
به گزارش راهبرد معاصر؛ در برنامه هفتم توسعه، موضوع حقوق و مزایای کارکنان دولت، بهویژه پرداخت فوق العاده خاص کارمندان دولت، به یکی از کانونیترین و در عین حال پرهزینهترین مباحث تبدیل شده است. هدف قوانین مرتبط، اغلب بهبود معیشت و بهرهوری نیروی انسانی است، اما اجرای آن بدون تأمین مالی پایدار، میتواند فشار بیسابقهای به بودجه عمومی کشور وارد کند. این گزارش به تحلیل ابعاد مختلف این موضوع و ارزیابیهای سازمان اداری و استخدامی کشور میپردازد.
برآوردهای دقیق دولت نشان میدهد که اجرای کامل ماده ۱۰۶ قانون برنامه هفتم توسعه، که ناظر بر مجوزهای استخدامی و پرداخت فوق العاده خاص است، در سالهای ۱۴۰۴ و ۱۴۰۵ به ترتیب بیش از ۶۰۰ و ۷۲۰ همت (هزار میلیارد تومان) بار مالی ایجاد خواهد کرد. این رقم کلان به وضوح نشان میدهد که تخصیص فوق العاده خاص کارمندان دولت بدون در نظر گرفتن زیرساخت مالی مستحکم، نه تنها قابل اجرا نیست، بلکه میتواند تأثیرات نامطلوبی بر سایر سیاستهای کلان اقتصادی و استخدامی دولت بگذارد.
رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور با اشاره به هدف کاهش ۱۵ درصدی نیروی انسانی در برنامه هفتم، اعلام کرد این هدف با توجه به تکالیف متعارض دیگر در قانون، قابل تحقق نیست. در حالی که ماده ۱۰۴ قانون بر کاهش نیرو تأکید دارد، حدود ۳۸ حکم دیگر در همین قانون برنامه، ناظر بر توسعه ساختار و افزایش نیروی انسانی است. این تعارض ذاتی، فضایی را ایجاد کرده که برنامهریزی برای کاهش نیرو و در عین حال مدیریت پرداخت فوق العاده خاص را با چالشهای جدی مواجه میسازد.

رفیعزاده به نمونههای ملموس این تعارضات اشاره کرد: به عنوان مثال، قانونگذار در ماده ۸۷، آموزش و پرورش را مکلف کرده تا تراکم دانشآموزان در کلاسها را به حداکثر ۳۵ نفر برساند. این حکم مستلزم جذب نیروی جدید است، در حالی که قانون کاهش نیرو همچنان پابرجاست. در حوزه فوریتهای پزشکی و اورژانس نیز وضعیت مشابهی حاکم است. این الزامات جدید عملاً باعث افزایش تعهدات استخدامی و به تبع آن، افزایش متقاضیان دریافت فوق العاده خاص کارمندان دولت میشود.
رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور با مهم خواندن این موضوع، تصریح کرد که مسأله اصلی، "زیادی نیرو" به صورت مطلق نیست، بلکه "ناترازی در توزیع نیرو" است. در ستادهای مرکزی، نیروی انسانی مازاد داریم، اما در سطوح عملیاتی و ارائه خدمات مستقیم به مردم، با کمبود نیرو مواجهیم. این ناهماهنگی، تخصیص بهینه منابع از جمله فوق العاده خاص را با مشکل مواجه میکند.
وی در ادامه بر ضرورت حذف تشکیلات موازی و غیرضرور طبق ماده ۱۰۵ قانون تأکید کرد و یادآور شد که با توجه به این که حدود ۹۰ درصد بودجه کشور، بودجه هزینهای و جاری است، برای اصلاح این وضعیت و آزادسازی منابع برای مواردی مانند فوق العاده خاص کارمندان، چارهای جز حذف جدی تشکیلات موازی وجود ندارد. این امر نیازمند عزم ملی و حمایت کامل مجلس شورای اسلامی است.

در مجموع، آنچه از ارزیابی عملکرد برنامه هفتم و به ویژه ماده ۱۰۶ برمیآید، این است که پرداخت فوق العاده خاص به کارمندان دولت، اگرچه یک تعهد قانونی و اجتماعی مهم است، اما در غیاب تأمین مالی پایدار و رفع تعارضات درونی قوانین، به عاملی برای فشار بر بودجه و ایجاد ناترازی بیشتر تبدیل خواهد شد. به نظر میرسد مجلس و دولت ناگزیرند در یک بازنگری هماهنگ، هم بر روی تأمین منابع مالی فوق العاده خاص کارمندان و هم بر رفع تعارضات قانونی متمرکز شوند تا بتوانند همزمان به تعهدات خود در قبال نیروی انسانی و نیز سلامت مالی بودجه عمل کنند.