به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در روزهای اخیر و به طور خاص پس از سقوط نظام سیاسی سوریه به ریاست جمهوری بشار اسد، بسیاری از رسانه ها و صاحب نظران به واکاوی سؤالی مهم می پردازند و آن اینکه آینده معادلات حاکم بر منطقه غرب آسیا چگونه خواهد بود؟ آیا جریان اخوانی در منطقه اوج می گیرد یا شاهد مدلی متفاوت از کنشگری از سوی محور مقاومت خواهیم بود؟ آیا رژیم اشغالگر قدس و دولت آمریکا به همراه بازیگرانی نظیر قطر و ترکیه، معادلات محوری در منطقه را تعیین می کنند؟
تروریست ها با پشتوانه متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای خود شاید نبردی را در خاک سوریه برده باشند، ولی واضح است جنگِ بزرگ که همان حفظ قدرت در سوریه است را خواهند باخت
این موارد سؤالاتی هستند که ذهن بسیاری از تحلیلگران داخلی و بین المللی را به خود جلب کرده اند. با وجود این، به نظر می آید روند تحولات جاری دست کم به سه دلیل مهم و محوری به زیان ایران نخواهد بود. در واقع، برخلاف آنچه رسانه ها، دولت های غربی و صهیونیست ها و البته متحدانشان تبلیغ و ادعا می کنند که محور مقاومت تضعیف شده است، این گزاره منطقی و درست به نظر نمی آید.
نخست، اینکه شکست ایده مقاومت در سوریه که به نحو گسترده ای از سوی تریبون های محور عبری-غربی-عربی تبلیغ می شود، به هیچ عنوان واقعیت ندارد. سقوط نظام سیاسی سابق سوریه لزوماً به معنای این نیست مردم این کشور با ابومحمد الجولانی و متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای اش سازگاری دارند. سوریه به دلیل کنش های تحریرالشام و جولانی به جولانگاه تروریست ها تبدیل شده است و می بینیم داعش آزادانه در برخی شهرهای سوریه مانور می دهد. قطعاً مردم سوریه این وضعیت را تحمل نخواهند کرد.
دولت موقت و کسانی که آنجا حاکم هستند به صراحت نقش مهره های میدانی را برای ترکیه، رژیم صهیونیستی و آمریکا بازی می کنند و در مقابل طمع آنها به خاک سوریه هیچ اقدامی انجام نمی دهند و البته که در تأمین نیازهای عادی مردم نیز ناتوان هستند. از این رو، شاهد شکل گیری هسته های مختلف مقاومت در سوریه خواهیم بود که این موضوع میتواند آغازگر معادلات تازه ای در این کشور به نفع جریان و ایده مقاومت باشد.
دوم، اینکه ترکیه، رژیم اشغالگر قدس و آمریکا دچار نوعی سرخوشی موقت در معادله سوریه هستند. این موضوعی است که بسیاری از راهبردنویسان مطرح نظیر الکساندر دوگینِ روسی یا جان میرشایمر آمریکایی نیز به صراحت از آن صحبت می کنند. در واقع، تنها با گذشت اندک زمانی بازیگران یادشده خواهند فهمید زمین سوریه به جهنمی بزرگ برایشان تبدیل می شود.
تروریست ها با پشتوانه متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای خود شاید نبردی را در خاک سوریه برده باشند، ولی واضح است جنگِ بزرگ که همان حفظ قدرت در سوریه است را خواهند باخت. حضور تروریست ها در قدرت هیچ چشم انداز روشنی را درباره آینده به ذهن متبادر نمی کند و اوج گیری گروه های مختلف تروریستی در خاک سوریه، خیلی زود واقعیت های عینی و صریح آنها را نه فقط به سوری ها بلکه به کل مردم جهان نشان خواهد داد. معادله ای که باز هم به اوج گیری گروه های مقاومت در خاک سوریه ختم خواهد شد.
به لطف خدا آینده منطقه از امروز آن بهتر خواهد بود و جوانان غیور سوری این کشور را از یوغ حاکمان کنونی اش آزاد خواهند کرد
سوم، اینکه ترکیه، رژیم اشغالگر قدس و البته آمریکا در خاک سوریه دست به بازی خطرناکی زدهاند که از تبعات آن نمی توانند فرار کنند. ترکیه به توافقات خود با ایران و روسیه در قالب سلسله گفت وگوهای آستانه خیانت کرد و تروریست های متحدش را به جان سوریه انداخت. این خیانت فراموش شدنی نیست. تشویق جریان اخوانی گری در سوریه از سوی ترکیه و قطر موجب خواهد شد کشورهایی نظیر امارات، عربستان، اردن و مصر رویکردهای تقابلی خود علیه آنکارا افزایش دهند.
رژیم صهیونیستی بخش های بیشتری از خاک سوریه را اشغال، دارایی های راهبردی این کشور را با بمباران های اخیر نابود کرده و آمریکا چراغ سبز صریح به تحولات جاری در سوریه و نابودی این کشور نشان داده است.
با توجه به این موضوعات می توان موضع گیری اخیر آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)، رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره آینده منطقه درک کرد. ایشان فرمودند، به لطف خدا آینده منطقه از امروز آن بهتر خواهد بود و جوانان غیور سوری این کشور را از یوغ حاکمان کنونی اش آزاد خواهند کرد. مواضعی که تحولات میدانی در منطقه نیز به شدت از آنها حمایت می کنند.