به گزارش راهبرد معاصر؛ محيط زيست، آب، حمايت از حقوق حيوانات، کمک به محرومين و نيازمندان، بيماري هاي خاص دنياي امروز از قبيل ام اس، اي بي، پروانهاي و ... آتش سوزي ساختمان پلاسکو،انتخابات، غرق شدن کشتي سانچي، برجام، گراني دلار و ارز، کم شدن پوشک، سلفي فلان نماينده و استيضاح فلان وزير، زلزله و الا مشاءلله از اين قبيل موارد خاص لیستی بوده از دغدغههای ابرازشده این چند ساله جماعتی نهچندان کم تعداد که در ادبیات اجتماعی و رسانه ای ایران "سلبریتی" نام گرفته است. چوب دو سر طلاهايي که با حمايتهاي انتخاباتي خود از دولت، فرهيخته شناخته و با انتقاد از دولت، پوپوليست خوانده شدند. اما گويي خود بيخبر هستند از سياستهايي که در پس اين حمايتها و انتقادها نهفته است و اين جماعت را ناخودآگاه به سمت آن ميکشد. شايد هم ميدانند و منفعتهاي متقابل نا نوشتهاي فيمابين جريان خاص و سلبريتيها وجود دارد که باعث شده چهرههای افراد وجهالمصالحه مطامع سياسي قرار گيرد. آنچنان که هنوز هم پس از گذشت مدتها از زلزله کرمانشاه و بلوکه شدن ميلياردها کمک مردمي در حساب برخي از چهره ها، هنوز هم هستند افرادي که منتقد نظارت بر نتايج جمع آوري اين کمک ها هستند و آن را ضربه به اعتماد عمومي تلقي مي کنند.
سلبریتی را مي توان یک مفهوم مدرن دانست که قدمت چندين ساله ندارد بلکه به طور مشخص از دهه هشتاد به بعد و به ویژه با شکل گیری فضاهای رسانهای جدید، اینترنت و شبکههای مجازی جایگاهی جدی و تاثیرگذار در حوزه عمومی پیدا کرد. گره زدن نام چهرهها در بحرانها و وقايع اجتماعي و اطلاق عناويني چون سفيران نمادين صلح، دوستي، زنان، کار، بيماريهاي خاص و ... موفقيت خوبي را در عرصه اجتماعي به صورت دو طرفه به دنبال داشت. اين نيز بر خواسته از نامي به نام "شهرت" بود که باعث شد از چهره ها، مفهومي به نام "سلبریتی" بيرون بکشد. همين عناوين نمادين بود که رفته رفته پاي دخالت در امور سياسي را هم براي اين افراد باز کرد، بي آنکه سواد و يا صلاحيت تاثيرگذاري در اين زمينه داشته باشند.
ناگفته نماند که در میان بسیاری از هنرمندان ایرانی که معمولا در اتفاقات مختلف سیاسی و اقتصادی کشور ورود میکنند و حتی بدون سواد اقتصادی و سیاسی اعلام نظرهایی میکنند، باز هم هستند افرادی که با اطلاع و در واقع بر اساس تحقیقات اعلام نظر می کنند. به طوری که گاهی اوقات نظرات سازنده و مفیدی از سوی آنها منعکس میشود که حتي گرهگشای برخی مسائل روز جامعه هستند.
**منفعتي به نام شهرت
اما روي سخن ما درباره چهره و چهرههايي است که خود نيز از اين قصه، منفعتي به نام شهرت و حتي بيشتر از آن را کسب کردند. مصداق بارز اين منفعت طلبي در جريان زلزله اخيرمانشاه بود که با اسم رمز "همدردي" صفحههای اجتماعی از شماره حسابها و شماره کارتهای بانکی ستارهها برای کمک مستقل و غیرحکومتی به مردم آسیبدیده کرمانشاه پر شد و به موازات آن نيز هدایت کمکهای مالی به حسابهای بانکی حکومتي و نهادهاي رسمي تحت شعاع قرار گرفت. کمک هايي که حاصل آن بعد از ماه ها منتج به باقي ماندن ميلياردها کمک نقدي در حساب برخي سلبريتيها شد، بي آنکه منفعتي براي مردم زلزله زده داشته باشد. چه بسا که اگر همين کمک ها از طرق رسمي صورت گرفته بود، تاثير گذاري بيشتري داشت و ريز مخارج هم به اطلاع عموم مردم مي رسيد. چنانکه هلال احمر به عنوان يکي از همين نهادهاي رسمي گزارش کامل مخارجش از محل کمک هاي مردم را ریال به ریال منتشر کرد.
