به گزارش «راهبرد معاصر»؛ صهیونیست ها در بدترین شرایط ممکن از زمان اشغال سرزمین مقدس فلسطین قرار گرفته اند و تعارضات داخلی، شکست های منطقه ای و تردیدهای فرامنطقه ای حرکت نهایی آنها را به سوی سقوط و تباهی سرعت بخشیده است.
یکی از موضوعاتی که در برهه کنونی بیش از هر زمان دیگری نمود دارد، سطح تحلیل منازعه در اراضی اشغالی است. در تبیین این موضوع، سه نکته کلیدی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد:
این منازعه، جنبه ای احساسی یا موقت ندارد و منبعث از واقعیات صحنه و پیش در آمدی برای گذار صهیونیست ها به روزهای سخت تر است
نخست، اینکه لابی های قدرت در اراضی اشغالی، تسری چالش از بازیگر (کارگزار) به ساختار را همواره خط قرمز خود تلقی کرده اند. حتی در جریان شکست رژیم اشغالگر قدس در جنگ 33 روزه سال 2006 میلادی یا شکست صهیونیست ها در جریان مقاومت 22 روزه حماس در سال 2008 میلادی ، رسانه ها و جریان های سیاسی رژیم اشغالگر تلاش کردند بار شکست را بر دوش سیاستمداران بی تجربه بیندازند و سقف مطالبه گری آنها، جا به جایی جریان های لیبرال و محافظه کار با یکدیگر (به تناسب زمان) باشد. صهیونیست ها همواره انتقاد از ماهیت، موجودیت و ساختار قدرت در اراضی اشغالی را خط قرمز خود تلقی کرده اند.
دوم، به مهم ترین اثر وضعی و عملیاتی عملیات موفقیت آمیز «طوفان الاقصی» در اراضی اشغالی مربوط می شود؛ یعنی تسری سطح مناقشه از کارگزار به ساختار. اکنون جدال ماهوی و موجودیتی در اراضی اشغالی جایگزین جدال سیاسی و حزبی در تل آویو و حیفا شده و دیگر کسی به دوگانه لیبرال-محافظه کار یا نتانیاهو -لاپید فکر نمی کند.
هلاکت بیش از یک هزار و 300 صهیونیست و دسترسی مطلق حماس به عمق راهبردی اراضی اشغالی و از همه مهم تر، از بین رفتن پیش فرض ها و انگاره های حداقلی که به ایجاد نوعی حاشیه امن کاذب برای شهرک نشینان منجر شده بود، مهم ترین نقش را در هدایت سطح منازعه از کارگزار به ساختار داشته است. این منازعه، جنبه ای احساسی یا موقت ندارد و منبعث از واقعیات صحنه و پیش در آمدی برای گذار صهیونیست ها به روزهای سخت تر است.
سوم، به تبعات و عواقب کشیده شدن مناقشه در اراضی اشغالی از سطح کارگزار به ساختار مربوط است. بدون شک خروجی این مناقشه چیزی جز سرعت یافتن حرکت رژیم صهیونیستی به سوی نابودی نخواهد بود. یکی از آثار وضعی عملیات «طوفان الاقصی» مواجهه صهیونیست ها با ابهامات و تردیدهای ماهوی، ذاتی و موجودیتی (آن هم پس از سال ها سانسور این تعارضات به وسیله جریان های قدرت در تل آویو) بوده است.
نیت و اراده صدها هزار صهیونیست مبنی بر مهاجرت معکوس و ترک اراضی اشغالی (قبل از عملیات طوفان الاقصی) اکنون به گزاره ای اجباری تبدیل شده است و افراد باقی مانده نیز نسبت به ناتوانی همه جریان ها و سیاستمداران بر سر صیانت از لانه عنکبوت آگاه هستند. حتی اگر جنگ در همین لحظه پایان یابد، صهیونیست ها قادر به بازگرداندن سطح مناقشات داخلی و فکری در اراضی اشغالی از ساختار به بازیگران نخواهند بود. حتی مداخله گرایی واشنگتن و تنفس مصنوعی اتحادیه اروپا نیز قدرت تل آویو را در بازتعریف قواعد بازی پس از شکست اخیر احیا نخواهد کرد.