به گزارش راهبرد معاصر؛ ساختار قدرت در عربستان سعودی از چهار رکن اصلی: خاندان آل سعود، وهابیت، درآمدهای نفتی و روابط استراتژیک با ایالات متحده آمریکا تشکیل شده است. طی سالهای گذشته این چهار رکن قدرت سیاسی عربستان، دگرگونی و دگردیسی متعددی را تجربه نمودهاند. شکاف در خاندان سلطنتی حاکم و کاهش اهمیت جایگاه وهابیت پس از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان موجب شده است که دو رکن اساسی و تاریخی قدرت در عربستان متزلزل شوند. طی سه ماه گذشته نیز کاهش شدید بهای نفت و همچنین ایجاد تردید در روابط استراتژیک ریاض – واشنگتن تحت تأثیر جنگ نفتی، احساس تهدید در نظام سعودی را افزایش داده است.
اخلال یا تزلزل در هر یک از پایههای ساختار قدرت در عربستان سعودی نظیر: شاهزادگان سعودی، وهابیت و علمای وهابی، منابع و درآمدهای نفتی و روابط راهبردی با ایالات متحده آمریکا باعث ایجاد احساس تهدید در نظام سعودی و تلاشهایی برای ایجاد تغییر و تحولاتی میشود که در نهایت بتواند تعادل و ثبات را به سیستم سیاسی سعودی بازگرداند. اخیراً چهار رکن اصلی تشکیلدهنده ساختار قدرت در عربستان سعودی متزلزل شدهاند که در ادامه به دلایل این تزلزل اشاره میشود.
لایه اول در ساختار قدرت عربستان، شاهزادگان سعودی هستند. اما طی سالهای اخیر این رکن به جای اینکه کارکرد ثباتبخش داشته باشد به عامل تنش و بیثباتی در سیستم سیاسی تبدیل شده است. منازعه بر سر تقسیم قدرت به عنوان مسئلهای تاریخی در خاندان پادشاهی، بارها آلسعود را با چالشهایی مواجه کرده است. بحران توزیع و تقسیم قدرت بیش از آنکه از منشأ درونی مردم عربستان سرچشمه گرفته باشد، ناشی از جنگ قدرت در درون خاندان حاکم سعودی است. انتقال قدرت و موضوع جانشینی همواره به عنوان چالشی جدی در عربستان مطرح بوده و این کشور همواره در زمان انتخاب پادشاه جدید با چالشهای فراوانی روبهرو شده است. به دلیل شمار بالای شاهزادگان سعودی جنگ قدرت در این خاندان همیشه مطرح بوده است. علاوه بر آن فقدان معیارهای مشخص و مشروع رویه انتقال قدرت، شرایط را برای گسترش روند منازعات درونی خاندان سلطنتی افزایش داده است.
با مرگ ملک عبدالله و به قدرت رسیدن سلمان، خاندان آلسعود وارد چالش تازهای شده که دلیل اصلی آن عبور ملک سلمان از وصیت عبدالعزیز در خصوص انتقال قدرت است. ملک سلمان که از جناح معروف سدیریها است پس از قدرتیابی تلاش کرد مهمترین رقیبان جناح سدیریها را حذف کند. بعد از روی کار آمدن ملک سلمان، اجماع و یکپارچگی خاندان آلسعود تا حدود زیادی از بین رفت. محمد بن سلمان، مقرن بن عبدالعزیز و سپس محمد بن نایف را از ولایتعهدی کنار زد. همچنین، نفوذ فرزندان ملک عبدالله، را بسیار محدود کرد. بسیاری از شاهزادگان را به اتهام فساد در هتل ریتز کارلتون بازداشت و شکنجه کرد و براساس همین اتهام، داراییهای آنها را مصادره کرد. در جدیدترین اقدام، محمد بن سلمان، شاهزاده احمد بن عبدالعزیز، محمد بن نایف و نواف بن نایف، رئیس دستگاه اطلاعاتی نیروی زمینی را به همراه چندین شخصیت بلندپایه دیگر به اتهام تلاش برای کودتا در کاخ پادشاهی و با هدف برطرف کردن چالشهای احتمالی در مسیر پادشاهی بازداشت کرد. این اقدامات، نه تنها اتحاد و یکپارچگی را در داخل خاندان آلسعود از بین برده بلکه به افزایش اختلافات و گسلها در خاندان پادشاهی منجر شده است.
