج از بحران اقتصادی نیز یکی دیگر از اهداف منامه در روی آوردن به سمت تلآویو قلمداد میشود.
ارزیابی شما از فشارهای ایالات متحده آمریکا بر روی مسئولان بحرینی برای نزدیکتر کردن هرچه بیشتر خود به رژیم صهیونیستی چیست؟ به نظر شما فشارهای ایالات متحده میتواند یکی از عوامل پشتپرده تلاش روزافزون مقامات منامه برای عادیسازی روابط با تلآویو قلمداد شود؟
بدون شک فشارهای ایالات متحده آمریکا علیه آلخلیفه و بکارگیری سیاست «تهدید و تطمیع» توسط واشنگتن علیه منامه یکی از عوامل اصلی است که موجب شده تا روند عادیسازی روابط آلخلیفه با تلآویو بیش از پیش تسریع شود.
در واقع، خواسته اصلی ایالات متحده آمریکا از آلخلیفه در ازای حمایتهای واشنگتن از منامه، عادیسازی روابط آن با رژیم صهیونیستی بوده و هست. به همین دلیل، مقامات منامه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را به مثابه بهرهمندی از حمایتهای آمریکاییها و متحدان غربی آنها میدانند.
بنابراین، سران بحرینی به مسأله عادیسازی روابط با تلآویو به عنوان تضمینی برای تداوم حمایتهای خارجی از خود در طول سالیان متمادی آینده مینگرند. آنها این توهم را در سَر میپرورانند که میتوانند با این اقدام بر بحران مشروعیت و همچنین بحرانها و چالشهای سیاسی و اقتصادی که پیشتر اشاره شد، غلبه کنند.