به گزارش راهبرد معاصر؛ راهبرد امنيت منطقهاي امريكا در افغانستان و پاكستان مربوط به اكتبر 2017 ميباشد. نقشيابي فزايندة طالبان و عمليات انتحاري عليه نهادهاي نظامي و امنيتي افغانستان را ميتوان علت اصلي تنظيم راهبرد جديد دولت امريكا دانست. دونالد ترامپ در صدد برآمد تا سياست جديد امريكا را بر اساس معادلة قدرت و امنيت در افغانستان و پاكستان تنظيم نمايد. تحقق چنين هدفي به مفهوم آن است كه دونالد ترامپ در صدد تغيير نمادها و سازوكارهاي رفتار باراك اوباما در افغانستان بوده و سياست چندجانبة امريكا در قالب «ايساف» را با تغييرات الگويي، تاكتيكي و راهبردي همراه ساخته است.
سند امنيت ملي امريكا كه در 17 دسامبر 2017 نيز منتشر گرديد، برخي ديگر از نشانههاي كنش هژمونيك امريكا در آسياي جنوب غربي به ويژه افغانستان و پاكستان را منعكس ميسازد. راهبرد دفاعي و امنيت ملي امريكا در دوران رياست جمهوري دونالد ترامپ را بايد تابعي از معادلة «گسترش نفوذ منطقهاي و بينالمللي» دانست. در نگرش ترامپ، عملگرايي سياست خارجي ايالات متحده ميبايست بر اساس ريسكپذيري انجام پذيرد. ترامپ بر اين موضوع تأكيد دارد كه نفوذ امريكا در جهان به عنوان نيروي مثبت راهبردي محسوب ميشود كه ميتواند زمينههاي ثبات و امنيت را ايجاد كند.
باراك اوباما در صدد بود تا امنيتسازي منطقهاي را بر اساس ائتلافهاي تاكتيكي تنظيم نمايد. مشاركت با كشورهاي اروپايي در چارچوب نقشيابي پيمان ناتو در بحران افغانستان، محور اصلي سياست امنيتي باراك اوباما بود، درحاليكه دونالد ترامپ نشانههايي از «نهادگرايي هميلتوني» و «كنشگرايي جكسوني» را در روند امنيتسازي منطقهاي افغانستان و پاكستان در دستور كار قرار داده است. هدف اصلي ترامپ آن است كه ائتلافهاي منطقهاي را بر مبناي قدرت و يكجانبهگرايي امريكا قرار دهد.
نشانههاي امنيت هژمونيك در راهبرد منطقهاي دونالد ترامپ
راهبرد امنيت ملي ايالات متحده در افغانستان و پاكستان بر اساس معادلة «امنيت هژمونيك» تنظيم شده است. دونالد ترامپ نسبت به فرآيندهاي بيثباتي و ناامني افغانستان، به پاكستان هشدار داده و آنان را تهديد به الگوهاي محدودكنندة كمكهاي اقتصادي نموده است. درحاليكه بخشي از واقعيتهاي بحران افغانستان و الگوهاي بحرانساز پاكستان در محيط امنيت منطقهاي بر اساس الگوهاي كنش راهبردي عربستان شكل گرفته است. عربستان تلاش دارد تا بيثباتي امنيتي را به تمامي حوزههاي ژئوپليتيكي منطقه گسترش دهد. بهرهگيري از نيروهاي تكفيري و گروههاي مربوط به كارگزاران جنگ نيابتي در زمرة اصليترين ابزارهاي قدرت و الگوي رفتاري عربستان براي بيثباتسازي منطقهاي محسوب ميشود.
الگوي دونالد ترامپ داراي تفاوتهاي تاكتيكي، عملياتي و راهبردي با سياست منطقهاي باراك اوباما ميباشد. اوباما در صدد بود تا زمينة نقشيابي بازيگران جديد همانند ايران و هند را در افغانستان فراهم سازد. چنين فرآيندي به مفهوم كاهش نقش راهبردي عربستان و پاكستان محسوب ميشد. چنين رويكردي را ميتوان در سفر لئون پانتا وزير دفاع وقت امريكا در 12 ژوئن 2012 به هندوستان مشاهده نمود. پانتا در كمك خواستن از هند متوجه انعكاس اين خبر در پاكستان نيز هست.