اخیراً عبدالرحمن السهیمی، فعال معارض سعودی، از تشکیل شورای هماهنگی اپوزیسیون عربستان که سه تن از شاهزادگان سعودی در آن حضور دارند خبر داد که هدف اصلی آن کنار زدن محمد بن سلمان از ولایتعهدی این کشور است. السهیمی با انتشار یک ویدئو در یوتیوب خبر داد که شورای هماهنگی اپوزیسیون عربستان متشکل از 18 چهره سیاسی ازجمله سه شاهزاده سعودی است و افزود که این شورا برنامهای برای اعتصاب یا نافرمانی مدنی یا فعالیت مسلحانه ندارد و فعالیت خود را بر نامهنگاری با نهادهای بینالمللی و دولتها متمرکز خواهد کرد. به گفته السهیمی هدف این شورا حمایت از واگذاری منصب ولایتعهدی به احمد بن عبدالعزیز آلسعود و تشکیل نظامی سیاسی مشروطه و برگزاری انتخابات پارلمانی آزاد است.
در کنار خاندان آلسعود، نظام عربستان با نهاد وهابیت پیوند خورده است. قدرت در عربستان بین دو خاندان آلسعود و آلشیخ تقسیم شده است. در واقع قدرت سیاسی به آلسعود و قدرت دینی به آلشیخ واگذار شده و دو طرف در اتحادی نانوشته، خود را ملزم به رعایت این مرزبندی دانستهاند. از اینرو میتوان گفت جناح مذهبی در قالب وهابیت پس از شاهزادگان سعودی، دومین جریان قدرتمند در عربستان به شمار میرود.
اما در دوران ولایتعهدی محمد بن سلمان، نفوذ و تأثیر نهاد دینی در حکومت و جامعه عربستان به شدت تضعیف شده است. اگرچه بعد از رسیدن بن سلمان به ولیعهدی، عبدالعزیز آلالشیخ، مفتی اعظم سعودی و تعدادی دیگر از مفتیان درباری به وی تبریک گفته و با او بیعت کردند اما از موضعگیریهای متعدد شاهزاده جوان میتوان فهمید که او میانه خوبی با وهابیت ندارد. با توجه اینکه مدرنسازی عربستان به عنوان یکی از مهمترین اهداف محمد بن سلمان به حساب میآید و جایگاه والایی را در سند چشمانداز 2030 عربستان به خود اختصاص داده، این موضوع باعث شده است تا ولیعهد سعودی وهابیت تندروی سنتی را به عنوان منبع مشروعیت محدود کند، لذا سعی دارد تا وهابیت را در حد یک مذهب شخصی تقلیل دهد.
از همینرو، پس از بازداشت و تضعیف شاهزادگان، اقدام دیگر بن سلمان در جریان کودتای نرم خود در ساختار سیاسی قدرت، کاستن از نقش نهادهای دینی حاکمیتی سعودی بود. تلاش بن سلمان برای ایجاد تغییر در ساختار اجتماعی - فرهنگی جامعه عربستان در حالی است که سنتهای حاکم بر جامعه به عنوان مهمترین سد پیشروی وی خواهد بود و این مسئله به معنای آن است که اصلاحات انقلابی وی بدون تنش و چالش پیش نخواهد رفت و در بلند مدت جبههبندیهایی علیه بن سلمان ایجاد خواهد شد.
نخستین موج بازداشت مبلغان و خطیبان مساجد در سپتامبر ۲۰۱7 یعنی سه ماه پس از آغاز ولیعهدی بن سلمان شروع شد. در این دوره افرادی سرشناس نظیر: سلمان العود»، عائض القرنی و علی العمری به اتهام ارتباط با اخوانالمسلمین به زندان افتادند. سفر الحوالی به همراه سه فرزند خود در سال ۲۰۱۸ پس از انتشار کتابی با نام «مسلمانان و تمدن غرب» که حاوی انتقادات زیادی به خاندان آلسعود و هیئت عالی علمای سعودی بود، بازداشت شد. حتی فردی همانند محمد العریفی، رجل دینی نزدیک به حکومت در دورهای در بازداشت به سر برد. فؤاد ابراهیم، فعال سیاسی منتقد سعودی معتقد است بازداشت حدود پنج هزار شخصیت دینی عربستانی، روابط میان دولت سعودی و نهادهای دینی عربستان را بحرانی کرده است.
