به گزارش "راهبرد معاصر"؛همین چند روز پیش بود که فائزه هاشمی بار دیگر با اظهارنظرات خود به سر تیتر اصلی رسانه های ضدنظام مبدل شد. وی در پاسخ به این سوال خبرنگار روزنامه "مستقل" که «در میان نخبگان سیاسی نوعی نگرانی ناشی از فروپاشی مشاهده میشود، از دیدگاه شما این فروپاشی تا چه اندازه جدی است؟» میگوید: از دیدگاه من فروپاشی محتوایی اتفاق افتاده است و تنها فروپاشی ظاهری و فیزیکی اتفاق نیفتاده است و خیلی احتمال میدهم که این اتفاق بیفتد، درست یا نادرست پایههای حکومت مستحکماند، عمدتاً از طریق ارعاب و… و وحشتهایی که ایجاد میکنند، درست است با معترضین داخل خیابان دیگر برخورد فیزیکی مثل سال ۸۸ نمیشود ولی پروندههایی که تشکیل میشود، دادگاهها، محکومیتهای شدید مانند اخراج از کار، تحصیل و غیره.»
نکته جالب توجه در این مصاحبه فائزه هاشمی، نقض گفته های وی در بند دیگری از مصاحبه است. او که از فروپاشی فیزیکی و ظاهری نظام در آینده ای نزدیک سخن گفته بود، تنها چند لحظه بعد سخن دیگری بر زبان جاری می کند: «با توجه به این فشار بالا و برخوردهایی که صورت میگیرد و وجود این نگرانی که اگر اینها بروند بعد چه میشود، امکان فروپاشی فیزیکی کم است ولی از لحاظ محتوایی این فروپاشی اتفاق افتاده چرا که هر جا را میبینیفشلاست! هر جا دست میگذاری خالی از مدیریت و تدبیر است! همه چیز رها است، فکری برای حل مشکلات نمیشود یا اگر میشود به جای بهتر شدن بدتر میشود، آثار بهبود دیده نمیشود، روزمرگی حاکم شده است، مشکلات اقتصادی و اجتماعی روز به روز افزایش مییابد. بایستی کلی هزینه پرداخت کرد، تلاش، خشم، افسردگی، ناامیدی، بیتفاوتی و رها کردن، ظاهر پرزرق و برق و آباد و باطن توسعه نیافته و زیر جهان سوم داریم، اینها نشانههای خوبی نیست.»
همین پارادوکس آن هم در قالب در یک مصاحبه بیانگر تحلیل سطح پایین و مضحک فائزه هاشمی است که بیانگر عدم دیدگاه درست وی از شرایط موجود است و به تنهای می تواند ماهیت و اهمیت اظهارات او را زیر سوال ببرد. اما نکته جالب توجه اینکه شخصی همچون فائزه هاشمی تا چه اندازه می تواند در قامت دلسوز مردم و نظام ظاهر شده و خود را نگران وضع موجود قلمداد کند؟
فائزه هاشمی اما به خوبی می داند، بخش اعظمی از شرایط موجود، به سیاستگذاری های جریان ورشکسته سیاسی ای بازمی گردد که در دهه 60 و 70 شمسی به ریل گذاری غلط اقتصادی و ترویج تجمل گرایی مدیران کشور پرداخت و امروز به زعم او کار را به امروز به جایی رسانده که، " ظاهر پرزرق و برق و آباد و باطن توسعه نیافته و زیر جهان سوم داریم."
با این حال مرور اظهارنظرات غیرمسئولانه فائزه هاشمی که همواره تشویق و تمجید ضدانقلاب و عاملین تحریم مردم ایران را به همراه داشته می تواند به پرسش فوق پاسخ دهد که اساسا فائزه هاشمی در جایگاهی قرار دارد که خود را دلسوز مردم و نظام جا بزند؟
ارادت فائزه به دیکتاتوری پهلوی
حضور بر سر قبر محمدرضا پهلوی در سفر به مصر یکی از اقدامات جنجالی حاشیه سازترین فرزند مرحوم هاشمی است .او طی مصاحبه ای در مرداد ۹۴، راجع به سفرش به مصر و موضوع بازدید از مزار شاه می گوید: «من یک سفر ورزشی به مصر داشتم. یک سمینار درباره زنان بود و من هم یکی از سخنرانان آن بودم. به هر جای دنیا که سفر کنید، بالاخره به آثار تاریخی هم سری میزنید؛ مثلا مزار مائو در میدان تیانآنمن چین یا مزار لنین در میدان سرخ مسکو، همه را رفتهام یا معابد در نپال و هند و… آن وقت شاه و تاریخ خودمان را نبینیم؟ این به معنی ارزشگذاری نیست.»