رنجش پانتا قابل درك است. پاكستانيها مخالفت خود را با حملات بي حد هواپيماهاي بدون سرنشين به خاكشان بيان داشتهاند. باراك اوباما نيز تمايلي به درك نيازهاي راهبردي پاكستان نشان نميداد. الگوي رفتاري امريكا در دوران باراك اوباما نيز ماهيت مبهم داشت. لئون پانتا با اشاره مكرر به پاكستان به عنوان محل امن براي مبارزان مسلح افغان به وضوح بيان كرد كه صبر آمريكا از سياست پاكستان لبريز شده است. به هنگام صحبت دربارة حملات موشكي به قبايل پاكستان لحن وي به هيچ وجه عذرخواهانه نبود. به هرحال، دشوار است تصور كنيم دولت آمريكا چگونه ميتواند فرض كند كه تشويق هند به ارائه كمك امنيتي به دولت كابل در جهت حفظ و افزايش درازمدت منافع آن كشور خواهد بود.
باراك اوباما در صدد بود تا زمينة کاهش نيروهاي نظامي امريكا در افغانستان را به وجود آورد، درحاليكه روند بيثباتي افغانستان گسترش پيدا ميكرد. امريكا مشخص كرده است كه جدول زمانياش براي خروج نيروهايش قطعي خواهد بود. باراك اوباما در صدد بود تا 23000 سرباز امريكايي را تا پايان سپتامبر 2012 از افغانستان خارج كند، درحاليكه روندهاي بحرانساز مانع از چنين اقدامي ميشد. سياست باراك اوباما با رويكرد «مك كريستال» فرماندة ارشد نظامي امريكا و ناتو در افغانستان متفاوت به نظر ميرسيد. درحاليكه دونالد ترامپ از سازوكارهاي تهاجمي بيشتري براي مقابله با گروههاي بنيادگراي افغانستان بهره ميگيرد.
نكتة جالب توجه آن است كه داعش بعد از شكست نظامي و عملياتي در سوريه و عراق، بخشي از پايگاه خود را به افغانستان منتقل كرده است. نقشيابي داعش در افغانستان نشان ميدهد كه بحران امنيتي فراروي امريكا در آسياي جنوب غربي در حال افزايش است. واقعيت آن است كه سياستهاي تهاجمي دونالد ترامپ تاكنون نتوانسته امنيت بيشتري را در سوريه، عراق و افغانستان ايجاد كند. سياست تهديد دونالد ترامپ عليه دولت و سرويسهاي اطلاعات دفاعي پاكستان، مشكلات امنيتي افغانستان را افزايش داده است.
سياست تهاجمي دونالد ترامپ، مشكلات بيشتري را براي امنيت دولت افغانستان و استراتژي امريكا در آسياي جنوب غربي ايجاد خواهد كرد. واقعيت آن است كه دولت هند تمايلي به درگيرسازي قابليتهاي دفاعي و امنيتي خود در افغانستان ندارد. بسياري از مقامهاي دفاعي و امنيتي هند در واكنش نسبت به درخواستهاي باراك اوباما و الگوي كنش تهاجمي دونالد ترامپ براي امنيتسازي منطقهاي، عدم تمايل به برداشتن گامهاي بيشتري در يك وضعيت پرخطر و بيثبات را از خود نشان دادهاند. چنين واقعيتهايي بيانگر آن است كه ايران به دليل ابتكار عمل بازدارنده و الگوهاي مبتني بر مديريت بحران به عنوان تنها نيرويي محسوب ميشود كه از قابليت امنيتسازي و مقابله با نيروهاي افراطي در محيط منطقهاي آسياي جنوب غربي برخوردار است.