تضعیف نفوذ نهادهای دینی به شکاف در جامعه روحانیت نیز منجر شده است. در حوزه وهابیت به عنوان لایه دوم قدرت در عربستان تحولات مهمی رخ داده که تناقضات و پیچیدگیهای این حوزه را بسیار افزایش داده است. مهمترین نکته در این خصوص شکاف جدی و دوپارگی درونی وهابیت است که باعث تقسیم آن به وهابیت حکومتی و وهابیت رادیکال شده است. این شکاف درونی وهابیت نه تنها اهمیت وهابیون به عنوان یکی از پایههای قدرت در عربستان را کاهش داده، بلکه موجب تبدیل شدن بخش رادیکال وهابیت به تهدیدی جدی برای عربستان شده است. بررسی روندهای تاریخی جایگاه قدرت علمای وهابی بیانگر کاهش تدریجی قدرت آنان و تقویت نقش ابزاری آنها در حاکمیت است. این موضوع از یکسو تمایل حکومت برای این نوع بهرهبرداری از علمای وهابی را افزایش داده و از سوی دیگر واگرایی بیشتر وهابیت و خاندان آلسعود را در پی داشته است.
درآمدهای اقتصادی ناشی از فروش نفت همواره به عنوان عنصری اساسی برای تداوم و توسعه قدرت عربستان سعودی محسوب میشود. اما کاهش شدید قیمت نفت طی چهار ماه گذشته زنگ خطر را برای عربستان سعودی به صدا درآورده است. سقوط بهای نفت موجب وخیمتر شدن بحرانهای عربستان در سایه کاهش شدید درآمدهای مالی شده به طوری که ریاض اکنون در آستانه کسری بودجه تاریخی قرار گرفته است.
قیمت جهانی نفت در چهار ماه نخست سال 2020 میلادی و تحت تأثیر رکود ناشی از شیوع ویروس کرونا حدود ۶۰ درصد کاهش یافت. نفت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که در دسامبر 2019 بالای 69 دلار معامله میشد، در پایان آوریل 2020 به قیمت 21 دلار برای هر بشکه رسید. بعد از سقوط قیمت نفت، عربستان بیشترین ضرر را متحمل شده است به خصوص اینکه ادامه این وضع روزانه صدها میلیون دلار به آن ضرر میزند. حجم خسارتهای عربستان از کاهش قیمت نفت تا پایان ماه مه 113 میلیارد دلار برآورد شده است.
مؤسسه بینالمللی ویچ در گزارشی آورده است که عربستان نیازمند افزایش قیمت نفت تا سقف 91 دلار برای هر بشکه در سال 2020 است تا بتواند موازنهای در بودجه خود ایجاد کند. از اینرو، پیشبینی میشود که کسری بودجه عربستان از 4.5 درصد به 10 درصد افزایش یابد.
جان سفاکیانکس، کارشناس امور خلیج فارس در دانشگاه کمبریج میگوید: «اقتصاد کشورهای خلیج فارس با یکی از خطرناکترین و مهمترین آزمونهایی مواجه است که تاکنون تجربه نکرده است...تکانههای قیمت نفت بدترین خبر ممکن برای کشورهای خلیج فارس بوده است.» از دیدگاه برخی ناظران، چشمانداز عربستان بدون نفت، بسیار تاریک است. دیوید هرست، با اشاره به نشانههای سقوط اقتصادی عربستان مینویسد: «در یک دوره پسانفتی، محمد بن سلمان، قدرت حمایتی خود را از دست خواهد داد؛ قدرت یک الیگارش که میتواند در یک دقیقه بدون هیچ واهمهای، یک میلیارد پوند هزینه کند.»
روابط استراتژیکی ریاض – واشنگتن چهارمین رکن قدرت سیاسی نظام عربستان سعودی بهشمار میرود. عربستان از سال ۲۰۱۶ و در پی انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، توانسته بود پل ارتباطی خود با این کشور را ترمیم کند و بهسرعت پلهای ارتباطی جدیدی را مانند ارتباط شخصی با سران و مقامهای آمریکایی از جمله شخص ترامپ و جرد کوشنر ایجاد کند.
با این حال سه مؤلفه: جنگ ائتلاف سعودی علیه یمن، قتل خاشقچی و اخیراً شکلگیری بحران نفتی، روابط ریاض و واشنگتن را در آستانه تحول بنیادین قرار داده است. رسانههای آمریکایی در ابتدای ماه مه 2020 از اختلافات عربستان سعودی و آمریکا درباره تولید نفت و قصد واشنگتن برای خارج کردن سامانه موشکی پاتریوت و ۳۰۰ سرباز آمریکایی از عربستان خبر دادند. در همین راستا، والاستریت ژورنال گزارش داد که مقامات پنتاگون در حال خارج کردن چهار باتری سامانه موشکی پاتریوت از عربستان سعودی هستند و دو اسکادران جنگنده آمریکایی هم پیشتر از منطقه خارج شدهاند و احتمالاً حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس کمرنگتر خواهد شد.
