به گزارش «راهبرد معاصر»؛ تمامی جنگهایی که رژیم صهیونیستی در قرن گذشته با ارتشهای عربی انجام داد، دارای ویژگیهای زیر بود:
در دوره معاصر هر کس با رژیم صهیونیستی مخالفت و با آن مبارزه کند؛ جنبش، دولت یا مردم باشد، متحد ایران تلقی می شود
هنگام آتش بس میان ارتش های عربی و رژیم صهیونیستی، صهیونیست ها از ادامه حملاتشان دست برنمی داشتند، زیرا حضورشان را در منطقه پس از توافق اسلو در دهه 1990 که با تشکیلات خودگردان فلسطین و زیر نظر آمریکا و سازمان ملل متحد منعقد شد، تثبیت کرده بودند. آنها با وعده حمایت مالی توافق را با فلسطین امضا کردند که بعدها معلوم شد دروغ و فریب بود.
رژیم صهیونیستی تلاشهای خود را برای تسلط بر منطقه تقویت کرد، جغرافیای خود را با اشغال و غصب مستمر سرزمینهای فلسطینی گسترش داد و وارد روابط عادی و گسترده با سایر کشورهای عربی شد.
اگر تنها یک کشور باشد که نقشه ها و اهداف رژیم صهیونیستی، آمریکا و برخی اعراب را در قبال فلسطین و منطقه درک کند، جمهوری اسلامی ایران است؛ نه ایران قبل از زمان شاه، بلکه ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. جمهوری اسلامی از نخستین روز پیروزی انقلابش مخالفت خود را با استکبار جهانی، آمریکا، رژیم صهیونیستی، غرب و همپیمانانش اعلام کرد و هدف خود را مبارزه با صهیونیسم جهانی قرار داد.
در دوره معاصر هر کس با رژیم صهیونیستی مخالفت و با آن مبارزه کند؛ جنبش، دولت یا مردم باشد، متحد ایران تلقی می شود. حزب الله لبنان، سوریه، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و جنبش های مقاومت فلسطین متحد و به بازوی پرقدرت ایران تبدیل شده اند.
درواقع جنبش ها، کشورها یا گروه های آزادی بخش علیه اشغالگری، استبداد و جاه طلبی های صهیونیسم، امپریالیسم و ارتجاع مورد حمایت ایران، روسیه و سایر کشورهای متحد هستند، زیرا به خطرات صهیونیسم، امپریالیسم و ارتجاع پی برده اند.
حال پس از آنکه اعراب شاهد جنایت های صهیونیسم و نئونازیسم در غزه بودند و با آن زندگی کردند، مردم و آزادگان جهان نیز خصومت و نفرت خود را نسبت به صهیونیسم، آمریکا و رژیم صهیونیستی ابراز کردند و دست کم در منطقه غرب آسیا ماهیت دشمنی ایران با صهیونیسم را دریافته اند.
حال پس از بیان این مقدمه به موضوع اصلی برمی گردم. امروز رژیم صهیونیستی با نبردهای فرسایشی در شمال و جنوب سرزمین های اشغالی مواجه است و هر روز این نبرد طولانی تر خواهد شد و زمان به نفع مقاومت غزه، عدالت و آرمان فلسطین می گذرد. موضوع ابعاد انسانی، سیاسی و دیپلماتیک یافته است و دیگر موضوع اعراب یا منطقه نیست، بلکه مربوط به آزادگان جهان است. رژیم صهیونیستی مطرود شده و مردم جهان از جنایت های آن که با حمایت آمریکا و غرب انجام می شود، آگاه شده اند.
رژیم صهیونیستی در مقابل حملات رزمندگان حزب الله در جنوب لبنان حالت دفاعی به خود گرفته است، وضعیتی که مورد رضایت صهیونیست ها نیست، خوی استکبار با آن سازگاری ندارد و با انگاره های القا شده به جهان به عنوان رژیمی شکست ناپذیر و دست نیافتنی منطبق نیست.
پس از آنکه اعراب شاهد جنایت های صهیونیسم و نئونازیسم در غزه بودند و با آن زندگی کردند، مردم و آزادگان جهان نیز خصومت و نفرت خود را نسبت به صهیونیسم، آمریکا و رژیم صهیونیستی ابراز کردند
رژیم صهیونیستی با وجود خسارت هایی که بر اثر حملات حزب الله متحمل می شود، نمی تواند اقدام تلافی جویانه گسترده ای علیه لبنان به راه بیندازد و ژنرال هایش وقتی از جنگ غزه خلاص می شوند به تهدید و هشدار بسنده می کنند. آمریکا، رژیم صهیونیستی را به دلیل ارتکاب جنایت علیه غیرنظامیان در غزه رها کرد و اکنون آن ها در دادن پاسخ متوازن در جنوب لبنان محدود شده اند و حتی از مقابله با موشک های یمن و موشک های گروه های مقاومت در عراق و سوریه خودداری می کنند. درواقع آمریکا نمی تواند سه جنگ را همزمان (اوکراین، غزه و جنوب لبنان) حمایت و مدیریت کند.
حزبالله از وضعیت نظامی و سیاسی کنونی آمریکا سود میبرد و غزه را در نبرد فرسایشی آشکار با رژیم صهیونیستی پیروز میکند، نبردی که هر روز تعداد بیشتری از نیروهای حزبالله در آن شهید می شوند و مقاومت لبنان روز به روز از سلاحهای پیشرفتهتری استفاده میکند. برخی ژنرالهای دشمن صهیونیستی با تأکید بر پیشرفت تدریجی نوع سلاحهای مورد استفاده و گسترش اهداف مقاومت در جنوب لبنان، نبرد با حزبالله را «نبرد فناوری و مغزهای متفکر» توصیف کردند.
با وجود گستردگی و تنوع اهداف مقاومت در لبنان در روزهای نخست نبرد نسبت به زمان حاضر شاهد تعداد کم شهدای مقاومت بوده ایم که نشان دهنده مدیریت میدانی ماهرانه مقاومت است؛ تاکتیک هایی متغیر برای جلوگیری از اینکه دشمن بتواند ارزیابی کند یا حدس بزند در آینده چه خواهد شد.
مقاومت یا حزب الله لبنان به صراحت اعلام جنگ تمام عیار علیه رژیم صهیونیستی نخواهد کرد، انتخاب جنگ تمام عیار علیه جنوب لبنان را برعهده دشمن می گذارد، زیرا می داند رژیم صهیونیستی و آمریکا قادر به آغاز آن نیستند. این به نفع مقاومت در جنوب سرزمین های اشغالی و غزه و در کل به نفع محور مقاومت است که دشمن در غزه پیروز نشود و همچنان ضربه بخورد، زیرا زندگی و توانایی بقایش را در غزه فلج می کند.
در شمال فلسطین اشغالی این موضوع نسبت به پایگاه های آمریکایی مستقر در سوریه و عراق صدق می کند. نبردهای فرسایشی در داخل نوار غزه و شمال فلسطین، یعنی از جنوب لبنان و هدف قرار دادن هر روزه پایگاه های آمریکایی، دشمن صهیونیستی و آمریکا را بی ثبات و خسته و نقشه های آنها را برای عادی سازی شرایط نقش بر آب می کند.