به گزارش «راهبرد معاصر»؛ بعد از جنگ جهانی دوم، زمانی که هژمونی بریتانیا در نظام بینالملل پایان یافت، دوره پکس بریتانیکا (Pax Britannica) یا همان نقش «پلیس جهانی» که انگلستان برای خود تعریف کرده بوده نیز تمام شد.
بعد از آن آمریکا جای بریتانیا را در نظام جهانی گرفت و دوران پکس آمریکانا (Pax Americana) شروع شد. به تعبیر آمریکا، وظیفه حفظ صلح جهانی در نیمکره غربی و دیگر نقاط جهان برعهده آنهاست، بنابراین ایالات متحده وظیفه دارد در همه نقاط حساس دنیا حضور داشته باشد تا امنیت و صلح برقرار کند.
با وجود این ادعا، پکس آمریکانا ضمانتی برای حفظ منافع ملی آمریکا در مناطق راهبردی جهان بود که مانند همیشه بازی با کلماتی همچون صلح و امنیت را وسیله توجیه نیات استثماری خود قرار میداد. ازجمله مهمترین این مناطق خلیج فارس است که از سه بُعد ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک، در راستای منافع ملی آمریکا بسیار مهم و حیاتی تلقی میشود.
ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا، ناوگانی فعال است و مسئولیت حفظ منافع آمریکا را در خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ، خلیج عدن و بخشهایی از اقیانوس هند برعهده دارد
در برههای نه چندان طولانی سیاست نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا بر مبنای واگذاری نقش پلیس جهانی به پلیسهای منطقهای مشتمل بر متحدان آمریکا شکل گرفت. این سیاست که پیامد تجربه تلخ دخالت آمریکا در جنگ ویتنام به وجود آمده بود، در خلیج فارس به سیاست دو ستونی نیکسون معروف شد. در این راستا مقرر شد ایران ستون نظامی و عربستان سعودی ستون مالی حفظ امنیت خلیج فارس برای پیشبرد اهداف آمریکا باشند. در آن برهه مهم ترین اولویتهای آمریکا در خلیج فارس جلوگیری از نفوذ کمونیسم و امنیت انتقال انرژی بود.
دخالت ارتش شاهنشاهی در سرکوب شورشیان کمونیست جنگ ظفار در همین راستا انجام و لقب ژاندارم منطقه نیز به خاطر نقش نظامی محمدرضا پهلوی در سیاست دو ستونی نیکسون به وی اعطا شد؛ اما دیری نپایید آمریکا از راهبرد واگذاری امنیت مناطق مهم دنیا به متحدانش عقب نشست.
استقرار ناوگان پنجم آمریکا در خلیج فارس تحقق ایده بازگشت به راهبرد پلیس جهانی بود. ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا، ناوگانی فعال است و مسئولیت حفظ منافع آمریکا را در خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ، خلیج عدن و بخشهایی از اقیانوس هند برعهده دارد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا با تکیه بر ایران هراسی و دامن زدن به اختلافات ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس، حضور نظامی اش را در منطقه توجیه کرد و به فروش گسترده تسلیحات نظامی به کشورهای عربی ادامه داد. حضور ناوگان نظامی آمریکا در مناطق نفتخیز جهان اقدامی برای تضمین مبادله نفت با دلار بود که حفظ هژمونی اقتصادی دلار را در دستور کار داشت.
مدتها پیش از آنکه نشانههای تغییر هندسه جهانی آشکار شود، رهبر معظم انقلاب اسلامی از افول آمریکا سخن گفتند؛ موضوعی که در برهه زمانی خود، پیش بینی تحول گرایی به شمار میرفت که از زبان هیچ یک از رهبران منطقه شنیده نمیشد. در آن دوره کشورهای عربی حوزه خلیج فارس امنیت آبهای سرزمینی خود را تمام و کمال به آمریکا واگذار کرده بودند و نقش خود را در بازی راهبردی آمریکا در خلیج فارس بی کم و کاست ایفا میکردند.