دان دیبرتیس، پژوهشگر نظامی آمریکا معتقد است نمونه قدیم که پایه و اساس مناسبات دو کشور در ۷۵ سال گذشته بود و طبق آن آمریکا در مقابل تأمین نفت، امنیت ریاض را تضمین میکرد، دیگر مانند گذشته قابل اجرا نیست؛ زیرا با افزایش انتقادات و اعتراضات افکار عمومی آمریکا نسبت به حضور نیروهای این کشور در خاورمیانه و نیز اشتباهات مکرر عربستان در زمینه سیاست خارجی، دیگر تفاهم سال ۱۹۴۵ برای امروز مناسب نیست و زمان آن سپری شده است. مایکل سینگ، کارشناس آمریکایی در اندیشکده واشنگتن نیز معتقد است روابط ریاض – واشنگتن نیازمند بازنگری جدی است؛ زیرا تولید نفت آمریکا از میزان تولید عربستان بیشتر شده و ایالات متحده در این زمینه خودکفا شده است.
بروس ریدل نیز معتقد است در حال حاضر تنها عامل بقای رابطه واشنگتن – ریاض، شخص دونالد ترامپ است و او رابطه نزدیکی با دولت سعودی دارد. از اینرو میتوان گفت که در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰، روابط واشنگتن – ریاض بر لبه پرتگاه قرار خواهد گرفت. به خصوص که بایدن، دولت سعودی را دولت یاغی و مطرود خوانده و متعهد شده است که صادرات سلاح به ریاض را متوقف کند. این در حالی است که شکلگیری تنش در روابط استراتژیک عربستان و آمریکا از مهمترین نگرانیهای رهبران سعودی است. سعودیها معتقدند که تداوم تنش و تشدید اختلالات کنونی در روابط دو کشور و تهدید روابط راهبردی با واشنگتن تهدیدی امنیتی برای رژیم سعودی است؛ زیرا هرگونه خلل در این روابط میتواند به مثابه سرآغاز تضعیف و فرسایش تدریجی حاکمیت آلسعود در چارچوب روندهای گسترده سیاسی – امنیتی و اجتماعی منطقه باشد.
از همین رو سعودیها برای جبران این کاستی و خلاء به سمت انگلیس رفتهاند. خالد بن سلمان، معاون وزیر دفاع عربستان اخیراً در صفحه شخصیاش در توئیتر از تماس تلفنی خود با رابرت والاس، وزیر دفاع بریتانیا و پیشنهاد این کشور برای ارسال نیروها و سامانههای دفاعی به عربستان سعودی خبر داده است.
پایههای اصلی نظام سیاسی عربستان یعنی: خاندان آلسعود، نهادهای مذهبی، نفت و روابط استراتژیک با آمریکا در سالهای اخیر به شدت آسیب دیده و ثبات این کشور را تهدید میکنند. محمد بن سلمان، از حمایت همهجانبه خاندان آلسعود برخوردار نیست. بسیاری از علمای وهابی نیز مخالف طرحها و اصلاحات اجتماعی و فرهنگی بن سلمان هستند. در چنین شرایطی، قیمتهای نفت نیز سقوط کرده و اقتصاد عربستان را با مشکلات متعددی مواجه کرده است. پس از سقوط قیمت نفت، تحلیل و گمانهزنی درباره آینده سیاسی عربستان شدت گرفته است. اغلب این تحلیلها بر این فرض استوار هستند که اقتصاد عربستان قادر نیست سقوط قیمتهای نفت را برای مدت طولانی تحمل کند و در نتیجه، عربستان با کسری بودجه عظیمی مواجه خواهد شد. کاهش بیسابقه بهای نفت آمریکا ناشی از جنگ نفتی عربستان و روسیه نیز روابط استراتژیک ریاض - واشنگتن را تهدید میکند. در پایان میتوان گفت که تزلزل در ارکان ساختار قدرت عربستان سعودی پایههای حکومتی که عبدالعزیز آلسعود وضع کرده را با چالش و تهدید مواجه ساخته است. اما آیا این شرایط به سقوط محمد بن سلمان منجر خواهد شد؟ در کوتاه مدت بعید است چنین اتفاق روی دهد، اما کارشناسان در بلندمدت، سقوط بنسلمان و برچیده شدن نظام پادشاهی عربستان را بعید نمیدانند.