به گزارش «راهبرد معاصر»؛ به تازگی و در بحبوحه سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به فلسطین اشغالی و مصر، شاهد طرح گزاره ای با محوریت دعوت از رئیس جمهور ایران برای شرکت در نشست شرم الشیخ بودیم؛ نشستی که به دنبال توافق آتشبس جنگ غزه برگزار و با حضور طیفی از رهبران بین المللی همراه شد.
اندکی پس از انتشار خبر دعوت از رئیس جمهور ایران، این موضوع از سوی تهران بیان شد که جمهوری اسلامی نه تنها در سطح رئیس جمهور، بلکه در هیچ سطح دیگری در نشست شرم الشیخ حضور نخواهد داشت. موضع گیری ای که با بازتابهای مختلفی همراه شد. با وجود این، به نظر میآید دست کم به چهار دلیل مهم و راهبردی، حضور نیافتن ایران در نشست شرمالشیخ اقدامی کاملاً منطقی و قابل توجیه بوده است.
در جریان نشست شرمالشیخ نمایندگان واقعی ملت و مقاومت فلسطین حضور ندارند
نخست، اینکه تجربیات پیشین به ویژه در قالب نشست صلح اسلو نشان داده است قدرت های غربی از برگزاری چنین نشستهایی صرفاً منافع خود و البته رژیم اشغالگر قدس را دنبال می کنند و بقیه موضوعات صرفاً رویدادهای نمایشی هستند. افکار عمومی جهان و دولت های مختلف باید از خود بپرسند، آیا پس از نشست اسلو در دهه 1990 میلادی، احترام به حقوق ملت فلسطین و استقرار دولت فلسطینی با حقوقی مشخص، محقق شد؟
آیا رژیم صهیونیستی کوچکترین احترامی از آن زمان برای مردم فلسطین و حقوق آنها قائل شده و دامنه تجاوزگریهایش را متوقف کرده است؟ با استناد به همین تجربیات تاریخی باید گفت، هیچ بعید نیست نشست شرمالشیخ و ترتیبات مد نظر رئیس جمهور آمریکا و متحدانش بار دیگر تجربه توافقات اسلو را تکرار کند. موضوعی که مورد تأیید ایران نیست و تهران به درستی آن را رد می کند.
دوم، اینکه در جریان نشست شرمالشیخ نمایندگان واقعی ملت و مقاومت فلسطین حضور ندارند. این در حالی است که گفته شد رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان تشکیلاتی که با بحران های مشروعیتی جدی در جامعه فلسطین مواجه است، به نمایندگی از ملت فلسطین در نشست شرمالشیخ حضور می یابد. حتی قبل از جنگ غزه گفته می شد امکان فروپاشی تشکیلات خودگردان به دلیل کاهش شدید محبوبیت مردمی آن و عیان شدن جنگ قدرت در قالب تشکیلات وجود دارد.
از این منظر، وقتی نمایندگان واقعی ملت فلسطین در نشست شرم الشیخ حضور نداشتند، دلیلی ندارد ایران به این نشست ضریب بدهد و آن را تأیید کند. چنین نشست هایی زمانی ارزش دارند که تضمینکننده حقوق و منافع ملت فلسطین به صورت عینی و میدانی باشند، نه صرفاً بازیچه دست افرادی نظیر ترامپ که به دنبال نمایش و بازی های تبلیغاتی خودشان هستند.
سوم، اینکه ورای لفاظی های ظاهری ترامپیست ها که از حضور ایران استقبال کردند، آنها صِرف حضور ایران را نوعی تن دادن کشورمان به دستورکارهای مطلوب خود در قالب معادلات منطقه ای و به ویژه موضوع فلسطین ارزیابی می کنند. به بیان سادهتر، آنها ایران را در نشستی نظیر شرم الشیخ همچون بازیگری می بینند که به زعمشان با حضورش، می توانند مشروعیت تصمیمات خود را بیشتر محقق کنند و در عین حال، به پیروزی راهبردی برخلاف منافع کشورمان دست یابند.
این در حالی است که ایران در این دام نمی افتد و بنا ندارد در زمینی بازی کند که مطلوب جریان های مخالف کشورمان است. نگاه های یکسویه و مغرضانه به موضوع فلسطین، نه تنها مشکلات را حل نمی کنند، بلکه می توانند سطح و گستره آنها را بیشتر کنند. این موارد دغدغه ها و موضوعاتی مشروع و درست هستند که ایران با استناد به آنها با حضور در نشست شرمالشیخ مخالفت کرد.