به گزارش «راهبرد معاصر»؛ از سال 2017 تاکنون با اعلام موجودیت نیروهای تحریرالشام در شمال غربی سوریه، تحرکات نظامی این گروه علیه دمشق تداوم داشته است. گروه تروریستی تحریرالشام از چندین ماه قبل فعالیتهای گستردهای را در اطراف شهر حلب آغاز کرده و گزارشهای متعددی از حضور تروریستها در این منطقه منتشر شده بود. در نتیجه همین تحرکات ارتش سوریه از حدود یک ماه پیش بخشی از یگانهای زرهیاش را به شمال سوریه و حومه غربی حلب منتقل کرد.
با وجود این پیشینه، حمله اخیر تروریستها به طور کلی حملهای غافلگیرکننده بود؛ به همین دلیل منابع مرتبط با معارضنان سوری گزارش کردند، علاوه بر تحمیل تلفات قابل توجه به ارتش سوریه، چندین شهر و روستا در حومه غربی حلب نیز سقوط کرد. تجربه جنگ با نیروهای تکفیری و داعش موجب آبدیده شدن ارتش سوریه و متحدان آن شده است و پس از غافلگیری اولیه، مجددا نیروهای نظامی سوریه تا حد زیادی بر اوضاع مسلط شده و تلفات سنگینی بر تروریست ها وارد کردند.
پیامد بازپس گیری حلب توسط ارتش سوریه بود که ورق جنگ با داعش برگشت و مقدمه تسلط مجدد بشار اسد بر نقاط حساس سوریه گردید
شهر حلب در استان حلب، بزرگترین و پر جمعیت ترین شهر سوریه بعد از دمشق و در ۳۵۰ کیلومتری شمال دمشق و حدود ۵۰ کیلومتری مرز ترکیه واقع شده است. حلب نقطه وصل مناطق شمال، شمال غرب، شمال شرق و مرکز سوریه است و در حقیقت اصلی ترین مسیر ارتباطی میان مناطق شمالی و جنوب این کشور محسوب می شود. این موقعیت ویژه به همراه نزدیکی در مرز ترکیه سبب شده تا از گذشته های دور این استان به عنوان پایتخت اقتصادی سوریه محسوب شود.
پیامد بازپس گیری حلب توسط ارتش سوریه بود که ورق جنگ با داعش برگشت و مقدمه تسلط مجدد بشار اسد بر نقاط حساس سوریه گردید. اما در حال حاضر پیشروی سریع تروریستها در این منطقه موجب تصرف بخشهای عمدهای از آن شده است. نکته حائز اهمیت اینکه رخداد های حلب بسیار چند وجهی به حساب میآیند و منافع بازیگران زیادی را از نقاط مختلف دنیا درگیر خود کرده است.
در وهله نخست به نظر میرسد رژیم صهیونیستی و غرب پس از ناکامی در رویایی مستقیم با جبهه مقاومت و پذیرش آتش بس در لبنان، مجددا به راهبرد جنگ نیابتی علیه نیروهای مقاومت از طریق گروههای تکفیری روی آورده باشند. گروهک تحریرالشام از زمان جنگ داخلی در سوریه در شمال این کشور نفوذ دارد و توانسته گروه های دیگری را هم وارد ائتلاف با خود کند. طبق اخبار واصله از روز نخست جنگ، نیروهای تحریرالشام به حومه شهر حلب و شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا که حضور پررنگ حزب الله را در خود دارد رسیده بودند.
بنابراین به نظر میرسد رژیم صهیونیستی قصد دارد در ادامه، هزینه ماندن بشار اسد در محور مقاومت را افزایش و جبهه سوریه را نه از طریق مداخله مستقیم که به واسطه توسل مجدد به نیروهای تکفیری در به سود خود تغییر دهد. در عین حال درگیر کردن مجدد منطقه در جنگ های فرقهای، فرصت مناسبی برای بازسازی و تجدید قوای رژیم صهیونیستی فراهم خواهد آورد. در روزهای اخیر مطبوعات و رسانههای صهیونیستی به طور مستقیم و غیر مستقیم دست داشتن رژیم صهیونیستی در حوادث اخیر سوریه را تایید کردهاند.
یکی دیگر از مظنونان دست داشتن در وقایع اخیر سوریه، اوکراین است. قبلاً گفته شده بود اطلاعاتی درباره هماهنگی اطلاعاتی میان هیئت تحریر الشام در ادلب و اوکراین برای حملات علیه مواضع روسی در سوریه وجود دارد. اوکراین میکوشد تا با گشودن یک جبهه در سوریه، از تمرکز روسیه بر جنگ با خود بکاهد و بخشی از توان نظامی روسیه را معطوف به جبهه جدیدی کند. کما اینکه اخباری مبنی بر کشته شدن نیروهای روسیه در این حملات به گوش میرسد. هر چند تعداد دقیق آنها اعلام نشده است.
بخشی از اهداف ترکیه از حمایت گروههای تروریستی، بسط نفوذ خود در سوریه است و بخش دیگر مربوط به پیاده ساختن اهداف پنهانی ناتو در منطقه خواهد بود
در عین حال ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین نشانههایی از میل برای توافق به اتمام جنگ نشان داده است که احتمال دارد به قدرت رسیدن دوباره دونالد ترامپ از دلایل آن باشد. به گفته وی دعوت از کییف برای پیوستن به ناتو به رغم ادامه کنترل روسیه بر بخشهایی از این کشور میتواند «مرحله داغ جنگ را متوقف کند». بنابراین به طور توامان، اوکراین فشار و چانه زنی را برای رسیدن به یک فرجام قابل قبول و نه ایدهآل پس از چند سال جنگ در پیش گرفته است.