بنبست سياست خارجي امريكا در بحران امنيتي افغانستان
روندهاي سياست خارجي امريكا با نشانههايي از تغيير مرحلهاي همراه شده است. الگوي كنش فرماندهان نظامي امريكا در مورد افغانستان با نيروهاي امنيتي و ديپلماتهاي ايالات متحده تفاوت تاكتيكي پيدا كرده است. نشانة بنبست مرحلهاي در روندهاي سياست خارجي و امنيتي امريكا در افغانستان را بايد در تداوم منازعة منطقهاي مشاهده نمود. گسترش جنگ و منازعه در افغانستان نشان ميدهد كه محيط امنيت منطقهاي، پيچيدهتر از آن است كه امريكا از ابتكار عمل تاكتيكي و عملياتي برخوردار باشد.
واقعيت آن است كه در صورت تداوم جنگ داخلي افغانستان جديد كه در آن هند و پاكستان به طور فعال در جهت حفظ منافع خود درگير شوند، روابط اسلامآباد نيز با طالبان محكمتر شده است. جنگ در افغانستان وارد بنبستی راهبردی شده است. امریکا و ناتو به رغم برتری تکنولوژی تسلیحات و منابع مالی نتوانستند طالبان را شکست دهند. طالبان نیز در موقعیتی قرار ندارند که در کوتاه مدت امیدوار باشند ارتشهای امریکا و ناتو را شکست دهند و به صورتی قهرآمیز کابل را به تصرف خود درآورند و امارات اسلامی مد نظر خود را احیا کنند.
در چنین فضایی به نظر میرسد امریکا دو هدف را هم زمان پیگيري نموده است. باراك اوباما در صدد بود تا الگوي جنگ گروههاي افغاني عليه دولت افغاني را به موازات مذاكره با طالبان ادامه دهد. باراك اوباما تمايلي به افزايش اعزام نيروهاي نظامي جديد به افغانستان نداشت. بسياري از گروههاي امنيتي و ديپلماتهاي امريكا در افغانستان به اين موضوع اشاره داشتند كه ادامه عمليات نظامي پرشدت امريكا به ويژه بهرهگيري از پهبادهاي تهاجمي نميتواند مطلوبيت امنيتي طولاني مدت براي امريكا به وجود آورد. به همين دليل است كه باراك اوباما از راهبرد دوگانه براي كنترل بحران امنيتي افغانستان استفاده كرد. توافق بر سر گشودن دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر و مذاکره با طالبان بخشی از این روند است.
دونالد ترامپ انگارههاي جديدي در روندهاي سياست خارجي امريكا در برخورد با بحران امنيتي افغانستان و پاكستان را گشود. رويكرد دونالد ترامپ تفاوتهاي بسيار زيادي با سياست خارجي باراك اوباما دارد. چاشني رفتار سياسي و كنش امنيتي ترامپ در برخورد با بازيگران منطقهاي و بينالمللي را ميتوان در بهرهگيري از سياست بلوف، تهديد و بهكارگيري ديپلماسي اجبار دانست. دونالد ترامپ در سياست اعلامي خود به اين موضوع اشاره داشته است كه تمايلي به مذاكره با طالبان نخواهد داشت. درحاليكه طالبان در وضعيت قدرت فزاينده قرار دارد.
چنين وضعيتي به گونة اجتنابناپذير، نشانههايي از پارادوكس جديد سياسي و امنيتي را در راهبرد منطقهاي امريكا ايجاد خواهد كرد. در دوران باراك اوباما، صحبت از واگذاری جغرافیا به طالبان و شریکسازی آنها در قدرت بوده است. چنين روندي ميتواند زمينههاي تجزية سياسي، جغرافيايي و حتي جدايي گروههاي هويتي و قومي را در افغانستان ايجاد كند. افغانستان مجموعهاي از گروههاي قومي و هويتي رقيب را در درون خود جا داده و ضرورت مديريت امنيتي ايجاب ميكند كه نشانههايي از موازنة قدرت بين چنين گروههايي ايجاد شود تا زمينه براي گذار از فضاي سنت به نوسازي در افغانستان را فراهم سازد.
