به گزارش «راهبرد معاصر»؛ صهیونیست ها قتل عام هایی علیه صاحبان اصلی سرزمین فلسطین انجام دادند. روز نکبت 1948 و وقایع پس از آن کمتر از جنایت نبود، با این هدف که سرزمین فلسطین را از مردمش خالی و «دیاسپورای یهودی» را در بلاد شام جمع کنند، جایی که ادعا می کنند سرزمین موعودشان است. از اینجا پایه و اساس ایدئولوژی نابودی فلسطین آغاز می شود؛ جایگزینی مردم به جای مردم، جایگزینی فرهنگ به جای فرهنگ و تمدن و همه اینها بر مبنای اصل «تفویض الهی» برای کشتن غیریهودیان در تورات (گوی) است.
روز به روز، رسوخ جنایت و قتل در ادبیات مذهبی تلمودی آنها آشکار می شود. با بازگشت به این ادبیات، دو هدف برای وجود مردمی غیر از یهودیان وجود دارد نخست، اینکه اگر بنی اسرائیل از پروردگار خود «یهوه» اطاعت و احکامش را اجرا نکنند، شکست بخورند. دوم، اینکه اقوام غیریهودی با پایبندی به متون از آنها شکست بخورند. در اینجا یهودیان حق دارند از این پیروزی لذت ببرند و پیروزی شان اغلب در سه سطح به دست می آید؛ قتل، اخراج یا بردگی.
آنچه میان تشکیلات مقاومت مشترک است، اینکه آنها ذیل موافقتنامه های بین المللی مانند کنوانسیون ژنو (1949) نیستند که بر حفاظت از عناصر غیرنظامی در میدان های جنگ تأکید می کند
بنابراین، تعجب آور نیست ببینیم رژیم صهیونیستی در هر جنگ و تجاوز جدیدی اصرار دارد بدون توجه به جان غیرنظامیان قتل عام ها را یکی پس از دیگری انجام دهد. طبق آمار و ارقام، تعداد شهدای فلسطینی در نوار غزه از 41 هزار نفر گذشت و در لبنان به بیش از 2 هزار شهید، مجروح و مفقود رسید.
با هر قتل عام مردم بی گناه فلسطینی به وسیله رژیم صهیونیستی، سؤالی که نسبت به جنبش های مقاومت مطرح می شود، این است دلیل حمله نکردن به غیر نظامیان صهیونیست چیست و چرا آنها مانند فلسطینیان کشته نمی شوند یا خانه ها بر سرشان خراب نمی شود؟
با توجه به اینکه هر جنبش و سازمانی اندیشه، ایدئولوژی و جهت گیری های سیاسی خاص خود را دارد که آن را به پیش می برد، در مرامنامه گروه های مقاومت موضع واحدی در زمینه هدف قرار دادن غیر نظامیان صهیونیست وجود ندارد، هرچند آنچه میان تشکیلات مقاومت مشترک است، اینکه آنها ذیل موافقتنامه های بین المللی مانند کنوانسیون ژنو (1949) نیستند که بر حفاظت از عناصر غیرنظامی در میدان های جنگ تأکید می کند.
شاید در اینجا رژیم صهیونیستی بهعنوان موجودیتی ظاهر شود که معنای «دولت» ندارد، نه تنها به این دلیل که در سرزمین دیگری غیر از فلسطین تأسیس شده، بلکه به این دلیل که خارج از محدوده احترام به توافقهای بینالمللی باقی مانده است و خشونت بیرویه را در همه اشکال آن اعمال میکند. ما متحدانش ازجمله آمریکا را دیدیم که به وسیله عناوین مختلفی مانند «خسارت جانبی» برای این جنایت ها توجیه میآورند. تناقض عجیبی وجود دارد، اینکه مقاومت فلسطین به کنوانسیونهای بینالمللی که هیچ امضایی روی اسنادش ندارد، توجه و در مقابل، رژیم صهیونیستی آنها را نقض میکند.