نیاز به توضیح نیست در خلیج فارس اگر نیروی خارجی حضور نداشته باشد، تهدیدات امنیتی بایستی از سوی کشورهای ساحلی این منطقه علیه همدیگر صورت پذیرد. لذا با ایجاد ائتلاف دریایی میان ایران و عربستان موضوع امنیتی خلیج فارس به سادگی حل و فصل خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران تمامی سواحل شمالی خلیج فارس را در اختیار دارد و در جنوب این منطقه، عربستان سعودی بازیگر اصلی به شمار میرود.
روی کاغذ چنین راهکاری بسیار منطقی و عملی است، اما آمریکا سالها با تفرقه افکنی میان کشورهای منطقه منافع حضور پردردسر ساز خود را در خلیج فارس تداوم بخشیده بود. به همین دلیل است با شنیده شدن زمزمههای این ائتلاف، سخنگوی ناوگان پنجم دریایی آمریکا گفت: اینکه ایران، عامل شماره یک بیثباتی منطقه و مدعی است میخواهد برای حفاظت از آبهایی که خودش تهدید میکند، ائتلاف امنیتی دریایی تشکیل دهد، با عقل جور در نمیآید.
چنین اظهار نظری بیانگر تمایل شدید آمریکایی ها برای ادامه روند ایران هراسی و ادامه سلطه خود بر خلیج فارس است که اینک با تهدید این روند، میکوشند ائتلاف احتمالی را در نطفه خفه کنند.
جمهوری اسلامی ایران تمامی سواحل شمالی خلیج فارس را در اختیار دارد و در جنوب این منطقه، عربستان سعودی بازیگر اصلی به شمار میرود
برخلاف اظهار نظر این نظامی آمریکایی، آنچه با عقل سلیم جور درنمیآید، این است که کشورهای اسلامی منطقه پای کشور ثالثی را از آن طرف دنیا برای به اصطلاح حفظ امنیت و ثبات آبهای سرزمینی خود به خلیج فارس باز کنند؛ به ویژه کشوری مانند آمریکا که پیشینه سیاهی در غارت منابع کشورها و جنگ افروزی با هدف فروش تسلیحات نظامی دارد.
در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، وقاحت آمریکایی به جایی رسیده بود وی از فروش امنیت به اعراب حوزه خلیج فارس همانند پیمان کاری نظامی سخن میگفت. ناگفته نماند آنچه باعث چرخش سیاستهای سعودی در قبال آمریکا شد، مانور قدرت و ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر هیمنه آمریکایی بود که نشان داد نیروی دریایی اش چیزی به جز ویترین توخالی نیست.
دستگیری سربازان نیروی دریایی آمریکا، سرنگونی پهپاد عظیم آنها در آب های خلیج فارس، شجاعت قایقهای توپدار نیروی دریایی سپاه پاسداران در برابر ناوهای آمریکایی و... موجب شده است امروز کشورهای عرب حوزه خلیج فارس جسارت و اعتماد به نفس لازم را برای ایستادگی برابر آمریکا پیدا کنند. علاوه بر این، در ماجرای حمله موشکی به پایگاه عین الاسد در خاک عراق، ایران نخستین کشوری به شمار میرود که به یک پایگاه نظامی خارج از خاک آمریکا حمله کرده است.
همان گونه که بسیاری از صاحب نظران نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران را الهام بخش کشورهای صادرکننده نفت در کوتاه کردن دست بیگانگان از نفت خود میدانند، مقاومت ایران در برابر سلطه گری آمریکا در خلیج فارس و تأکید بر استقلال عمل در منطقه بایستی الهام بخش دیگر کشورهای خلیج فارس در اتخاذ سیاستی مستقل قلمداد کرد.
ائتلاف دریایی ایران و عربستان سعودی در صورت تحقق، نقطه عطفی در تحولات منطقه خلیج فارس خواهد بود و به الگویی برای بیرون راندن ناوگان آمریکا از دیگر نقاط بدل خواهد شد.