دونالد ترامپ در دوران جديد تلاش دارد تا در مذاكره با طالبان، به نتايج و مطلوبيتهاي بيشتري نايل شود. امریکا در معامله با طالبان انتظار دارد موافقت آنها را برای دستیابی به پایگاههای نظامی دائمی به دست بیاورد. بنابراین افغانستان در آينده با موقعیت دشوارتر امنيتي روبرو خواهد شد. بحرانهاي امنيتي امريكا در افغانستان و پاكستان از اين جهت ادامه پيدا ميكند كه زمينه براي شكلگيري تضاد در الگوهاي رفتاري متحدين امريكا در حال افزايش است. الگوي رفتاري تركيه در سوريه، عربستان در پاكستان و افغانستان و حتي كشورهاي اروپايي داراي تفاوتهاي زيادي با سياست تشديد بحران در دوران دونالد ترامپ دارد.
پيچيدگيهاي سياست امنيتي امريكا در افغانستان تحت تأثير تنوع بازيگران بنيادگرا قرار دارد. برخي از گروههاي بنيادگرا تحت تأثير عربستان بوده و برخي ديگر فعاليتهاي خود را بر اساس الگوهاي كنش منطقهاي پاكستان تنظيم ميكنند. ظهور داعش با نقشيابي اين گروه در افغانستان، چالشهاي جديدي را در منطقه به وجود ميآورد. الگوي رفتاري دونالد ترامپ نميتواند معطوف به پيروزي و غلبه بر الگوهاي كنش تاكتيكي و راهبردي گروههاي بحرانساز تلقي شود. واقعيت آن است كه ادامه وضع موجود در افغانستان برای هیچ طرفی قابل قبول و تحمل نخواهد بود. نه امریکا و ناتو میتوانند ضایعات انسانی و مالی جنگ علیه طالبان در افغانستان را بیش از این تحمل کنند.
به همانگونهاي كه دولت افغانستان نيز با چالشهاي مربوط به خود در آينده روبرو خواهد بود. چالشهاي امريكا در افغانستان از اين جهت اهميت دارد كه طيف گستردهاي از نيروهاي سياسي و اجتماعي درگير فضاي بحراني بوده و در آيندة نزديك، امكان ترميم چنين فرآيندي وجود ندارد. درحاليكه نيروهاي اجتماعي درگير بحران امنيتي افغانستان و پاكستان، از آمادگي لازم براي تداوم عمليات و نقشيابي سياسي در آينده برخوردارند. در دوران رياست جمهوري دونالد ترامپ، نشانههايي از تغيير در الگوهاي رفتاري امريكا به وجود آمده است. ترامپ ترجيح ميدهد تا نيروي نظامي بيشتري براي مقابله با طالبان و داعش به افغانستان اعزام كند. در اين فرآيند، طالبان با واقعیتهایی جدید روبرو شده که آنها را قادر میسازد با واقعبینی بیشتری موقعیت خود را ارزیابی کنند.
نتيجهگيري
آسياي جنوب غربي در زمرة حوزههاي جغرافيايي محسوب ميشود كه تضادهاي سياسي و امنيتي امريكا با كشورهاي منطقهاي را افزايش خواهد داد. ترامپ بر اين موضوع تأكيد دارد كه خروج نيروهاي نظامي امريكا و ناتو از افغانستان منجر به افزايش نقش گروههاي تروريستي در منطقه خواهد شد. بر اساس چنين انگارهاي است كه سياست باراك اوباما براي به رسميت شناختن غيررسمي طالبان را ناديده گرفته و تلاش دارد تا زمينة افزايش محدوديتهاي اقتصادي براي پاكستان و اعزام نيروهاي نظامي امريكا در افغانستان را در دستور كار قرار دهد.
سياست امنيتي امريكا در پاكستان بر اساس تلاش براي محدودسازي نقش طالبان در محيط اجتماعي و مراكز نظامي شكل گرفته است. دونالد ترامپ ضمن حمایت از دولت افغانستان خواهان تقویت نیروهای امنیتی این کشور شد. او گفت آمریکا به حمایتش از نیروهای امنیتی در میدان جنگ با طالبان ادامه خواهد داد. رئیسجمهوری آمریکا تاکید کرد که دولت افغانستان برای آوردن امنیت با دشمنی میجنگد که آمریکا را نیز تهدید میکند. او گفت هر اندازهای که نیروهای دولتی افغانستان قویتر شوند، به همان اندازه به آمریکا کمتر نیاز خواهد بود تا کاری انجام دهد.