این وضعیت درباره حزبالله صدق نمیکند، با وجود اینکه میداند هیچ غیرنظامی واقعی ای در رژیم صهیونیستی وجود ندارد و آنها شهرک نشینان مسلح هستند (بیش از 42 هزار زن صهیونیست تنها در سال 2023 میلادی درخواست سلاح دادند) و بیشترشان در ارتش صهیونیستی فعالیت می کنند (ارتشی که 465 هزار سرباز ذخیره دارد). تعریف غیرنظامی در جنگ، کسانی هستند که برای هیچ یک از طرف های درگیری ارزشی قئل نیستند و این تعریف درباره رژیم صهیونیستی صدق نمیکند. با وجود این، حزب الله به معیارهای اخلاقی پایبند است، زیرا می جنگد، نمی کشد و این همان چیزی است که در مرزهای شمالی با فلسطین اشغالی مشاهده شد.
گرچه بر مبنای دیدگاه اخلاقی حزبالله به طور ساختاری به اصول بشردوستانه که حتی در تئوری به وسیله نظام بینالملل تولید شدهاند، متعهد است؛ ولی رژیم اشغالگر دیدگاهی کاملاً متفاوت دارد. به عنوان نمونه، شاحاک پژوهشگر صهیونیست در کتاب خود «تاریخ یهودیت» گفت و گوی میان سرباز صهیونیست و خاخامی را نقل می کند که سرباز می پرسد: آیا مواردی وجود دارد ما با وجود داشتن سلاح خلوص خود را امتحان کنیم؟ (مقصود پرهیز از کشتن اطفال، زنان یا به طور کلی غیرنظامیان است) خاخام پاسخ می دهد: بهترین غیر یهود کشته شدگانشان هستند.
هدف قرار دادن مراکز نظامی (پایگاههای هوایی، فرودگاهها، انبارها و ...) امروزه خسارت های میلیونها دلاری به همراه دارد و به معنای از کار انداختن امکاناتی است که عملاً در حملات و پشتیبانی عملیات ها استفاده میشوند
از نظر راهبردی و با وجود اینکه واقعیت ها نشان می دهند رژیم صهیونیستی از سال 2006 میلادی در جنگ های خود «دکترین ضاحیه» را پذیرفته است (یعنی نابود کردن هر چیزی که می تواند نابود شود)، آنها ثابت کرده اند شکست راهبردی خوردند، زیرا نوک پیکان سلاحشان را محدود به هدف قرار دادن غیرنظامیان کردند، نه کشتن نیروهای مقاومت.
درباره حزب الله، واضح است به خوبی می داند چه چیزی می تواند به صهیونیست ها آسیب برساند. هدف قرار دادن مراکز نظامی (پایگاههای هوایی، فرودگاهها، انبارها و ...) امروزه خسارت های میلیونها دلاری به همراه دارد و به معنای از کار انداختن امکاناتی است که عملاً در حملات و پشتیبانی عملیات ها استفاده میشوند، در حالی که هدفگیری و کشتن سربازان به معنای ایجاد خسارت های انسانی میان نیروهای رژیم اشغالگر صهیونیستی است و این به نوبه خود باعث تقویت حس بی میلی بسیاری از صهیونیست ها برای پیوستن به جبهه ها به دلیل ترس از سرنوشتی مشابه کسانی می شود که در میدان جنگ حضور داشتند.
درباره هدف قرار دادن غیر نظامیان صهیونیست، ممکن است نتیجه یکسانی نداشته باشد، زیرا همبستگی آنها را افزایش می دهد و این علاوه بر دروغ هایی است که امکان دارد عملیات نظامی را تحت الشعاع هدف قرار دادن غیر نظامیان کند و خشم بین المللی را برانگیزد؛ همانطور که در عملیات «طوفان الاقصی» از نظر تمرکز بر گروگانهای غیرنظامی اتفاق افتاد.
امروز تظاهرات بی وقفه ای در رژیم صهیونیستی به پا شده است و خانواده های سربازان گروگان گرفته شده به وسیله حماس خواهان بازگرداندن فرزندانشان هستند، ولی تا امروز هیچ یک از مسئولان صهیونیست پاسخگوی آن ها نیستند.
حزبالله بر مبنای منطق پاسخگویی همهجانبه که تجمعات شلوغ را هدف قرار میدهد، عمل نمیکند، اما اگر جنگ بیش از پیش گسترش یابد و با توجه به اصرار صهیونیست ها در ارتکاب قتلعامهای بیشتر، امکان دارد مرزهای میان نظامیان و غیرنظامیان برداشته شود.