به گزارش «راهبرد معاصر»؛ به نظر می آید دولت نجات ملی به رهبری انصارالله توانسته است با راهبردهای میدانی در نبرد با متجاوزان و نوابان یمنی آنها روند کنترل معادلات را در یمن به دست بگیرد. شاهد این مدعا مستنداتی است که نشان می دهند حامیان بین المللی متجاوزان و ساختارهای یمنی همسو با آنها به اشکال مختلف تلاش می کنند شرایط را با فشارهای دیپلماتیک تغییر دهند و به نوعی توازن را در این زمینه ایجاد کنند.
در واقع پیرو آنچه از آن با نام تلاش های بین المللی برای زیر فشار قرار دادن صنعا در نبرد با متجاوزان و حامیان آنها یاد می شود، به تازگی سفیران سه کشور آمریکا، فرانسه و انگلیس در یمن در بیانیه مشترکی از انصارالله خواستند حملاتی را که تأسیسات نفتی یمن را هدف قرار می دهد، متوقف کند. در بیانیه مذکور از انصارالله خواسته شد برای دستیابی به صلح همه جانبه در یمن گفت و گوهای جدی انجام دهد. همچنین بر تعهد خود به حمایت از گفت وگوی یمنی-یمنی با نظارت سازمان ملل متحد تأکید و عنوان کردند مذاکرات عربستان سعودی و انصارالله در عمان را پیگیری میکنند.
استفاده از ابزار دیپلماتیک برای فشار بر صنعا پیرو اهدافی شکل می گیرد که در مرحله نظامی و میدان های فیزیکی به بن بست خورده است
واقعیت این است، آنچه سه کشور در قالب بیانیه مذکور به دنبال آن هستند، به نوعی تعادل بخشی و متوازن سازی شرایط میدانی در یمن است؛ به طوری که با این راهبرد دیپلماتیک تلاش می کنند ضعف های میدانی طرف مقابل را در برابر صنعا جبران کنند و موقعیت رو به زوال طرف مقابل را با حمایت از آنها ارتقا بخشند و در مقابل، از قدرت میدانی انصارالله بکاهند.
ماهیت کارکردی و عملکردی این بیانیه به وضوح نشان می دهد آنچه در ذیل حمایت از یمنی های وابسته به ائتلاف یعنی شورای ریاستی از سوی این کشور رسانه ای شده، در وهله نخست نشان دهنده رویکرد راهبردی آنها علیه انصارالله و در وهله دوم، اعتباربخشی به موقعیت شورای ریاستی (در برابر صنعا و شورای انتقالی جنوب) در عرصه جغرافیایی یمن از سویی و عرصه بین المللی از سوی دیگر است. این موضوع را می توان در متن بیانیه به وضوح دید که در آن سه کشور یادشده بر حمایت از شورای ریاستی مورد حمایت ائتلاف و بانک مرکزی عدن تأکید و عنوان کردند صادرات نفت و گاز دولت را قادر می سازد نیازهای اساسی شهروندان را برآورده کند.
در واقع اگر موضوع مورد تأکید در بیانیه را با پیش زمینه های شکل گیری آن تطبیق دهیم، درخواهیم یافت آنچه این سه کشور به دنبال برجسته کردن آن هستند، مبنای حقوقی و میدانی ندارد؛ به نحوی که در خواست آنها از انصارالله در این بیانیه مبنی بر متوقف کردن طرح خودداری از صادرات انرژی یمن تا قبل از پرداخت حقوق تمام کارمندان از درآمد آن، در عمل به معنای نادیده گرفتن حقوق مردم یمن (بیش از 70 درصد مردم یمن در مناطق تحت سیطره دولت نجات ملی هستند) است.
علاوه بر این، استفاده از ابزار دیپلماتیک برای فشار بر صنعا پیرو اهدافی شکل می گیرد که در مرحله نظامی و میدان های فیزیکی به بن بست خورده است. از این رو برای متأثر سازی فضای تقابل و با توجه به نداشتن توانمندی در این عرصه، ابزار فشار دیپلماتیک را برای چندمین بار رونمایی کرده اند و به نظر می آید به استفاده از آن نیز اصرار دارند.
آنچه از ناحیه این بیانیه همانند بیانیه های پیشین در این راستا دنبال می شود، با توجه به وجه حمایتی و یکجانبه آنها تداوم بخشی به بحران در یمن با رویکرد تقویت جایگاه مزدوران یمنی در جنوب و تضعیف موقعیت صنعاست. این یعنی راهبردهای متنوع انصارالله برای طراحی مسیرهای نوی نظامی و دیپلماتیک برای دستیابی به اهداف تعیینی و شروط تدوینی درست و دقیق بوده است که متجاوزان و حامیان آنها را در تنگنای انتخاب و امتحان رویه های پیشین قرار داده است.
آنچه بیان شد، در عمل به معنای استیصال طرف مقابل در ذیل تقابل با صنعاست. بیانیه کشورهای حامی متجاوزان در یمن علیه انصارالله با هدف فرصت احیای میدانی جریان های مخالف صنعا در جنوب یمن، مابه ازای خارجی پیدا کرده است؛ به طوری که ایده صدور بیانیه و تلاش های سیاسی و دیپلماتیک جهت دار بر این پایه استوار شده که شاید ایجاد هرگونه تأخیر و وقفه در ذیل اجرای برنامه های انصارالله با هدف بارورسازی توان میدانی طرف مقابل خواهد توانست روند مناسبات و معادلات پیش رو در یمن را در آینده به نفع آنها متأثر کند و تغییر دهد.