مواضع کنونی ترکیه در حمایت از گروههای اخوانی ضد بشار اسد پیرو همان موضع پیشین آنکارا در قبال جنگ سوریه بوده و با وجود تحول معادلات منطقهای، همچنان تغییر چندانی نکرده است.
پس از حمله انصار الله به یک کشتی ترکیهای، آنکارا اعلام کرده بود قصد برگزاری مانور مشترک با رژیم صهیونیستی را دارد. بنابراین بخشی از اهداف ترکیه از حمایت گروههای تروریستی، بسط نفوذ خود در سوریه است و بخش دیگر مربوط به پیاده ساختن اهداف پنهانی ناتو در منطقه خواهد بود.
از موضع عربستان سعودی هنوز تحلیل خاصی نمیتوان ارائه کرد. گرچه در دور پیشین جنگ سوریه، عربستان به طور آشکاری از نیروهای متخاصم با بشار اسد حمایت میکرد، اما با توجه به مواضع اخیر شورای همکاری خلیج فارس در پذیرفتن مجدد اسد و از سرگیری روابط با دمشق، نمیتوان مواضع عربستان سعودی را درباره سوریه به همان شکل گذشته تلقی کرد.
ضمن اینکه پروژههای بلندپروازانه اقتصادی ریاض مثل شهر جدید نئوم و امثال آن، نیازمند حفظ ثبات و امنیت در منطقه است و به احتمال زیاد بروز جنگ منطقه ای گسترده و فرسایشی نمیتواند مورد تایید عربستان سعودی باشد.
موضوع حلب حتی به نقاط دورتر جهان هم قابل تعمیم است. چین بهدنبال گسترش نفوذ اقتصادی خود در غرب آسیاست و سوریه بهعنوان گذرگاهی حیاتی در این پروژه تعریف شده است. شهر حلب، با سابقه تاریخی در مسیر جاده ابریشم، نقش محوری در این برنامه دارد.بزرگراه M5 از مبدا حلب سوریه یکی از اصلیترین شریانهای حملونقل منطقهای و بهعنوان بخش کلیدی راهگذرِ «یک کمربند ـ یک راه» چین، زمینهساز تقویت این پروژه عظیم اقتصادی است.
بنابراین جنگ حلب میتواند در راستای تلاشهای غرب و رژیم صهیونیستی برای ایجاد مانع پیش روی احیای ابریشم و جایگزینی پروژه آی مک نیز تفسیر شود.
در کل سوریه و محور مقاومت یک شبکه به هم پیوسته اند و در عین حالی که هر یک با چالشهای مخصوص خود سر و کار دارند، اما به طور سیستماتیک به یکدیگر کمک رسانی میکنند. درباره سوریه به طور خاص، یک مرتبه در بدترین شرایط و در آستانه فروپاشی، جریان مقاومت مانع از سقوط دمشق شد. به نظر میرسد این مرتبه احیای حملات تکفیری ها به هیچ روی به گستردگی قبل نباشد و تنها به عنوان یک اهرم فشار علیه مقاومت و برای اعاده توازن قوا به سود رژیم صهیونیستی مجددا این نیروها فعال شدهاند.
تصور گروه های تکفیری این است که با گرفتاری روسیه در جبهه اوکراین و جنگ اخیر حزب الله با رژیم صهیونیستی، فرصت مناسبی فراهم آمده است تا دوباره برای تصرف سوریه اقدام کنند.
یکی از تعابیر عاملان این حمله احتمالا این بوده است که روسیه و ایران فراغ بال گذشته را برای حمایت از سوریه و تغییر معادلات جنگی آن را ندارند. اما چنانچه جنگ پیشین داعش و نیروهای تکفیری با اشتباهات راهبردی بسیاری از طرف غرب همراه بود و نه تنها به تغییر جغرافیای سیاسی غرب آسیا نینجامید، بلکه در نهایت موجب بسط نفوذ جمهوری اسلامی ایران و روسیه در منطقه شد.
به نظر میرسد این دور جدید هم در صورتی که تداوم پیدا کند، نتیجه ای به بار خواهد آورد که از محاسبه اولیه غرب فاصله خواهد داشت.
تصور گروه های تکفیری این است که با گرفتاری روسیه در جبهه اوکراین و جنگ اخیر حزب الله با رژیم صهیونیستی، فرصت مناسبی فراهم آمده است تا دوباره برای تصرف سوریه اقدام کنند
کشورهای مخالف دولت سوریه از تروریستهای بنیادگرا به مثابه «جاده صاف کن» اهداف و منافع خود استفاده میکنند. در دور قبلی جنگ، نقشه آمریکا و متحدانش این بود که داعش و گروههای تکفیری ارتش سوریه را شکست داده و پس از سقوط دولت اسد، سوریه را برای جایگزینی با یک دولت دلخواه تحویل آمریکا بدهند. یکی از نقاط اختلاف و درگیری داعش با غرب که از میانه جنگ پدیدار شد، به خاطر آشکار شدن نیات آمریکا برای داعش بود.
همین موضوع در مورد افغانستان هم رخ داد؛ زمانی که آمریکا از طالبان برای دفع خطر شوروی بهره برد، اما پس از خروج شوروی، طالبان سهم خواه قدرت در افغانستان شدند و با آمریکا بنای دشمنی گذاشتند.
در حال حاضر هم «هیئت تحریر شام» در لیست گروههای تروریستی آمریکا قرار دارد و بنابراین همان نگاه ابزاری قبلی برقرار است. لذا در این دوره هم بروز اختلافات زیادی بین تروریست ها و حامیان آنها رخ اجتناب ناپذیر خواهد بود.