به گزارش «راهبرد معاصر»؛ سال ۲۰۰۳ میلادی کالین پاول، وزیر امور خارجه آمریکا در حالی که یک ویال کوچک (ظروف شیشهای کوچک که برای نگاهداری داروها استفاده میشود) در دست داشت، ادعا کرد حاوی باکتری سیاه زخم است و نقشهها و گزارشهایی نشان داد که ظاهراً نشان میداد عراق سلاحهای کشتار جمعی دارد.
نکته تکاندهنده اینکه پاول بعداً اعتراف کرد شواهدی که ارائه کرده تنها بخشی از کارزار اطلاعاتی و رسانهای گستردهتر برای توجیه حمله بوده است. طبق برآوردهای منتشر شده در مجله لنست سال ۲۰۰۶ میلادی و تأیید شده بهوسیله سازمان بینالمللی ORB سال ۲۰۰۷ میلادی، بیش از ۶۰۰ هزار غیرنظامی عراقی کشته شدند و عراق به عرصهای باز برای هرج و مرج و افراطگرایی تبدیل شد.
آخرین گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در آوریل، به وضوح نشان داد سطح غنیسازی از ۶۰ درصد تجاوز نکرده است
این دروغ نه تنها برای توجیه جنگ، بلکه برای بازترسیم نقشه نفوذ در منطقه مطابق با منافع قدرتهای بزرگ، بدون اینکه شهروند عراقی هیچ سهمی در تصمیم جنگ یا دستاوردهای آن داشته باشد، ساخته شد.
دو دهه بعد، همین نمایش با تیتر جدیدی که بر بولتنهای خبری و سکوهای رسانههای اجتماعی حاکم است، تکرار میشود: ایران ماهها با بمب هستهای فاصله دارد.
سالهاست رژیم صهیونیستی به همراه گروههای لابی غربی، گزارشها و افشاگریهایی را منتشر و ادعا میکنند تهران با غنیسازی اورانیوم از خطوط قرمز عبور میکند. با هر موج جدید افزایش تنش، این روایت دوباره بازیابی میشود تا افکار عمومی را به لزوم افزایش تحریمها یا انجام ترورها و عملیات خرابکارانه در داخل ایران متقاعد کند.
با وجود این، آخرین گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در آوریل، به وضوح نشان داد سطح غنیسازی از ۶۰ درصد تجاوز نکرده است، که از نظر فنی با سطح تسلیحات هستهای تقریباً ۹۰ درصد فاصله زیادی دارد. در اینجا، لازم است این سؤال مطرح شود، آیا غرب واقعاً میخواهد این موضوع را به طور کامل ببندد، یا اینکه بهانه تهدید ایران، بهانه مناسبی برای حفظ پایگاههای نظامی خود، محافظت از بازار تسلیحات آزاد و حفظ امنیت منطقهای و هژمونی اقتصادی است.
همانطور که افسانه سلاحهای عراق مورد سوءاستفاده قرار گرفت، استانداردهای دوگانه در برخورد با وقایع میدانی اکنون آشکار شده است. هنگامی که ایران بهتازگی تأسیسات نظامی نزدیک مرکز پزشکی سوروکا را هدف قرار داد، رژیم صهیونیستی به همراه بسیاری از کشورهای غربی، به سرعت این حمله را محکوم کردند و آن را جنایت جنگی خواندند.
در مقابل، طبق گزارشهای دیدهبان حقوق بشر و پزشکان بدون مرز، رژیم صهیونیستی بیش از ۲۵ بیمارستان و مرکز درمانی در غزه را نابود کرد و دهها پزشک، بیمار و امدادگر را کشت. به نظر نمیآمد کسی از این موضوع ناراحت شود که رژیم صهیونیستی بیمارستانهای غزه را یکی یکی در مقابل دیدگان جهانیان بمباران، مراکز درمانی را نابود کرد و پزشکان و بیماران را بدون هیچ گونه قدرت دفاعی کشت. بنابراین، جلاد هر زمان لازم باشد، بهانههایی برای بازی با قربانی میآورد، مقاومت ملی را تروریسم مینامد، در حالی که تروریسم دولتی را به عنوان دفاع مشروع از امنیت خود توجیه میکند.
چنین نمونههایی در تاریخ بحرانها و جنگهای منطقه تازگی ندارند. در لیبی سال ۲۰۱۱ میلادی همین بازی تکرار شد، زمانی که گزارشهای اطلاعاتی درباره قصد معمر قذافی برای استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه شهرهای شورشی منتشر شد، روایتی که هیچ مأمور سازمان ملل متحد نتوانست آن را اثبات کند.
در سوریه، اتهامات مربوط به حملات شیمیایی در زمانهای حساس برای توجیه حملات نظامی تکرار میشد، در حالی که سازوکارهای تأیید بینالمللی همچنان محدود و پیچیده باقی مانده بود. علاوه بر این، در جنگ نخست خلیج فارس سال ۱۹۹۰ میلادی داستان غمانگیز معروفی درباره حمله سربازان عراقی به بیمارستان کویتی منتشر شد. این داستان که بعداً بهوسیله تحقیقات ثابت شد، شهادت ساختگی بود که به عنوان بخشی از کمپین هماهنگ برای سوق دادن افکار عمومی آمریکا به سمت حمایت از جنگ تنظیم شده بود.
اینگونه است دروغها مدیریت و تبلیغ میشوند تا زمانی که به بدیهیاتی تبدیل شوند و عموم مردم بدون بررسی دقیق آنها را میپذیرند، درست همانطور که دانشگاهیان آمریکایی ادوارد هرمان، اقتصاددان سیاسی و متخصص رسانه و نوام چامسکی، متفکر مشهور توضیح دادند چگونه رسانههای جهتدار، حقایق را بازتنظیم، دروغها را تقویت میکنند و روایتها را با هدف ایجاد تأیید عمومی شکل میدهند.
در سوریه، اتهامات مربوط به حملات شیمیایی در زمانهای حساس برای توجیه حملات نظامی تکرار میشد، در حالی که سازوکارهای تأیید بینالمللی همچنان محدود و پیچیده باقی مانده بود
در میان سیل دروغهای ماهرانه ساخته و پرداخته شده، خون بیارزش میشود و حقیقت در دریایی از اطلاعات نادرست گم میشود. مردم بیگناه بهایش را به اشکال مختلف میپردازند؛ مرگ، ویرانی، آوارگی و از دست دادن امید. روزنامهنگاری مستقل میان ماشینهای تبلیغاتی قدرتمند به صدایی خاموش تبدیل میشود. دروغها در عصر رسانههای اجتماعی به سرعت تکثیر میشوند و به واقعیتی تبدیل میشوند که انکارش دشوار است.
امکان دارد طرفهایی که دروغبافی و آنها را در شعارها پنهان میکنند، متفاوت باشند، اما ضررشان یکسان است. افشای طرفی به این معنی نیست دیگران از مهندسی فریبها مبرا هستند، زیرا همه در جعل توهمات برای خرید زمان، نفوذ یا ثبات شکننده مشارکت داشتهاند.
در عصری که دروغها سریعتر از موشکها شتاب میگیرند، حقیقت به هدفی دستنیافتنی تبدیل میشود و دستیابی به آن نیازمند ذهنی نقاد و هوشیاری دوباره است. این چالشی بسیار دشوار با توجه به اختلافات فرقهای، قومی، سیاسی و اجتماعی است که جوامع عرب را از هم میپاشد.