**بي توجهي به مفهوم نظارت از سوي جريان خاص
نکته مهم اينجاست علي رغم وضعيت تاريک اعتماد مردم به سلبریتیها و پولهایی که به دست نیازمندان نرسيد، هنوز هم عدهاي خاص از طريق رسانه هاي مکتوب و غير مکتوب خود با بي توجهي به مفهوم نظارت، منتقد واکاوي ابهامات نسبت به مبالغ جمع آوري شده در برخي حساب سلبريتيها هستند و چنين نظارتي را ضربه به اعتماد عمومي ميدانند. سوال اين است که دليل اين حمايتهاي خارج از عرف چيست و چرا اين رويکرد از سوي جريان خاص همچنان ادامه دارد؟!
پاسخ روشن است، "منفعت طلبي" همان واژه گم شده اي است که باعث شده اين روزها عدهاي از اين کلاه نمدي براي خود ببافند. يکي از مويدهاي اصلي اين فرضيه اظهارات سعید حجاریان تئوریسین کهنه کار اصلاح طلبان است که چندي پيش پروژه ابزاري بودن سلبريتي ها را بيان کرد و خواهان به کارگیری سلبریتی ها به عنوان نقل کنندگان سیاست های اصلاح طلبان در جامعه شد.
اين سلبريتيها همان کساني هستند که در جريان انتخابات رياست جمهوري نيز تئوريسنهاي سياسي و اقتصادي شدند و خود را حاميان دولت معرفي کردند. اما همان سلبریتی های حامی دولت که در زمان انتخابات به عنوان فرهیخته شناخته میشدند امروز با انتقاد از دولت پوپولیست نامیده می شوند.
حضور سلبریتیها در کمپینهای انتخاباتی حسن روحانی تا جایی بود که برخی از مسئولان دولت یازدهم نسبت به این موضوع در مقابل رقیب فخر فروشی کردند و کنايه آميز اظهاراتي را بيان داشتند.
هرچند که بايد گفت عمر اين روابط حسنه طولاني نبود و در مواردي مثل افزايش نرخ عوارض خروج از کشور و نوسانات قيمت سکه ميانه ي سلبريتي ها و دولت شکر آب شد اما به هر حال همچنان بنا بر برخي مصلحتها اين حفظ ظاهر همچنان بايد ادامه پيدا کند. چراکه نياز حمايتي سلبريتيها در مواقع خاص که انتخابات يکي از آنها است، هر گز از بين نخواهد رفت. همچنين چهرهها يا همان سلبريتيها نقطه خوبي هستند تا جامعه اسلامي بر خلاف سياست رسمي و اصلي نظام، به سمت منش و منويات جريان خاص هدايت شود. يعني سلبريتيها مي توانند پيش رو در اعمال منش سياسي جريان خاص شوند، بي آنکه اذهان عمومي به صورت مستقيم متوجه چنين تصميم زير پوستي شوند.
در اين ميان فارغ از شعار هاي همدردي با مردم چه با حمايت و چه با تشکيل کمپين پشيمانيم، منفعت "شهرت" نيز براي چهره ها به قوت خود باقي خواهد ماند، حتي اگر روزنامههای اصلاحطلب و حامي دولت، سلبریتی های پشیمان را «قورباغه»! و «فاقد شعور سیاسی» و «نااهل» بنامند، که اين نيز برخواسته از سياستي ديگر است.
چه بسا در آخرين بازي طراحی شده اين جريان، اتفاقا بد نيست که چهره هاي مشهور از دولت انتقاد کنند کمپين هايي چون پشيمانيم و ... را در فضاهاي اجتماعي راه اندازي کنند. چنين روندي در راستای همان سیاست سخن گفتن از زبان غیر است. اصلاح طلبان قصد دارند این سیاست را در پیش بگیرند که به واسطه سلبریتی ها خود را منتقد دولت جا بزنند تا در سالهای آتی از همین طریق خود را قربانی عملکرد ضعیف دولت نبینند.
هرچند که بايد گفت شنیدن این سخنان برای آن بخشی از هنرمندان که هنوز باور نکرده اند مورد بهره برداری سیاسی قرار گرفته اند و محبوبیت شان در فضای رسانه ای و شبکه های مجازی، دستاویزی برای اصلاح طلبان بوده است، چندان خوشایند نباشد، چهبسا يک پايان تلخ بهتر از تلخي بي پايان باشد.