به گزارش راهبرد معاصر؛ گذشته چراغ راه آینده ماست چنانکه اخبار سال 1398 میتواند چراغ راه ما باشد، رشد نه ماهه غیرنفتی اول سال 98 مثبت اعلام شد، این نشان دهنده آن است که رونق تولید هم در همین شرایط امکان پذیر است سال 99 با کرونا برای ما آغاز شد ولی میتوان اثبات کرد که در جهش تولید در همین سال هم چنان کار نشدی نیست.
سال 1398 سال به ثمر رسیدن زحمات و خون دلهای محور مقاومت بود البته در همین سال بود که بزرگ شهید جهان اسلام حاج قاسم سلیمانی پر کشید ولی مرحله تثبیت قدرت این محور شروع شد و جوانههای آن در سایر حوزهها شروع به زدن کرد، مسئله اساسی در این زمینه این است که طبق تعالیم دانش اقتصاد بازارها در محدوده جغرافیای ملی خود قرار میگیرند، یعنی هرچه موانع برای عبور کالا و جریان اقتصادی و مالی برای یک بازار وسیعتر باشد قدرت رشدیابندگی و کسب درآمد بیشتر برای آن بازار بالاتر خواهد بود، از این لحاظ حرکت محور مقاومت برای باز کردن مرزهای بیشتر جغرافیایی یک حرکت بسیار راهبردی برای ایجاد یک بازار تمدنی بزرگ از سواحل گرم اقیانوس هند تا سواحل مدیترانه بوده است، گفته میشود اقتصاد ایران با یک بازار حداقل 400 میلیون نفری در ارتباط است که شاید تنها راه برای برداشتن موانع برای گسترش این اقتصاد همین حرکت محور مقاومت بوده است. جهش تولید یعنی آن راهی که مدافعان حرم رفتند محکمتر پیش ببریم.
سالی را آغاز کردیم که با فراغت های داخل خانه ماندن آغاز شد؛ یک نکته کلیدی در این بحث وجود دارد؛ وقت فراغت ما قرار است چگونه بگذرد؟ تفریح ما چیست؟ پاسخ به این سوال اساسا پاسخ به یک سوال فلسفیست؛ از چه چیزی لذت میبریم؟ لذت خوب چیست لذت بد چیست؟ برای پاسخ به این پرسش دو نوع لذت را مقایسه کنیم؛ لذت ورزشکار بعد از یک تمرین سخت و لذت کشیدن سیگار توسط یک فرد سیگاری، کاملا واضح است که کدامیک لذتی واقعی هست، در همین راستا در زمینه جهش تولید میتوان چند ایده را مطرح کرد؛ نخست اینکه کارهایی انجام بدهیم که بیشترین همسویی را با جنبههای مختلف زندگی ما داشته باشد، طرحهایی مانند اقتصاد پشتبام یا فضاهای بلااستفاده خانه که مادران خانه را کمک زیادی میکند یکی از همین راههاست، استفاده از ظرفیتهای مغفول خانه مانند تولید ورمی کمپوست و پرورش گل و گیاه خانگی و یا روشهای هیدروپونیک میتواند در همین راستا باشد، باید به سمتی پیش برویم که افراد با کاری که انجام میدهند لذت ببرند.
ارز 4200 همچنان از حاشیههای جنجالی اقتصاد سال 1398 بود، اما جالب است بدانید که عمده واردات خارجی کشور ما مواردی همچون کنجاله سویا و مواردی است که به آنها کالاهای واسطه اطلاق میشود، در دانش اقتصاد، کالاها و تولیدات را در سادهترین تعاریف به سه نوع مصرفی، واسطهای و سرمایهای تقسیمبندی میکنند. طبق تعریف، کالاهای مصرفی، محصولات انتهایی زنجیرهی تولید هستند که بهوسیلهی مصرفکنندهی نهایی مورد استفاده قرار میگیرند. کالاهای واسطهای و سرمایهای نیز آن دسته از محصولات هستند که در فرایند تولید محصولات مصرفی، مورد استفاده قرار میگیرند؛ با این تفاوت که کالاهای سرمایهای در فرایند تولید مستهلک نمیشوند. فهم همین مطلب ساده همینقدر مهم است که بدانیم میزان واردات کشور در کالاهای واسطهای، سرمایهای و مصرفی، بهترتیب بهطور متوسط 60، 20 و 20 درصد کل واردات است. در واقع آن گلوگاهی که صنعت کشور را مونتاژی میکند همین کالاهای واسطه است.
