به گزارش «راهبرد معاصر»؛ حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل احتمال گسترش جنگ را در منطقه افزایش داده و باعث شده است آمریکاییها فکر کنند اسرائیل نه فقط به حمایت، بلکه به نجات از مهلکه ای که در آن گرفتار شده است، نیاز دارد. اسرائیل با تداوم اقداماتش در نوار غزه ممکن است مشروعیت راهبردی خود را نزد واشنگتن از دست بدهد و به تعبیری، باری بر دوش آمریکا باشد.
شاید جالب باشد، اینکه حمایت آمریکا از اسرائیل همیشه بر این فرض استوار بوده است که آنها به کمک نیاز ندارند، اما اکنون در خط باریکی میان صرف دارایی های راهبردی خود یا باری بر دوش واشنگتن بودن حرکت می کنند.
باید اثرات بلندمدت سفر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به اسرائیل و گشودن آغوش گرم وی به روی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را در میانه جنگ غزه درک کرد
ریچارد نیکسون، رئیسجمهور اسبق آمریکا اوقاتی که مضطرب بود، عادت داشت در سالنهای کاخ سفید در جست و جوی فردی بگردد که با وی برای چندمین بار فیلم محبوبش «پاتن 1970» (Patton 1970) را که درباره زندگی جورج پاتن، ژنرال آمریکایی در جنگ جهانی دوم بود، تماشا کند.
زندگینامهنویسان میگویند، دلیل وسواس نیکسون در صحنه آغازین فیلم نهفته است که در آن پاتن اعلام میکند، «آمریکاییها عاشق برندگان هستند و بازندهها را تحمل نمیکنند.»
از بسیاری جهات، نیکسون در رفتار رئیس جمهوری استثنایی بود، اما در رابطه با اسرائیل، به طور مطلق اعتقاد داشت برنده است و همیشه خواستار حمایت راهبردی آمریکا از اسرائیلی ها بود.
بنابراین باید اثرات بلندمدت سفر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به اسرائیل و گشودن آغوش گرم وی به روی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را در میانه جنگ غزه درک کرد. تردیدی وجود ندارد این اقدام نشان دهنده میزان شگفت انگیز دوستی میان دو طرف است که می تواند با اعزام ناوهای هواپیمابر به منطقه، علاقه و تعهد خود را به امنیت اسرائیل اثبات کند.
این روابط ویژه در درازمدت بر سر دوراهی سرنوشت سازی قرار می گیرد، زیرا حمایت آمریکا همیشه بر این فرض اساسی استوار است که اسرائیل به حمایت نیاز ندارد؛ به عبارت دیگر، کافی است به آنها ابزار مبارزه داده شود تا با قدرت پیروز شوند.
حمله حماس در هفتم اکتبر و احتمال ورود حزب الله و ایران به جنگ در غزه معادلات را به هم می زند و خطرات آشکار می شوند. در اینجا اسرائیل نه فقط به حمایت نیاز دارد، بلکه مشروعیت راهبردی خود را نزد واشنگتن از دست خواهد داد و به باری بر دوش آمریکا تبدیل خواهد شد.
در جریان رایزنی های مقام های ارشد دولت آمریکا قبل از اعلام تأسیس اسرائیل در سال 1948، این سؤال مطرح شد، اگر اسرائیل ضعیف نتواند از خود دفاع کند، چه کسی از آن محافظت خواهد کرد؟ بسیاری در واشنگتن باور نداشتند اسرائیل ادامه حیات دهد و به همین دلیل می ترسیدند سربازان آمریکایی درنهایت مجبور به دفاع از آن شوند.
عملیات سینا، جنگ 6 روزه، تمایل اسرائیل برای مداخله در حوادث سپتامبر سیاه و ... به تثبیت جایگاه اسرائیل به عنوان طرف برنده نزد آمریکایی ها کمک کرد و نشان داد ایالات متحده کسی دارد که بتواند به آن تکیه کند.
همه کسانی که از مذاکرات فوری دیپلماتیک در هفته نخست جنگ «روز کیپور» مطلع هستند، می دانند اسرائیل تا طناب نازکی به سمت آمریکایی ها پرتاب کرد؛ از سویی باید خود را نزدیک پیروزی نشان می داد و از سوی دیگر نشان می داد شرایط جدی است تا بتواند سلاح های لازم را برای کسب پیروزی به دست آورد.
این همان چیزی است که اسرائیل را از سایر متحدان ایالات متحده متمایز می کند. تا پیش از عملیات حماس، اسرائیل برخلاف ژاپن، کره جنوبی، تایوان یا کشورهای عضو ناتو، هرگز برای دفاع از خود به سپر هسته ای یا نیروهای آمریکایی نیاز نداشته است. همان گونه که الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه دولت رونالد ریگان، رئیس جمهور اسبق آمریکا گفت، برای دور کردن خطر از اسرائیل ناو هواپیمابر آمریکایی در نظر گرفته شد که بزرگترین ناو هواپیمابر آمریکایی در جهان است و نمی توان آن را غرق کرد.
برای نخستین بار در تاریخ به نظر می آید اسرائیل به ایالات متحده نیاز دارد تا آن را از مهلکه نجات دهد یا دست کم به آن کمک کند تا از خود در برابر حزب الله دفاع نماید
در هفتههای اخیر همین ناو هواپیمابر مورد اصابت مستقیم قرار گرفت و در نتیجه، اسرائیل امروز با معضل «Catch-22» (تبصره 22) مواجه است. «Catch-22» معمولاً به موقعیتهایی که در آن باخت قطعی است اطلاق میشود؛ بدین ترتیب که طرف در موقعیتی دشوار قرار میگیرد که از آن گریزی ندارد، زیرا برای حل «پلان A» باید «پلان B» انجام دهد؛ اما «پلان B» را تنها زمانی میتوان انجام داد که مشکل «پلان A» وجود نداشته باشد.
برای نخستین بار در تاریخ به نظر می آید اسرائیل به ایالات متحده نیاز دارد تا آن را از مهلکه نجات دهد یا دست کم به آن کمک کند تا از خود در برابر حزب الله دفاع نماید. این وضعیت ممکن است فواید راهبردی اسرائیل را در چشم بسیاری از آمریکایی ها از بین ببرد.
درک این نکته مهم است، ایالات متحده به کشورهای زیادی برای اتکا نیاز ندارد. در آسیا، اروپا و خلیج فارس به اندازه کافی متحد وجود دارد و واشنگتن به متحدی منطقه ای نیاز دارد که بتواند با قدرت ذاتی خود پیروز شود.
در نتیجه، خطوط اتصال، وابستگی و مشارکت میان راهبردی میان ایالت متحده و اسرائیل بسیار نازک شده است. اسرائیل در شرایطی قرار دارد که از پایان دادن به جنگ منع شده است، بدون اینکه به ایالات متحده توضیح دهد شریک تحولات باشد و همچنان به درخواست کمکش ادامه می دهد.