بعیدست که فائزه هاشمی بدون شناخت قبلی از موقعیت خود به عنوان فرزند یکی از چهره های اصلی جمهوری اسلامی بر مزار محمدرضا پهلوی حاضر نشده باشد. بخشی ازین موضوع شاید به علاقه او به خاندان پهلوی باز گردد.
فائزه هاشمی و حواشی روزنامه زن
کاملیا انتخابی فرد که اکنون یکی از روزنامه نگاران خارج نشین و معاند در رادیو فرداست در سال 76، در روزنامه زن متعلق به فائزه هاشمی فعالیت می کرد. او در آن دوران از سویمدیرمسئول روزنامه مامور می شود تا با سفر به آمریکا با جرج سوروس طراح انقلاب های رنگین و همچنین فرح پهلوی دیدار و گفت و گو کند.
انتخابی فرد در خاطراتش که در روزنامه ای کویتی با عنوان "القبس" منتشر کرده، به دیدار با سوروس، و فرح پهلوی و همچنین تقاضای دیدار با بنی صدر و سلمان رشدی اشاره کرده و تاکید نموده که همه این موارد با تأیید فائزه هاشمی بوده است. وی اظهار داشته که: «فرح از من خواست تا شادباشهایش را به مدیرمسئولم [فائزه هاشمی] برسانم و بگویم او زن بسیار مدرن و پیشرفتگرایی است!»
توهین به مقدسات در قالب کاریکاتور در خصوص دیه و انتشار پیام نوروزی فرح پهلوی در این روزنامه زمینه توقیف آن را فراهم کرد، موضوعی که به مذاق فرح خوشن یامده بود و او به حمایت از فائزه هاشمی برخاست و فائزه هاشمی نیز در پی انتقادهای صورت گرفته در خصوص چرایی انتشار پیام فرح تاکید کرد: «من برای خانواده پهلوی احترام قائلم!»
تمجید منافقین و بهائیان
فائزه هاشمی درسال ۱۳۹۱ به دلیل تبلیغ علیه نظام به شش ماه زندان و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی، مطبوعاتی و اجتماعی محکوم می شود. حضور او در زندان زمینه ایجاد روابط دوستانه میان او و منافقین و بهائیان می شود. همین عامل سبب می شود فائزه هاشمی در گفت و گو با روزنامه اصلاح طلب بهار از بهاییها و منافقین به عنوان دوستان خود یاد کند: «در میان همبندیها و دوستانم، بهاییها، تعدادی از سازمان مجاهدین و… چند نفر لائیک و چپ بودند… بابا در ملاقات گلههای آن طرف را منتقل کرد که چرا به مجاهدین، منافقین نمیگویم یا چرا روابط خوبی مثلاً با مجاهدین و بهائیها دارم.»
همراهی فائزه هاشمی با آداب و مناسک بهائیان!
اما دیدار فائزه هاشمی با فریباکمال آبادی عضو شورای 7 نفر فرقه ضالهه بهائیت در ایران که به دلیل ارتباط با رژیم صهیونیستی سابقه زندان نیز دارد خبرساز شد. همین موضوع سبب شد تا هاشمی رفسنجانی در گفت و گو با روزنامه جمهوری اسلامی ازین رفتار فائزه هاشمی انتقاد کند و خواستار اصلاح این رفتار زشت فرزندش شد. اما دختر آیت اله هاشمی در گفت و گو با «یورونیوز» پاسخ پدرش را می دهد و تاکید می کند کار اشتباهی نکرده که بخواهد درصدد جبران آن برآید.
بهره سخن
این ها تنها بخشی از جنجال های ساخته شده توط فائزه هاشمی 56 ساله است. در چنین شرایطی این سوال مطرح می شود که چگونه می توان هم برای قاتلین بیش از 17 هزار نفر از مردم این کشور احترام قائل شد و از آنها ستایش نمود و هم دلسوز جامعه و نظام بود؟ دیکتاتوری محمدرضا شاه و کشتار جوانان و همچنین، ثروت چند ده میلیارد دلاری که او به اتفاق همسر و همراهانش از کشور خارج کرد و مردم را از نظر اقتصادی با مشکل مواجه نمود چگونه می تواند مورد تمجید قرار گیرد؟ براساس کدام اصول اسلامی که غاطبه مردم ایران زمین به آن پایبند هستند فرقه ظاله بهائیت که تشکیلاتش در حیفا و در سرزمین های اشغالی قرار دارد، می تواند مورد ارزش قرار گیرد تا جایی که با اعتقادات و مناسک آن ها نیز همراهی کرد؟ این ها تنها بخشی از سوالاتی ست که فائزه هاشمی ابتدا باید بدان پاسخ دهد و سپس در قامت دلسوز مردم و نظام ظاهر شود.