جهش تولید در سال آینده نه فشار بیشتر برای افزایش فروش نفت و محصولات صنایع اینچنین مانند گسترش صنایع پایین دستی پتروشیمی است، این رونق نه به واسطه فشار یکجانبه دولت که به وسیله طراحی سازوکارهای مشارکت مردم و دولت قابل انجام است، مدلهایی مانند کارگزار عامل که کارگر سهامدار کار خود است میتواند راه خوبی در این حوزه باشد.
شفافیت واژه داغ این چندساله ماست، شفافیت افشا نیست، شفافیت در یک معنا یعنی دولتها در سازندگی کشور باید دست خود را به طرف مردم دراز کنند، اولین قدم در این دست دراز کردن این است که دولتها به مردم بگویند کشور چه نیازی دارند، هر مسئولی در محیط خود بگردد و نیازهای خود را اعلام نیاز کند، نیازهایی که بازارساز باشند نه اینکه سربار هزینه جدید بشوند، در این زمینه دولتها دو حیطه اساسی دارند که یکی فراهم کردن زیرساخت مناسب برای تولید و فراهم کردن ابزار تولید برای عموم شهروندان و دیگری هدایت بازارها و بازارسازی برای تولیدات جدید در بازار ملی، بازارها مانند بچهای میمانند که اولین مزه را باید پدر و مادر آنها به دهانشان بیندازند، اولینها را اولنبار دولتها انجام میدهند تا خط را بشکنند، وقتی مردم وارد بازار جدید میشوند باز همین دولت است که با شناسایی راههای جدید مردم را دنبال خود میکشد. شاید یک مثال خوب این باشد که سفارتخانه ها به عنوان سازوکار همکارانه گسترش بازار برای تجار باشند، شاید لازم باشد دو وزارت اقتصاد و امور خارجه را یکی کنیم! شاید!
تجربه اعتراضات کارگری در اعتراض به خصوصی سازی در سال 1398 صحنه بینظیری برای به رخ کشیدن دو مسئله بود اول آنکه میشود بر علیه بیعدالتی یک حرکت متشکل ترتیب داد و به آن اعتراض کرد، این نکته از این جهت مهم است که یک معضل بزرگ در عرصه تولید ملی وجود طبقهای است که در زمین زدن و رونق نداشتن تولید ملی ذینفع هستند و تنها راه برای شکست این طبقه فاسد مبارزه قهریست که با دانش، آگاهی و مطالبه عمومی پیش میرود، دومین نکته این است که بر اساس آیه شریفه تعاونوا علی البر و التقوی میتوان بر کار و کار کردن تعاون کرد، مشکل آنجاست که مسیر قانونی داوطلبانه برای شکلدهی به این مسئله وجود ندارد.
سال 1398 سال به ثمر نشستن طرحهای بزرگ پتروشیمی خلیج فارس و فازهای مختلف پارس جنوبی بود، طرحهای بزرگی که با وجود تحریمهای بزرگ رخ داد، اما این دید به تنهایی کافی نیست، تولید در ذات خود دارای طیف متنوعی است و این تنوع در دستان نیروی کار است که معنا پیدا میکند، امری که از دولت انتظار میرود این است که در راهبردهای خود نه صنایع سنگین و سرمایهبر که صنایع خرد و متوسط آن هم در تولیدات واسطه را در مد نظر قرار دهد این امر از طریق گسترش صنایع کاربر قابل اجرا کردن است. علاوه بر این یکی دیگر از اتفاقاتی که قابل اجراست این است که همان تولیداتی که در صنایع سنگین مانند خودروسازی رخ میدهد قابل بازتابی در صنایع متوسط و خرد نیز هست، جالب است بدانید که بسیاری از خودروهای گران قیمت کاملا با دست ساخته میشوند. کورههای کوچک تولید فولاد وجود دارد که میتواند در حد یک کارگاه تولید داشته باشد و یا پالایشگاههایی هستند که با قیمت 60 میلیون دلار قابل راه اندازه هستند، این اتفاقا اساس و پایه تولید آینده دنیاست، شرکتهای بزرگ دنیا همچون غولهای نفتی پروژههای خود را میان دهها شرکت کوچک تخصصی تقسیم میکنند.