ترامپ در صدد است تا زمينههاي لازم براي افزايش نقش دولت افغانستان براي اجراي تعهدات نظامي و امنيتي را به وجود آورد. تحقق چنين اهدافي بدون مشاركت امنيتي پاكستان امكانپذير نخواهد بود. ادبيات تهاجمي ترامپ در برخورد با نظاميان و سرويسهاي امنيتي پاكستان، نميتواند زمينة امنيتسازي فراگير در افغانستان را به وجود آورد. ترامپ همچنين در صدد است تا حمايتهاي امريكا از پاكستان و افغانستان را مشروط به كارآمدي دولتهاي آنان براي مقابله با گروههاي تروريستي به ويژه طالبان و داعش نمايد.
واقعيت آن است كه از زمان ارائة استراتژي جديد دونالد ترامپ دربارة افغانستان، اين كشور با چالشهاي امنيتي بيشتري روبرو شده است. ترامپ به اين موضوع اشاره دارد كه پاكستان بايد سياست سازندهاي براي مقابله با گروههايي همانند طالبان اتخاذ نمايد. حمايت پاكستان از طالبان افغانستان، با سياستهاي رسمي ترامپ هماهنگي ندارد. ترامپ فضاي طالبان و داعش را به عنوان نمادي از گروههاي تروريستي و جنايتكار ميداند كه مشكلات امنيت منطقهاي و ضرورتهاي راهبردي امريكا را با چالش روبرو ميسازند.
رويكرد امنيتي و راهبردي ترامپ دربارة آسياي جنوب غربي به ويژه پاكستان و افغانستان را ميتوان در قالب «رئاليسم تدافعي» تبيين نمود. ويژگي اصلي رئاليسم تدافعي آن است كه همكاري امريكا با گروههايي انجام ميگيرد كه داراي دوستان مشترك و دشمنان مشترك باشند. ترامپ بر ضرورت مقابله با تروريسم و افراطگرايي تأكيد داشت. پاكستان را يكي از حوزههاي جغرافيايي دانست كه از قابليت كنترل چنين گروههايي برخوردار است. افزايش همكاريهاي امنيتي امريكا و هند، معطوف به محدودسازي نقش امنيتي پاكستان خواهد بود. در چنين شرايطي، هند نيز از الگوي موازنه حمايت خواهد كرد.
الگوي رفتاري ترامپ برخلاف باراك اوباما، معطوف به ملتسازي و نهادسازي در افغانستان و پاكستان نخواهد بود. ترامپ به گونهاي صريح بر ضرورت رويارويي خشونتآميز با طالبان و گروههاي جهادي تأكيد كرده است. ادبيات انتقادي ترامپ نسبت به مقامات و سرويسهاي اطلاعات نظامي پاكستان، مطلوبيت چنداني براي امنيت افغانستان و اهداف راهبردي امريكا ايجاد نكرده است. انگارههاي جهادي در تفكر سياسي و امنيتي طالبان، محور اصلي تداوم بيثباتي در افغانستان خواهد بود.
طالبان نيز واكنش شديدالحني در برابر ادبيات دونالد ترامپ داشته و آنان را تهديد امنيتي براي خروج از افغانستان نموده است. مقامهاي طالبان به اين موضوع اشاره دارند كه امريكا «به جای ادامه جنگ» باید روی استراتژی خروج فکر کند. بيان چنين رويكردي به مفهوم تداوم بيثباتي، تعارض و منازعة كمشدت در افغانستان خواهد بود. در چنين شرايطي، پاكستان نميتواند به گونهاي همهجانبه، مطالبات راهبردي مطرح شده از سوي دونالد ترامپ را پيگيري نموده و تحقق بخشد.